«هوشنگ ابتهاج»، یا «ه.ا.سایه» شاعر معاصر ایرانی و از محبوب ترین شاعران در میان جوانان و دوست داران شعر است. از معروف ترین آثار او می توان به شعرهای «ارغوان» و «زندگی» اشاره کرد. او شاعری توانا است که به هر دو سبک کهن و نو شعر می سراید. علاوه بر توانایی ها و هنرمندی او، دلایل دیگری نیز در شهرت و شناخته شدن آثار او موثر بوده اند؛ به طور مثال، شعر او بارها توسط هنرمندان و خواننده های محبوب ایرانی، به صورت ترانه و تصنیف، اجرا شده است. از عوامل دیگر محبوبیت او در میان مردم، همراهی او با روح زمانه و شرایط اجتماعی است. شعر او نسبت به آنچه در اجتماع می گذرد بی تفاوت نیست. او مضامین اجتماعی و دغدغه های مردم را، با هنرمندی به رشته شعر درمی آورد. در این نوشتار، به معرفی این شاعر معاصر و آثارش، شرح زندگی و بررسی کلی سبک شعر او می پردازیم.
زندگینامه هوشنگ ابتهاج
امیر هوشنگ ابتهاج در روز یکشنبه، ششم اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد، وی اولین فرزند میرزا آقا خان ابتهاج و فاطمه رفعت و تنها پسر یک خانواده ۴ فرزندی بود. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پور سینای این شهر بود. هوشنگ ابتهاج شروع تحصیل و ادامه تحصیلات ابتدایی و بخشی از تحصیلات دبیرستانی در مدارس عنصری، قاآنی، لقمان و شاهپور در شهر رشت سپری کرد و بعد برای کلاس پنجم متوسطه در دبیرستان تمدن تهران مشغول به تحصیل شد. امیرهوشنگ نوجوان گرچه در درس و مدرسه کوشا نبود اما شیفته مهارت آموزی شد و در کنار نقاشی و مجسمه سازی، به دیگر هنرها نیز علاقه مند بود. به گفته خودش: در همان هشت تا ده سالگی برای غذا پختن حرص می زدم. یک بار هم سه ماهِ تابستان مرا فرستادند پیشِ یک خانم خیاط. شاید چون در خانه شلوغ می کردم. گلدوزی و دِسْمِه دوزی هم از او یاد گرفتم. مدت کوتاهی هم پیش «موسیو یرواندی» پدر «جرج مارتیرسیان» نوازنده ارکستر سمفونی تهران، مشق ویولن کردم. هوشنگ ابتهاج در سال ۱۳۱۸ با موسیقی و سرودن شعر آشنا شد. وی در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما، نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساساً شاعری غزل سرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد. ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران مشغول به کار بود. وی از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گل ها در رادیوی ایران، پس از کناره گیری داوود پیرنیا و پایه گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. تعدادی از غزل های او توسط خوانندگان ترانه اجرا شده است.
تخلص هوشنگ ابتهاج
تخلص شعری ابتهاج، «ه.ا. سایه» است به همین سبب او در میان مردم و شعردوستان به نام سایه نیز مشهور است. ابتهاج در مورد دلیل انتخاب این تخلص می گوید: حروف و کلمات برای من رنگ دارند. «ر» خاکستری، «گ» نارنجی و «ج» سیاه است. «ی» کلمات برایم سرد و گرم اند. سایه کلمه ای سرد است. گلابی کلمه ای گرم. به گمان من، در کلمه سایه یک مقدار آرامش و خجالتی بودن و فروتنی و بی آزار بودن هست. این ها برای من جالب بود و با طبیعت من می ساخت. خود کلمه سایه از نظر حروف الفبا حرف نرم بدون ادعایی است. در آن نوعی افسوس است و ذات معنای این کلمه، نوعی افتادگی دارد در مقابل خشونت و حتی می شود گفت وقاحت.
همسر هوشنگ ابتهاج
هوشنگ ابتهاج در سال 1337 وقتی 31 ساله بود با آلما مایکیال ازدواج کرد که ثمره آن چهار فرزند بنام های یلدا متولد 1338، کیوان متولد 1339، آسیا متولد 1340 و کاوه متولد 1341 می باشد.
