به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز به نقل از خبرگزاری فارس، ماموریت در مصر برای دیپلماتی که در یکی از سرنوشت سازترین و پرحادثهترین مقاطع کشور تاریخی مصر و منطقه و همزمان با بیداری اسلامی، سکان نمایندگی ایران در قاهره را بر عهده داشته است؛ میتواند بسیار پرخاطره باشد. خاطرات مجتبی امانی رئیس سابق دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره ابعاد مختلفی را در بر میگیرد. وی خاطرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، امنیتی، رسانهای و ... خود را در قالبی داستانی روایت میکند.
مصر در زمان سادات و حکومت شاهنشاهی محمدرضا پهلوی، پیوندها و مشترکات بسیاری با یکدیگر داشتند. این پیوند در چارچوب منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی بود. اینکه دو کشور دارای تمدن و تاریخ کهن در تاریخ جهان، مجری سیاستهای آمریکا و غرب و دارای روابط نزدیک با رژیم صهیونیستی باشند؛ موفقیتی عظیم برای آمریکا و استکبار جهانی و تضمینی بزرگ برای امنیت رژیم صهیونیستی بود.
انقلاب اسلامی ایران توازن موجود در منطقه را که به نفع آمریکا و رژیم صهیونیستی بود، بر هم ریخت. صهیونیستها قبل از همه، صدای شمارش معکوس از بین رفتن موجودیت خود را شنیدند و به همین علت بود که مناخیم بگین نخستوزیر رژیم صهیونیستی به فاصله چند روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اعتراف کرد که زلزلهای سخت در خاورمیانه رخ داده است.
جاهطلبی صدام و طمع او برای رهبری اعراب و مزدوری مبارک و وابستگی اقتصادی مصر به آمریکا و وجود دو ارتش بزرگ و قدرت جمعیتی بالا در عراق و مصر، ابزارهایی بود که غرب از آنها سود جست تا از طریق این دو دیکتاتور تابع خود، انقلاب اسلامی ایران را متوقف کند.
آمریکا صدام احمق را به راهی کشاند تا جنگ علیه ایران را به کمک پولهای عربستان و کویت راه بیندازد و مصر را وادار کردند تا ضمن کمک تدارکاتی به صدام، در خدمت خانواده شاه و نیروهای برانداز انقلاب اسلامی ایران قرار گیرد. به این ترتیب آنها به گونهای برنامه ریزی کردند تا این دو کشور مهم عربی، خود را در مقابل انقلاب اسلامی ایران قرار دهند تا کینهای عمیق بین این کشورها و به تبع آنان بین ملتهای آنان به وجود آید.
به زعم آنها، جنگ هشت ساله عراق و ایران میتوانست تا قرنها در قلوب ملت ایران و عراق نفرت بکارد، اما برخلاف باور آنها و به برکت امام حسین (ع)، نفرت حاصل از این جنگ به همراه جسد صدام به گور سپرده شد و روسیاهی آن نصیب آمریکا و چند کشور عربی حامی صدام در این جنگ شد.
از سوی دیگر محور دوم این توطئه در مصر، یعنی پذیرایی از شاه و خانوادهاش و در نهایت دفن شاه در قاهره نیز موفق نبود و نتوانسته است از محبوبیت ایرانیان در مصر و یا مصریان در ایران بکاهد.
سادات در توطئهای صهیونیستی تشیع جنازه شاه را طی مراسمی باشکوه و در سطح یک پادشاه برگزار کرد و فرح و برخی فرزندان شاه هر ساله برای شرکت در مراسم سالگرد وی به قاهره میآمدند. خانواده شاه در این سفر مهمان جیهان سادات بیوه سادات بودند و همواره در یکی از کاخهای ریاست جمهوری مصر اسکان داده میشدند. برخی رسانههای مصر نیز در این سفر با فرح مصاحبه میکردند و این موضوعات نشان میداد که سیستم رسانهای مصر که شدت نفرت و انزجار ملت ایران را از شاه جنایتکار و ملعون و خانواده کثیف سلطنتی میدانستند با برنامهای از پیش آماده شده به دفن شاه در قاهره و سفر خانواده وی به آنجا و تبلیغ رسانهای آن میپرداختند و کاملاً واضح بود که این مسئله یک موضوع عادی نیست، بلکه تلاشی برای دور کردن دو ملت ایران و مصر است، اما جالب بود که این مراسم در حد همان تشریفات سلطنتی باقی مانده و این مانورهای اشرافی هیچ جذابیتی برای مصریان نداشت و شاه مخلوع و فراری و خانوادهاش را در بین ملت مصر که خود رنج زندگی در زیر یوغ دیکتاتورها را تجربه کرده بودند، محبوب نکرد.
