جوامعی که دست به جنگ می زنند، خواه جوامع اسلامی و خواه کشورهای قدرتمندی مانند آمریکا، روسیه یا چین، از فرزانگی تهی شده اند. تهی شدن از درد و رنج انسان است که ما را به سوی جنگ می برد.
ساعدنیوز: در سومین دهه از قرن بیست و یکم شاهد یک جنگ خانمانسوز در اروپا با تجاوز نظامی همه جانبه روسیه به خاک اوکراین هستیم. تحلیل های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مختلفی با رویکردهای مختلف درباره این رویداد سیاه در واپسین روزهای زمستان ارائه می شود و از هر چیزی در این تحلیل ها سخن می رود جز انسان! انسان هایی که امروز از خانه و کاشانه خود به دلیل ابتذال شر و جنگ قدرت سیاستمداران آواره شده اند. به نظر می رسد، برای فهم عمیق تر این رویداد تکان دهنده، نیازمند فهمی فلسفی باشیم. اصولاً فهم فلسفی جنگ را چگونه مفصلبندی می کند و از نگاه فلسفی چه زمانی جنگ رخ می دهد و عقل فلسفی چه سؤالاتی را درباره این رویداد سراسر خشونت و شرارت مطرح می کند؟
دکتر قاسم پورحسن: بسم الله الرحمن الرحیم؛ مایلم در ابتدا به کتاب جنگ و صلح تولستوی اشاره کنم. اثری 1500 صفحه ای که نزدیک به 600 صفحه آن، روایتی فلسفی از حیات است و اصولاً در این اثر تقدم با صلح است. از منظر تفکر فلسفی، جنگ بیرون از بستر عقلانیت رخ می دهد. شاید پیش از کانت، این اسپینوزا بود که گفت، صلح بنیاد است! صلح به معنای نبودِ جنگ نیست، بلکه صلح در ذاتِ هستی خانه دارد. در واقع، جنگ یک عارضه و رخدادی است که آن زمانی روی می دهد که بشر از عقلانیت تهی می شود. کوشش تولستوی در کتاب اش نشان دادنِ همین موضوع بود. اما متأسفانه بشر درگیر جنگ می شود، هرچند اساس، صلح است.
نگاه عقلانی و فلسفی به ما میگوید که جنگ بیرون از فرزانگی است. هرگاه انسان در وضع طبیعی قرار بگیرد، جنگ می شود. کانت در رساله «صلح پایدار: یک طرح فلسفی» Zum ewigen Frieden. Ein philosophischer Entwurf این نکته را متذکر می شود که زمانی که انسان عقلانیت را از دست می دهد، خشونت ظهور می یابد. بنابراین، جنگ زمانی رخ می دهد که عقل در انسان به محاق می رود. البته هگل به اندازه کانت خوشبین نیست و معتقد است که صفحات مربوط به صلح در تاریخ، سفید است. البته هگل نیز باور دارد که در دوره خردِ جدید، جنگ رخت برمی بندد.
حال سؤال این است: چرا جنگ از هر حیثی زشت است؟ چون امری غیرانسانی است. جنگ اصالت ندارد. البته جنگ به ماهو جنگ، نه جنگ در مقام دفاع! جنگ با فرزانگی در تعارض است. فرزانه پاسخی که به زندگی و عقل می دهد، صلح است نه جنگ! این نکته اولی بود که من در پاسخ به سؤال شما به آن اشاره می کنم. پس صلح اصیل است و فرزانگی و عقلانیت اقتضای صلح را می کند نه جنگ را.
نکته دومی که در رساله کانت وجود دارد و ما باید به آن اشاره کنیم، این است که اگر بشر به عقل مزیَّن شود، به سوی جنگ نمی رود. هگل معتقد است که کانت در این گفته خود، بسیار خوشبین است. هگل می گوید، کانت ذاتِ بشر را به خوبی نشناخته است. البته حق با کانت است نه هگل. جوامعی که دست به جنگ می زنند، خواه جوامع اسلامی و خواه کشورهای قدرتمندی مانند آمریکا، روسیه یا چین، از فرزانگی تهی شده اند. تهی شدن از درد و رنج انسان است که ما را به سوی جنگ می برد.
