بوق ماشین عروس دختر 15 ساله را هوایی کرد!

  سه شنبه، 06 تیر 1402 ID  کد خبر 345867
بوق ماشین عروس دختر 15 ساله را هوایی کرد!
ساعد نیوز: دختر 15 ساله‌ای بیشتر نبودم که هر وقت صدای بوق ماشین عروس‌ها را می‌شنیدم، می‌رفتم توی خیالبافی، عاشق لباس عروس بودم و نشستن توی ماشین عروس البته یه آروزی دیگه داشتم.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعد نیوز به نقل از رکنا، پای ماهواره پاتوق اصلی من بود دوست داشتم با عوض کردن کانال‌ها کشورهای دیگر رو ببینم وقتی از ماهواره دلم می‌کندم و برای قدم زدن از خونه بیرون یم‌زدم، نمی‌دونید دلتنگی بهم دست می‌داد و می‌خواستم اروپایی باشیم و راحت زندگی کنم.

راستشو بخواید راحتی رو توی بدون روسی بودن نمی‌دونستم یعنی روسری رو بیشتر دوست داشتم اما بعضی چیزها رو می‌دیدم که با اون آب‌ها فوق می‌کرد، یعنی روش زندگی‌های خارجی‌ها یا ایرانی‌هایی که از مرز زدند و رفتند بیرون رو بیشتر دوست داشتم، هر وقت می‌خواستم حرفی بزنم همه‌اش این بود که اگه من اون‌ور بودم اگر ایران نبودم و...

همین‌جوری روزهام می‌گذشت و من نسبت به دیروز باد بیشتری توی کله‌ام می‌پیچید، اگر پسر بودم قاچاقی از مرز می‌زدم می‌رفتم بیرون،‌حیف که دختر بودم و آرزوهای پسرها توی سرم بود برای اینکه بتوتنم به اون چیزی که می‌خوام برسم از هر کسی که شما می‌شناختید سؤال و جواب کردم اما هیچ راهی نبود جز عروس شدن امونم با شرایط خاصی که از صدتا یکی ممکن بود قسمت آدم بشه.

به خاطر یه ذره برورویی که داشتم خواستگارهای زیادی پاشنه در خونه ما رو از جا می‌کندند اما وقتی اولین شرطم رو می‌شنیدند دمشون رو می‌ذاشتن روی کولشون و دِ برو که رفتی.

شرطم چه بود؟! خب معلومه خارجی بودن ما،‌یعنی داما بایستی تعهد می‌داد که درست یکسال بعد از ازدواجمون منو ببره توی یک کشور خارجی و اونجا با هم زندگی کنیم، البته تچجند بار شرایط جور شد اما اون خواستگارها هم یه ایرادی داشتند!

چه ایرادی؟ اونا از اون‌ور آب اومده بودند یعنی چند سالی اونجا زندگی کرده بودند، راستشو بخواهید من درسته که خارج رو دوست داشتم اما یه اعتقاداتی رو هم یدک می‌کشیدم پسری که از اونجاها میاد ایرون و می‌خواد یکی رو پای سفره عقد بنشونه بعد با خودش ببره خارج حتماً اینقدری بد بوده یا اینقدری اونجا ندانم کاری کرده که به این فکر افتاده و در واقع دختر ایرونی رو برای دوران بازنشستگی خودش می‌خواد. من می‌خواستم یه دکتر و مهندسی از خود تهرون پیدا بشه، منو بگیره و برای اولین‌بار با من بره خارج تا بتوننم کنترلش کنم نه اینکه اون زبون حالیش بشه و من سرم کلاه بره یا بشم مایع مسخره دوستای خارجکی اونا.

حدود دو سالی گذشته بود و من 17 ساله شده بودم توی این دو سال نه تنها عاقل‌نشده بودم بلکه علاقه مهن به خارج بیشتر هم شده بود و یه کلاس زبون انگلیسی هم گذاشته بودم گردن بابا محمد، هرچی مامان مریم می‌گفت بی‌خیال شو و آشپزی یاد بگیر هی می‌گفتم مگه پیتزا و ساندویچ چشه؟! هم ارزونتر از قرمه‌سبزیه و قیمه و کوفته درمی‌یاد و هم باکلاس‌تره!

