تثلیث یا سه گانه باوری چیست؟
تَثْلیث، اصلی ترین اعتقاد مسیحی که بر اساس آن خدای واحـد در ۳ اقنومِ پـدر، پسر و روح القدس پرستیده می شود. مسیحیان بر این باورند که هـرچند اصل اعتقادی تثلیث را نمی توان به شکلی تبیین یافته و صورت بندی شده در متون مقـدس یافت، اما ریشه های این اعتقاد در عهد جدید و در باور مسیحیـانِ نخستین آشکـارا وجود داشتـه است و آنچه در طی سده های بعد و به ویژه در شوراهای عام کلیسایی صورت اصلی جزمی به خود گرفته، تنها بیان این اعتقاد در قالب آموزه ای الاهیاتـی، و تبییـن آن در چارچوبی فلسفـی ـ کلامـی بوده است. محققـان و مفسران عهد جدید نیز اذعان دارند که نه تنها واژه شناسی تثلیث در عهد جدید یافت نمی شود، بلکه چارچوب اندیشـه و ساختار تفکـر خاص دورۀ پـدران کلیسا و شوراهای کلیسایـی نیز به کلـی با ذهنیت و فـرهنگ نویسندگان عهد جدیـد بیگانه است. از ایـن رو، اصل اعتقادی تثلیث را باید حاصل تـأملات اندیشمنـدان مسیحـی دربـارۀ چگونگی رابطـۀ خداوند با مسیح و روح القدس (یا دربارۀ یگانگی در عین سـه گانگی خداونـد)، و مباحثـات و مجادلات اعتقادی آنان با مخالفان و بـدعت گذاران سـده های اول تاریـخ مسیحیت، در بستـر انـدیشۀ فلسفـی یونانـی دانست. با این همـه، همین محققان بر آن اند که این اصل الاهیاتی مهم به صورتی موجز و اشاره وار در عهد جدید آمده، و مورد اعتراف مسیحیانِ نخستین بـوده است و به ایـن ترتیب، به شکـل «تثلیث بنیادیـن یا اولیه» از همان آغاز شکل گیری مسیحیت وجود داشته است.
سیر تحولات اصل اعتقادی تثلیث
در نگاهی کلی به سیر تحول اصل اعتقادی تثلیث در ۵ سدۀ نخست مسیحی، می توان آن را در این ۵ مرحله خلاصه کرد:
۱. پذیرفته شدن رسمی این همانی مسیحِ از پیش موجود (مربوط به الاهیات پولسی و یوحنایی) با لوگوس یا کلمۀ فلسفۀ یونانی؛
۲. اعتقاد به ازلی بودن لوگوس یا کلمه (که تا آن هنگام اصل کیهانی آفرینش تصور می شد)؛
۳. باور به هم جوهریِ پدر و پسر که در شورای نیقیه برضد بدعت آریوسی به تصویب رسید؛
۴. اعتقاد به الوهیت روح القدس و هم جوهر دانستن او با پدر و پسر؛
۵. اعتقاد به تمایز ازلی در الوهیت براساس عبارت «یک ذات، ۳ اقنوم». به این ترتیب، در وحدت ماهیت یا ذات خداوند، ۳ اقنوم یا ۳ شخص یا ۳ تمایز حقیقی وجود دارد که با یکدیگر برابرند، زیرا در هر ۳، ماهیت الاهی بی تجزی و واحد حاضر است و هر یک از آن ها در مجموعۀ صفات الاهی شریک است. اقنوم یا شخص در تثلیث چیزی بیش از جنبه ای از وجود، و در واقع موضوع حقیقی تجربه و عمل است، زیرا هر شخص الاهی دارای ویژگی اقنومی خاص خود است که از دو وجه قابل بررسی است: «وجه درونی»، یعنی با رجوع به ساختار درونی الوهیت، و «وجه بیرونی»، یعنی با رجوع به الوهیت در ارتباط با عالم یا جهان تجلیات. از وجه درونی، آنچه باعث تمایز میان ۳ اقنوم می شود، «ویژگی رابطه ای» یا نسبت میان این ۳، یعنی زایندگی، زاییده شدن و دمیده شدن است؛ و از وجه بیرونی، آنچه این ۳ را از هم جدا می کند، خویشکاری هر یک از آنهاست که برای پدر فعل آفرینش، برای پسر فعل بخشایش، و برای روح القدس فعل تقدس بخشی اوست. با این همه، در وحدت الاهی شکاف و جدایی وجود ندارد، زیرا این ۳ دارای یک علم، یک اراده و یک فعل اند.
تثلیث در عهد عتیق چگونه بود؟
الهی دانان مسیحی به صورت سنتی به آیاتی از عهد عتیق در جهت اثبات تکثر در خدا اشاره می کردند. به عنوان مثال آیه ۲۶ فصل ۱ از «کتاب پیدایش» آمده است: «بیاییم انسان را در تصویر خودمان و شبیه به خودمان بسازیم» یا اشاره به روح خداوند در آیه ۲ فصل ۱ کتاب پیدایش جهت تأیید سه گانه باوری و سازگاری آن با عهد عتیق ذکر می شده است. برخی از الهی دانان مسیحی خدای قوم اسرائیل را با تثلیث یکی گرفته، گروهی دیگر خدای قوم اسرائیل را با پدر یکی گرفته و گروه دیگری از الهی دانان خدای قوم بنی اسرائیل را با عیسی یکی گرفته اند؛ دیدگاه اول و دوم طرفداران بیشتری نسبت به دیدگاه سوم داشته است.