در ماههای اولیه ماموریت سوم من در قاهره (بهمن1388-تیر1393) فرح، همسر سوم شاه فراری دو بار به مصر سفر کرد. وی یک بار برای انتشار نسخه عربی خاطرات خود در اسفند 1388 به قاهره آمد. همان طور که گفتم فرح پهلوی بیوه شاه، مرداد ماه هر سال نیز برای مراسم سالمرگ شاه به قاهره میآمد. آخرین باری که فرح به این منظور به قاهره آمد، مرداد 1389 بود.
معمولاً در سفرهای فرح به قاهره فرد دیگری از فرزندان یا برادران شاه او را همراهی نمیکردند و او تنها به این سفر میآمد. به نظرم فرح نیز این سفرها را نوعی مانور سیاسی برای خود و کسب درآمد تلقی میکرد و بیشتر نیاز به خروج از انزوا بود که او را به بهانه سالمرگ شاه به آنجا میکشاند، تا اینکه که واقعاً در پی اظهار وفاداری به شوهرش باشد.
در سفرهای فرح به قاهره به دستور شخص مبارک، تشریفات ریاست جمهوری مصر در اختیار وی قرار میگرفت. وی در این سفرها، علاوه بر حضور بر سر قبر شاه (خاطره بیست و نهم درباره قبر شاه در قاهره را میتوانید در اینجا بخوانید) با روزنامههای دولتی مصر مانند الاهرام نیز مصاحبه میکرد.
وی در آخرین سفر خود به قاهره که 6 ماه قبل از سقوط مبارک بود با روزنامه الاهرام مصاحبهای کرد که در آن ضمن تجلیل از رهبری حکیمانه مبارک در مصر و حمله به جمهوری اسلامی و ابراز دلسوزی برای مردم ایران، وعده داد که جمهوری اسلامی به زودی سقوط خواهد کرد!
خاندان پهلوی سی و سه سال بود که از این وعدهها میدادند، اما این آخرین مصاحبهای بود که فرح از قاهره انجام داد. 6 ماه پس از این مصاحبه بود که مبارک سقوط کرد و فرح رانده شده از ایران، از ترس انقلابیون مصری دیگر پایش به مصر هم نرسید. مرداد ماه سال 1390 و در آستانه سالمرگ شاه، یعنی 6 ماه پس از سقوط مبارک بود که یک نفر از سوی فرح اعلام کرد که امسال فرح به قاهره نخواهد آمد، زیرا که با توجه به انقلاب مصر و امکان نزدیکی مصر و ایران، دیگر امکان حضور خانواده پهلوی در مصر میسر نیست. این موضوع برای سالهای بعد نیز تکرار شد.
قبر شاه نیز با اینکه در یک مسجد قرار دارد، اما تقریباً هیچ بازدید کنندهای ندارد و هیچ رغبتی برای حضور بر سر قبر او از سوی مصریان مشاهده نمیشود. یکی دو نفر از ایرانیان فراری که مترصد آن هستند که یکی به دیدار از این محل اقدام کند تا شاید از وی بتوانند پولی بگیرند، به آن جا رفت و آمد دارند.
یکی از بازدید کنندگان مسجد الرفاعی که قبر شاه در آنجا قرار داشت، میگفت در دیدار از مقبره شاه به یکی از همین افراد برخورد کرده است. وی میگفت این فرد برای اینکه خوش خدمتی کرده و پولی بگیرد، با شوق و ذوق به من میگفت: یک گربه در این مکان هست که به شدت به قبر اعلیحضرت علاقمند است و آنقدر به اعلیحضرت علاقه دارد که تا در مقبره باز میشود به سرعت به داخل میرود و خود را به سنگ قبر شاهنشاه میمالد!
گفتنی است وجود گربه در مساجد مصر موضوعی عادی است، ولی ظاهراً این فرد برای کسب درآمد ناچار بوده وجود گربه را در کنار قبر شاه غیر عادی جلوه دهد. ظاهراً این گربه مفلوک تنها موجودی در مصر است که علاقه به زیارت قبر اعلیحضرت دارد.
از گربه زائر قبر شاه ملعون که بگذریم، واقعیت این است که مصر دیگر برای خاندان سلطنتی امن نیست و ملت بیدار شده مصر اجازه نخواهند داد، مهمانان ویژه مبارک همچنان به کاخهای مصری رفت و آمد کنند.
دشمنان جمهوری اسلامی شاید هیچگاه گمان نمیکردند که این نظام مقدس بتواند از هر یک از صدها توطئهای که برای سقوط آن تدارک دیده بودند، قویتر از گذشته خارج شود و در عوض این نظامهای استکباری و پیروان آن باشند که پی در پی سقوط کرده و نابود میشوند. بدون شک خاندان فاسد پهلوی که صرفاً یک ابزار تبلیغاتی برای سلطه گران بودند و در اوج حاکمیتشان قادر به حفاظت از نظام پوشالی خود نبودند، در ایام سقوط و فلاکت و دربدری نیز راه به جایی نبرده و نمیبرند.