یه روز توی راه کلاس زبان، پسری رو دیدم که گوشی یه ضبط جیبی تو گوشش و توی راه رفتن یه ذره قر می‌ده،‌تیپش خارچجکی بود اون وقتی منو دید با زبان انگلیسی یه hello گفت و رفت.

احساس کردم اون امروزی فکر می‌کنه، دفعه بعد وقتی دیدمش جواب سلام انگلیسی اونو دادم بعدش هم چند باری دیدمش اما اصلاً توجهم رو جلب نمی‌کرد تا اینکه ره روز شنیدم خواستگار دیگه‌ای سر‌و‌کله‌اش پیدا شده و بایستی بازم جایی احمد بریزمو با دستهای لرزون و لپ‌های قرمز شده ببرم توی میدون نگاه‌ها.

دیگه خبره شده بودم، این‌بار خواستگارم از هم‌محلی‌هامون نبود، شنیدم خونشون او بالاهاست، وقتی پرسیدم چه‌جوری ما رو شناخته، مامان مریم گفت خدا می‌دونه، اصلاً از قبل اونا رو نمی‌شناختیم.

روز خواستگاری پسره یعنی همون سلام خارجکی کم مونده بود سینی چایی رو روی مادرش خالی کنیم واقعاً شلانس آوردم و خودم رو جمع و جور کردم.

اسمش بیژن بود و بعداً بهم گفت که تعقیبم کرده و خونمون رو شناخته کلی با مادرش اینا کلنجار رفته بو تا اونا راضی بشن از جنوب شهر عروس بگیرن البته مادرش گفت که نجابت جنوب‌شهری‌ها خیلی معروفه و از اینجور تعریف و تمچجیدها، وقتی به شرطم رو پذیرفت داشتم از خوشحالی به جای بال، شاخ درمی‌آوردم اون اصرار کرد که توی عقدنامه این شرط نوشته بشه و شد.

یک سال که عموم شد هر دومون بلیت آلمان توی دستمون بود و یکی از دوست‌های خانوادگی بیژن کگه توی فرانکفورت یه شرکت کامپیوتری داشت هم برنامه‌ها رو ردیف کرده بو تا ما اونجا لنگ نمونیم.

وقتی هواپیما پرواز کرد به یاد گریه‌هیا بابامحمد و مامان مریم زدم زیر گریه، بیژه انگار نه انگار به جای دلداری بهم گفت که این خئوشحالی گریه هم دار!

فرانکفورت چه شهر عجیب و غریب و خوشکلی بود، چون انگلیسی رو دست و پا شکسته بلد بودم می‌تونستم چیزهایی رو بلغور کنم اما توی اون تنهایی فقط به بیژن دل بسته بودم و دوست خونوادگی اونا

از شانس ما بیژن تا رسید اونجا یه کار خوب حسابداری توی شرکت کامپیوتری دوست ایرونی‌اش براش دست‌و‌پا شد و اون رفت سر کار، چند روزی میهمان همون فریبرزخان بودیم تا اینکه خونه جداگانه‌ای گرفتیم و با اخذ اقامت اونم در کمتر از 15 روز خیلی زودتر از اون چیزی که فکر می‌کردم شدیم خارجی.

جلوی آینه که می‌ایستادم باورم نمی‌شد به خودم می‌گفتم بریم خارج، کار خودتو کردی، خیلی خوش می‌گذشت هر روز گشت‌و‌گذار بود و خنده، اصطلاً ناراحتی جز دوری از خونواده نداشتیم که اونم با تلفن جبران می‌شد، بیژن خیلی هوای منو داشت و من راضی بودم.

یک سال گذشت من دیدم دیگه بیژن کمتر به من توجه می‌کنه و بیشتر موقع‌ها بیرون از خونه است، سعی کردم تحمل کنم و به خودم بقبولونم که اون به خاطر کارش بیرونه اما نمی‌شد چون یه چیزی رو فهمیدم بودم اون توی مجالسی می‌رفت که اصلاً درست نیست اینجا تعریف کنم.