تثلیث یا سه گانه باوری در قرن جدید چگونه است؟
مسیحیان با استناد به برخی از آیات کتاب مقدس چنین اعتقاد دارند که خدا، در عهد جدید (و همچنین عتیق) خود را یک خدای واحد در سه شخص معرفی کرده است که بعداً در قرن دوم میلادی این آموزه «تثلیث» نام گرفت. سه گانه باوری به صورت مستقیم در عهد جدید وجود ندارد ولی این تعلیم به طور غیرسیستماتیک در عهد جدید مطرح شده است. چنان چه ترتولیان، پدر کلیسای شهیر قرن ۲–۳ میلادی می نویسد: «کتاب مقدس به بهترین شکل سه گانه باوری را بیان می سازد».
نظر قرآن کریم درباره تثلیث یا سه گانه باوری
در آیات بسیاری از قرآن مجید بر وحدانیت خداوند متعال تکیه شده،چنان که در آیاتی از حضرت عیسی(علیه السلام) و حضرت مریم(علیها السلام) نفی الوهیت شده است. اما در مورد تثلیث، در دو آیه به صراحت از تفوّه به آن نهی شده و یا معادل کفر دانسته شده است که ذیلاً ذکر می گردند:
۱. در آیه ی ۱۷۱ سوره ی نساء آمده است:
ای اهل کتاب! در دین خود غلوّ و زیاده روی نکنید و درباره ی خدا غیر از حق نگویید: مسیح، عیسی بن مریم فقط فرستاده ی خدا و کلمه ی اوست که او را به مریم القا نمود و روحی از طرف او بود؛ بنابراین به خدا و پیامبران او ایمان بیاورید و نگویید: «(خداوند) سه گانه است.» (از این سخن) خودداری کنید که برای شما بهتر است. خدا تنها معبود یگانه است. او منزه است از این که فرزندی داشته باشد. از آن اوست آن چه در آسمان ها و زمین است؛ و برای تدبیر و سرپرستی آنها خداوند کافی است.
۲. آیات ۷۳ تا ۷۵ سوره ی مائده می فرماید:
آنها که گفتند: «خداوند یکی از سه خداست»، به یقین کافر شدند. معبودی جز معبود یگانه نیست و اگر از آن چه می گویند دست برندارند، عذاب دردناکی به کافران آنها خواهد رسید. آیا به سوی خدا بازنمی گردند و از او طلب آمرزش نمی کنند؟ خداوند آمرزنده و مهربان است. مسیح فرزند مریم، فقط یک فرستاده بود، پیش از وی نیز، فرستادگان دیگری بودند؛ مادرش زن راست گویی بود.
برخی از نویسندگان مسیحی معتقدند که آیات فوق، تثلیث را رد نمی کند، بلکه سه خدایی را رد می کند، که از نظر مسیحیان راست اندیش نیز اعتقاد درستی نیست. «توماس میشل» می نویسد:
قرآن سه خدایی را رد می کند، نه تثلیث را، که عقیده ی برخی از مشرکان حجاز بوده است. آنان بخشی از مسیحیت را پذیرفته و تحریف کرده اند.
«مونتگمری وات» نیز اظهار می دارد:
قرآن اعتقاد به سه خدا را نقد می کند، نه سه اقنوم را. در خلال اعصار ممکن است مسیحیان ساده و یا بدآموزش دیده ای باشند که به سه خدا اعتقاد داشته باشند؛ و محتمل است چنین افرادی در عربستان زمان حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)بوده باشند. پس قرآن یک بدعت مسیحی را رد می کند و مسیحیت راست اندیش با این نقد موافق است.
لکن در آیات فوق شواهدی است که ثابت می کند مقصود قرآن همان تثلیث رایج مسیحی است. در آیه ی اول (نساء: ۱۷۱) ابتدا خداوند اهل کتاب را از غلوّ باز می دارد، سپس به صورت حصر می فرماید: «مسیح فقط پیامبر خدا و کلمه ی اوست.» و پس از عبارت «نگویید سه تا» می افزاید: «خدا منزه است از این که پسری داشته باشد.» این در حالی است که شخصیت دوم تثلیث، «پسر» است. پس اسلام و قرآن این اندیشه ی رسمی مسیحی رایج را رد می کند. همچنین با دقت بیشتر در آیات قرآن واضح می گردد که مسیح شناسی قرآن با مسیح شناسی تثلیثی مسیحی سازگار نیست و بر اساس آن حتی به صورت تشریفی نیز نباید حضرت عیسی(علیه السلام) را پسر خدا نامید.
امیدواریم استفاده لازم را از مطالب فوق برده باشید.لطفا نظرات خود را درباره این تثلیث با ما به اشتراک بگذارید.بی صبرانه منتظر نظرات مفید و ارزشمندتان هستیم.