فرزندان هوشنگ ابتهاج
حاصل ازدواج هوشنگ ابتهاج و آلما مایکیال چهار فرزند به نام های یلدا «۱۳۳۸»، کیوان «۱۳۳۹»، آسیا «۱۳۴۰»، و کاوه «۱۳۴۱» است.
آثار هوشنگ ابتهاج
- نخستین نغمه ها (۱۳۲۵)
- سراب (۱۳۳۰)
- سیاه مشق (فروردین ۱۳۳۲)
- شبگیر (مرداد ۱۳۳۲)
- زمین (دی ۱۳۳۴)
- چند برگ از یلدا (آبان ۱۳۴۴)
- یادنامه (مهر ۱۳۴۸) (ترجمه شعر تومانیان شاعر ارمنی، با همکاری نادرپور، گالوست خاننس و روبن)
- تا صبح شب یلدا (مهر ۱۳۶۰)
- یادگار خون سرو (بهمن ۱۳۶۰)
- حافظ به سعی سایه (دیوان حافظ با تصحیح ابتهاج)
- تاسیان مهر ۱۳۸۵ (اشعار ابتهاج در قالب نو)
اشعار هوشنگ ابتهاج
علاقه و استعداد آقای ابتهاج سبب شد تا از همان دوران جوانی سرودن شعر را آغاز کرد. ایشان شاعری غزل سرا هستند اما اشعار نو بسیاری نیز دارند. شعرهای ایشان به دو بخش شعر نو و شعر کلاسیک تقسیم شده است. در اشعار کلاسیک بیشتر اشعار او غزل و دوبیتی با مضامین عاشقانه می باشد، که به بیان احساسات عاشقانه اش شعر سروده است. در اشعار نو اغلب به دغدغه های و مفاهیم اجتماعی_سیاسی پرداخته است. او در سال 1325 مجموعه شعر «نخستین نغمه ها» را منتشر کرد؛ این مجموعه شامل اشعاری کلاسیک بود. پس از آن «سراب» مجموعه شعر بعدی این هنرمند بود که به چاپ رسید. این مجموعه در قالب چهارپاره و با مضامین معمول غزلیات، برای بیان عواطف و احساسات فردی است و می توان اسلوب جدید، گرایش و تمایل ابتهاج به شعر نو را به خوبی مشاهده کرد. یکی از بهترین غزل های سایه پس از سراب، مجموعه «سیاه مشق» است که در برگیرنده بهترین غزلیات وی می باشد. در این مجموعه شما شاهد توانایی بی نظیر این هنرمند در زمینه غزل سرایی هستید. هوشنگ ابتهاج علاوه بر ادبیات، در زمینه های مختلف از جمله زمینه های سیاسی و اجتماعی فعالیت داشت و جزو مخالفان سرسخت حکومت شاهنشاهی بود. دو مجموعه «شبگیر» و «چند برگ از یلدا» در سال های ۱۳۳۲ و ۱۳۴۴ منتشر شد از جمله آثار هوشنگ ابتهاج بود که در زمینه اجتماعی-سیاسی سروده است. از تازه ترین آثار او می توان به کتاب «حافظ به سعی سایه» اشاره کرد که در سال 1372 منتشر شد. او در این کتاب با توجه به 30 دست نوشته متعلق به قرن نهم، تصحیح دیوان حافظ را انجام داده است. از دیگر آثار این هنرمند می توان به «تا صبح شب یلدا»، «بانگ نی»، «یادگار خون سرو»، «زمین» و «تاسیان» را نام برد. کتاب یادنامه ترجمه مجموعه اشعار شاعری ارمنی به نام «هوانس تومانیان» است. میلاد عظیمی نویسنده و استادیار دانشگاه تهران در سال 1391 طی گفت وگویی که با ابتهاج داشت کتابی با نام «پیر پرنیان اندیش» را منتشر کرده که شامل خاطرات این هنرمند است.
شعر نو
در اشعار نو و نیمایی سایه، کمتر شاهد اشعار عاشقانه هستیم. او بیشتر افکار، اندیشه و دغدغه های اجتماعی خودش را با شعر نو بیان کرده است. در این اشعار مضامینی همچون حماسه پردازی، عشق به آزادی، انتقاد به نابرابری و امید به فردایی بهتر زیر سایه آزادی به چشم می خورد. از معروف ترین اشعار نو این هنرمند می توان شعر «کاروان» یا «گالیا» را نام برد. در ادامه بخشی از این شعر را می خوانیم:
- دیر است گالیا!