روز به روز لاغرتر می‌شد و اونی که سیگار نمی‌کشید هر ساعت کمتر از 10 تا سیگار رو آتش به آتیش می‌کشید، بعد از مدتی وقتی فریبرزخانم رو یک‌بار توی خیابون دیدم و ازش پرسیدم آیا حواسش به بیژن است از چیزی که می‌شنیدم تعجب کرددم، شوهرم از سه ماه پیش به خاطر کج بودن دستش از شرکت اخراج شده بود و الان فقط توی قمارخونه‌ها پاتوق می‌کرد.

چقدر التماسش کردم هیچ ریش سفیدی هم نبود که کارها رو درست کنم، هیچ قانونی هم نبود که جلوی کارهای اونو بگیر، یاد ایران افتادم که اگه یه اتفاق کوچیکی می‌افتاد همه دور هم جمع می‌شدند و جلوی خیلی از کارخانه رو می‌گرفتند، اینجا هیچ‌کس با دیگری کاری نداشت و سرش توی کار خودش بود.

الان حدود سه ساله که از آلمان برگشتم، خونه‌نشینم و به بیژن فکر می‌کنم که آخرین‌بار از کنسولگری شنیدم توی زندونه، طلاق غیابی گرفتم و ور دل مامان مریم دارم هر روز غرغرها اونو تحمل می‌کنم، وقتی صدای بوق ماشین عروس می‌آد دیگه...