کانت رساله «صلح پایدار: یک طرح فلسفی» را در سال 1795 نوشته است. 6 سال بعد از انقلاب فرانسه و 9 سال قبل از مرگ اش. این زمانی است که اتفاقاً جنگ های زیادی در اروپا رخ داده است و در این زمان، فکر غالب این بود که اگر از وضع طبیعی به سمت اعتبار - یعنی قانون و نهادسازی - برویم، جنگ و خشونت رو به کاهش خواهد نهاد. در حالی که ما امروز در اوج استیلای عقل جدید، شاهد خشونت و جنگ بی سابقه هستیم.
انسان های واجد فکر فلسفی، پروای درد و رنج بشر را دارند و طبیعتاً آنجا که تفکر و عقلانیت به محاق می رود، خشونت اوج می گیرد؛ چون دیگر انسان، و درد و رنج های او، مسأله نیست. من معتقدم که رساله کانت باید خوانده شود. مواجهه اصیل عقل فلسفی با پدیده جنگ و خشونت در زمانه ای که جنگ های فرآوانی رخ داده و این زمان مقارن بود با امضای«پیمان بال». این پیمان پس از شکست جنگ علیه حکومت انقلابیِ فرانسه به رهبری دولت پروس، توسط پادشاه این کشور به امضا رسید. ما شاهد این هستیم که کتاب کانت بعد از انتشار بلافاصله تمام نسخه هایش به فروش می رود.
هرچند غرب در این منازعه مقصر اصلی است ولی ما باید بر علیه این جنگ، موضع صریح و روشنی می گرفتیم. سکوت در برابر خشونت، جنگ و کشتار، یعنی دامن زدن به گسترش این پدیده شوم.
در چاپ دوم رساله، کانت دو ضمیمه به آن افزود. در این دو ضمیمه بحث قدرت و اخلاق و نسبت آن دو با صلح مورد بحث قرار گرفت. کانت بر ضرورت توجه به سرشتِ بشری و آمیخته بودن آن با اخلاق اشاره دارد و ریشه نقض صلح را در به محاق رفتنِ اخلاق می داند. بنابراین، عدول از رفتار خردمندانه و عدم تقید به اخلاق، دو مانع اصلی صلح هستند.
من اعتقاد دارم که کشورهای قدرتمندتر مقصر اصلی عدم فهم دقیق صلح هستند. قدرت ها فارغ از صلح شکل گرفته اند. اگر قدرت ذیل عقل نباشد، به سلطه، زور و چیرگی تنزل پیدا می کند. چیزی که ما امروز شوربختانه در اوکراین شاهد آن هستیم، فراموشی انسان و درد و رنج های اوست. هر دو طرف این جنگ، از انسان غافل هستند. مسأله صلح، انسان و اخلاق است و مسأله جنگ، درد و رنج بشری. مسأله ما در جوامع قدرتمند، شاهد انقطاع از اخلاق هستیم و همین مسأله، ما را به سمت درد و رنج سوق می دهد.
خردِ جدید مبتنی بر اخلاق نیست. رالز در کتاب "نظریه ای درباره عدالت" می گوید که ما به اخلاق نیندیشیده ایم. هرچند او معنای نحیفی از عدالت را مطرح می کند، ولی اشاره او به غفلت از اندیشیدن به اخلاق، کاملاً بجا و درست است. بنابراین، خشونت ریشه در فقدان خِرَد معطوف به اخلاق است. فقر اخلاقی، خرد را تهی می کند.
بنابراین، حق با فارابی، ابن سینا و کانت است، که هیچ راهی جز نیرومندسازی و فربه کردن عقل اخلاقی نداریم. پس من تا به اینجا درباره نسبتِ فرزانگی با صلح و جنگ و نیز شرایط و موانع صلح گفتم. می رسیم به مسأله سوم.