- عشق من و تو...آه
- این هم حکایتی است
- از بهر نان شب
- اما در این زمانه که درمانده هر کسی
- دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست
برای شناخت اشعار نو سایه، «گالیا» بهترین گزینه است. این شعر عاشقانه شروع می شود و در ادامه رنگ و بوی اجتماعی به خود می گیرد و در انتها به مبارزه در راه رسیدن به آزادی و امید داشتن به فرداهایی بهتر پایان می یابد.
- روزی که آفتاب
- از هر دریچه تافت؛
- روزی که گونه و لب یاران هم نبرد
- رنگ نشاط و خنده گمگشته یافت باز
- من نیز باز خواهم شد آن زمان
- سوی ترانه ها و غزل ها و بوسه ها
- سوی بهار های دل انگیز گل فشان
- سوی تو عشق من!
ای شعر در دسته «رمانتیسم اجتماعی» محسوب می شود. یک شعر رمانتیک اجتماعی که بین دنیای درون و بیرون شاعر پیوند ایجاد کرده است. در واقع پل ارتباطی بین بیان احساسات عاشقانه و دغدغه های اجتماعی اوست. در اشعار نیمایی سایه یک نکته بسیار واضح به چشم می خورد و آن هم عاشقانه هایی است که تنها برای معشوق سروده نشده است، بلکه عشق به آزادی در اشعار او، به چشم می خورد. در کتاب تاسیان، 88 قطعه از اشعار نیمایی ابتهاج، که در طی سال های 1325 تا 1380 سروده است را گرده آوری کرده اند. تعدادی از آثار او در مجموعه های دیگری به چاپ رسید اما کتاب تاسیان، مجموعه ای جامع و کامل از اشعار سایه است.
اشعار عاشقانه
امیرهوشنگ ابتهاج سرودن شعر را با اشعار عاشقانه شروع کرد. «نخستین نغمه ها» اولین مجموعه او در زمینه شعرهای کلاسیک و عاشقانه است. از محبوب ترین اشعار او که طرفداران بسیاری دارد، می توان به «عاشقانه های سایه» اشاره کرد. ابتهاج در دوران جوانی عاشق دختری به نام «گالیا» می شود. گالیا دختری ارمنی بود و این شور و اشتیاق که در ابتهاج بود سبب شد تا عشق و احساسات به شعرهای او راه پیدا کند. بعدها عشق به این دختر وارد اشعار اجتماعی سایه شد که در شعر کاروان نمونه از آن را مشاهده کردیم. محتوای اصلی غزلیات، دوبیتی و به صورت کلی اشعار کلاسیک سایه عاشقانه می باشد. در تمام این قالب ها شاهد بیان عشق، احساسات شخصی شاعر، غم دوری و فراق و دیگر مضمون های سنتی غزلیات پرداخته است. یکی از ویژگی های بارز شعرهای ابتهاج، زبان ساده و روان آن است. او با هنرمندی تمام، تمام سعی خود را کرده تا شعرها را به زبان امروزی بسراید. یکی از دلایل اصلی محبوبیت این شاعر در میان مردم، عدم استفاده از کلمات دشوار است، شما در اشعار سایه با پیچیده اشعار کهن رو به رو نخواهید شد و همین امر موجب جذب مخاطب در اشعار کلاسیک و عاشقانه او شده است. مخاطب در این اشعار او می تواند بازتابی از احساسات خودش را ببینید.
- ای عشق همه بهانه از توست
- من خامشم این ترانه از توست
- آن بانگ بلند صبحگاهی
- وین زمزمه شبانه از توست
- من انده خویش را ندانم
- این گریه بی بهانه از توست
ارغوان
ارغوان شعری معروف از ابتهاج است که این شعر بسیار شهرت و محبوبیت دارد. ارغوان نام درختی است که در حیاط خانه او روییده است. این شعر رنگ و بوی اجتماعی دارد و اصلی ترین مضمون آن، حسرت آزادی و امید به فردایی بهتر می باشد. در واقع درخت ارغوان نمادی از امید به آینده، بهار و رویش دوباره بوده و شاعر در حسرت آزادی و غمگین از بی عدالتی ها با ارغوان سخن می گوید. از ویژگی های این شعر می توان به زبان ساده و روان، وزن متناسب با مضمون شعر و استفاده از تشبیه ها و استعا ره های بسیار هنرمندانه اشاره کرد. از دیگر دلایل محبوبیت و ماندگاری این شعر، عنوان کردن دغدغه های اجتماعی افراد جامعه است.
- ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
- آسمان تو چه رنگ است امروز؟
- آفتابی ست هوا؟
- یا گرفته است هنوز؟
- من در این گوشه که از دنیا بیرون است
- آفتابی به سرم نیست
- از بهاران خبرم نیست
- آنچه می بینم دیوار است
- آه این سخت سیاه
- آن چنان نزدیک است
- که چو بر می کشم از سینه نفس
- نفسم را برمی گرداند
این شعر با فضایی غم بار آغاز شده و رنج و سیاهی را توصیف می کند. تا آخر شعر این فضا ادامه دارد اما در انتها نور امید و آینده ای درخشان بر این فضای تیره تابیده می شود.
- ارغوان بیرق گلگون بهار
- تو برافراشته باش
- شعر خونبار منی
- یاد رنگین رفیقانم را
- بر زبان داشته باش
- تو بخوان نغمه ناخوانده من
- ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
در پایان شعر شاعر غمگین است اما ارغوان را که در اینجا نمادی از رویش و امید است را به فردایی بهتر و آزاد نوید می دهد.
زندگی
از دیگر اشعار محبوب ابتهاج، شعر «زندگی» است. این اثر قالب شعر نو دارد و مضمون آن همانند ارغوان است. این شعر نیز مانند ارغوان، با غم و ناامیدی شروع می شود و اندوه و رنج در آغاز آن به چشم می خورد. در انتهای شعر پس از آنکه مخاطب گمان می کند زندگی تماما رنج و سختی است، پنجره ای از امید را به روی او می گشاید. هدف و حرف اصلی این شعر، که شاعر با سرودن آن سعی در انتقال آن به مخاطب دارد این است که تمام روزهای زندگی ما خوشی و شادی نیست و سختی، غم و اندوه زندگی را تلخ و گاهی تحملش را سخت می کند.
- زمان بی کرانه را
- تو با شمار گام عمر ما نسنج
- به پای او دمی است این درنگ رنج و درد
- به سان رود؛
- که در نشیب دره سر به سنگ میزند؛
- رونده باش
- امید هیچ معجزی به مرده نیست؛
- تو زنده باش
ماجرای مهاجرت به آلمان هوشنگ ابتهاج و زندگی در آنجا
سایه درباره مهاجرت به آلمان گفت: رفتن من به آلمان اجبار نبود، اول یکی از بچه هایم رفت آلمان، بعد زنم رفت که بچه ام تنها نباشد، بعد بچه های دیگر رفتند، یک مدتی هم من ممنوع الخروج بودم، بالاخره من هم سال ۶۴ رفتم. مهاجرت نکردم و گاهی تهران هستم. هوشنگ ابتهاج درباره زندگی اش در آلمان می گوید: در طول روز دو سه ساعت بیشتر نمی خوابم، صبح خیلی زود بیدار می شوم، چایی درست می کنم و با کمی نان خشک صبحانه می خورم. روزها می نشینم تلویزیون تماشا می کنم و می بینم دنیا روز به روز دیوانه تر می شود، بعد ناهار می خورم و دوباره دیوانگی دنیا را تماشا می کنم که بدانم آخر این دیوانگی دنیا به کجا خواهد کشید. بعد شب هم کمی می روم و می خوابم، ویروس شعر گفتن هم همیشه هست و هر از گاهی چیزهایی می نویسم.
درگذشت هوشنگ ابتهاج
امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه شاعر و پژوهشگر نامدار معاصر در سن ۹۴ سالگی درگذشت. ساعاتی پیش (بامداد 19 مرداد سال 1401) یلدا ابتهاج (دختر سایه) خبر فوت پدرش را در صفحه اینستاگرامش اعلام کرد و نوشت:
- بگردید ، بگردید ، درین خانه بگردید
- درین خانه غریبید ، غریبانه بگردید
- سایه ما با هفت هزارسالگان سربه سر شد