دیدگاه ها
  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
همسر رهبر معظم انقلاب: آقای ما اجازه نمی‌دهد که در خانه، غیر از برنج کوپنی استفاده کنیم و آن هم کفاف خوراک ما را بیش از یک بار در هفته نمی‌دهد (671 نظر) نگاهی به سفره مفصل و تمام و کمال حضرت ابوالفضل در منزل شاه نشین علی دایی+عکس/ از گل آرایی و شمع‌دان‌هایی طلایی تا پَک هایی لاکچری و جذاب (197 نظر) (فیلم) ورود جالب و معنادار رهبر انقلاب به حسینیه امام خمینی (ره) به همراه مسعود پزشکیان و شعار حیدر حیدر جمعیت (69 نظر) درخت خرمای بزرگ حیاط باصفای خونه ویلایی زهرا گونش/ نخل های هم قد والیبالیست مشهور ترکیه ای (58 نظر) میز غذای ساده رهبر معظم انقلاب و خوردن غذا در بشقاب استیل/ ساده زیستی ایشان همیشه مثال زدنی است+عکس (33 نظر) بنز آخرین مدلی که رهبر معظم انقلاب آن را رد کرد: ببرید اینها را بفروشید! (24 نظر) ریحانه سادات دختر بزرگ شهید رئیسی: سجاده نماز پدرم را در اندونزی تکه تکه کردند و به عنوان تبرّک بین مردم پخش کردند+ویدیو (22 نظر) حضور ساده و بدون تشریفات همسر رهبر معظم انقلاب در یک درمانگاه/ ایشان گفتند من نمی‌خواهم پارتی بازی بکنم+ویدیو (19 نظر) رهبر معظم انقلاب: بعد از فوت پدرم همه‌ی موجودی خانه‌اش 45 هزار تومان شد که نمی‌شد با آن گاز یا یخچال خرید (18 نظر) خلاقیت تحسین برانگیز مغازه دار یزدی در ایام محرم/آدم حظ میکنه از اینهمه درک و شعور+فیلم (15 نظر) هنرمندان و ورزشکارانی که در مراسم نذری پوریا پورسرخ بازیگر سریال کیمیا حضور داشتند/ علی پروین هم بود+عکس (14 نظر) پارسا پیروزفر سَرَش را از ته تراشید؛ تغییر چهره آقای بازیگر قابل شناسایی نیست (12 نظر) (ویدئو) آخرین لحظات ثبت شده بازیگران فوت شده در کنار همسر و فرزندانشان/ یادی کنیم از هنرمندانی که در بین ما نیستند، روحشان شاد😢 ماهچهره خلیلی، حسام محمودی ، حسن جوهرچی و .. (10 نظر) بازیگرانی که در جوانی فوت شده اند + ویدئو با صدای معتمدی سریال گرگ و میش / روحشان شاد چقدر حیف شدن😥 عسل بدیعی، پوپک گلدره و .. (9 نظر) نگاهی به حیاط قدیمی خانه ترلان پروانه در تولد 21 سالگیش +عکس/ مبارکا باشه (9 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
روایتی از مخالفت همسر رهبر معظم انقلاب با هدیه ای که به رهبر داده بودند/ ما این غذاهایی که می‌خوریم، با این ظرفها جور درنمی‌آید، اینها را رد کنید، برود
تیمار جوجه لک لک مصدوم روستای قراجه محمد مرند توسط اهالی آن
فال روزانه امروز پنجشنبه 28 تیر ماه 1403
فال ابجد روزانه پنج‌شنبه 28 تیر 1403
حرمت شکنی دختران بی‌حجاب در دسته عزاداری کرج!
فال قهوه با نشان روز پنجشنبه 28 تیر ماه 1403
فال حافظ با تفسیر امروز پنجشنبه 28 تیر 1403+فیلم
فال شمع روزانه امروز پنجشنبه 28 تیر 1403
نگاهی به جواهرات مجلل و باشکوه خانواده آمبانی که پربازدید شد/ از زمرد نماد عشق آقای داماد تا گردنبند دستساز مادر شوهر جنجالی+عکس
پایان رابطه عاشقانه زهرا گونش ستاره 2 متری والیبال ترکیه و نامزد پولدار و خوش استایلش/ چقدرهم جذاب و باکلاس+عکس
7 روش تضمینی و قطعی رفع بوی بد سینک ظرفشویی
مبل‌های کثیف خانه را چگونه تمیز کنیم؟ / یک راه سریع و تضمینی
چرا کارگردان مختار نگذاشت بازیگر نقش حضرت عباس (ع) در فیلم یا سریالی دیگر بازی کند؟
نامه زیرکانه و دلبرانه انیس الدوله، بانوی اول حرمسرا به ناصرالدین شاه / یا به من وام بدهید یا شهرستانک را از من بخرید!
رفع فیلترینگ به طور کامل در دست شخص رئیس جمهور است
منتخب روز   
(فیلم) خرید دکتر مسعود پزشکیان از یک سوپرمارکت در تهران به همراه نوه‌ها و عروسش با کارت بانکی شخصی / نوه‌ها پدربزرگ را به خرج انداخته‌اند اقدام منحصربفرد و زیبای طلافروش یزدی به احترام دختر سه ساله امام حسین(ع)+عکس/ این جور تصاویر مخصوص ایران ماست والسلام👌 (فیلم) رهبر معظم انقلاب: به من می‌گویند شما گفتید سوءاستفاده جویان را افشا نکنید / ما حق نداریم افراد را به صرف گمان متهم کنیم سکانس خوشحالی قُباد از بارداری شهرزاد/ قُباد: من تا الان نمیدونستم از این دنیا و از این زندگی چی میخوام اما الان.... (عکس) هدایای ارزشمندی که پزشکیان در پشت صحنه یک هیئت دریافت کرد / خوشا راهی که آغازش با حسین است ... (ویدئو) شعر سوزناک شهریار برای مادر بزرگش که با شنیدنش اشک از چشمانتان سرازیر خواهد شد به یادماندنی ترین سکانس عاشقانه سریال شهرزاد / از بله گفتن شهرزاد تا مرگ مرگ بزرگ آقا نقش دختر رهبر انقلاب در ترمیم دست مجروح ایشان/ فرزند دختری که به پدر اُنس داشت (عکس) شوخی ظریف با آقای ظریف؛ از مقایسه ظریف با مِسی تا انداختن ماسک به شکل آقای رئیس جمهور!! واکنش عضو دفتر رهبر انقلاب به پست اینستاگرامی پسرش با هشتگ برای ایران، پزشکیان