مسأله سومی که مایلم در پاسخ به سؤال شما مطرح کنم مربوط به درد و رنج بشری است. علوم جدید با تمام دستاوردهای حیرت انگیزی که دارد، و ستایش آمیز بودن این دستاوردهای اش، فاقد بنیانی انسانی است. در دوران همه گیری کرونا دانش پزشکی و بلکه، کل دانش های بشری، دریافتند که در مقابل درد و رنج بشر، ناتوان هستند. نمی شود به علم نگاهی مغرورانه داشت. و از درِ فائق آمدن بر این درد و رنج درآمد. در جهانِ امروز، ما دارای نهادهای بین المللی متعددی هستیم، ولی این نهادها و مجامع نتوانستند از وقوع جنگ در اوکراین پیشگیری کنند.
در نگاه فلسفی، آنچه در مواجهه با رویداد شوم جنگ، مهم است، نه توجه به دعاوی طرفین منازعه و موافقت یا مخالفت با این دعاوی بلکه انسان و رنج های اوست. بحث بر سرِ حقانیت اوکراین یا روسیه نیست، بلکه حیاتی است که قربانی کشاکش خشونت بار میان روسیه و اروپا می شود. امروز ما می دانیم که زندگی بی بازگشت است. بنابراین، دفاع از حیات انسان اولویت دارد و اخلاق و خرد این را به ما تکلیف می کند. متأسفانه کشورهای اسلامی در خصوص جنگ اوکراین، بسیار مواضع ضعیفی گرفتند. فقط ترکیه تا حدودی این جنگ را محکوم کرد. هرچند وابستگی های اقتصادی و سیاسی این کشور به طرفین اجازه اظهارنظر صریح به آن را نمی دهد.
هرچند غرب در این منازعه مقصر اصلی است ولی ما باید بر علیه این جنگ، موضع صریح و روشنی می گرفتیم. سکوت در برابر خشونت، جنگ و کشتار، یعنی دامن زدن به گسترش این پدیده شوم. کانت نیز در رساله خود می گوید که اگر جنگی رخ می دهد، فقط کشوری که حمله کرده است، مستحق ملامت نیست. بلکه آنهایی نیز در این جنایت شریک هستند که در برابر این موج خشونت سکوت کردند و یا حتی آن را به صورتی تلویحی تأئید کردند.
کانت در مقاله "تاریخ عمومی در غایت جهان وطنی" Idee zu einer allgemeinen Geschichte in weltbürgerlicher Absicht که به سال 1784 منتشر شده است، تأکید دارد که اگر اصل کوشش انسان بر ایجاد صلح و همدردی نباشد، صلح پایدار نمی شود.
امروز در اوکراین ما شاهد کشتار انسان های بیگناه هستیم، همان طور که در یمن و در فلسطین و عراق و سوریه جان های پاک فدای اغراض سیاسی می شوند. تمام ادیان بشری اعم از الهی و انسانی بر حیات و ارزش مطلق آن، تأکید دارند. غم، درد و رنج آدمی محور ادیان است.
تعارض منافع باعث وقوع جنگ و خشونت می شود. اگر استقلال کشورها را به رسمیت نشناسیم، صلح به خطر می افتد. بنابراین، صلح اخلاقی است و جنگ غیراخلاقی است. کانت رساله خود را درباره صلح پایدار در اوج خشونتی تألیف کرده است که بعد از انقلاب فرانسه رخ داد. فیلسوف از موانع تحقق صلح می گوید و چرایی عدم درک، مفهوم بنیادین درد و رنج بشری.
نباید جنگ را به جغرافیا، منافع و قدرت فروکاست. جنگ یعنی از دست رفتن جان پاک انسان های بیگناه! حیاتی که خداوند به آدمیان عطا کرده است مورد تعدی قرار می گیرد و این بزرگترین صدمه ای است که جنگ بر جامعه بشری وارد می کند. موضوع این است که بشر در مقابل فهم رنج دیگری کودکی بیش نیست. غرب در اروپامحوری غرق است و با این حال، در موضوع جنگ اوکراین، به نظر من، بسیار بهتر از کشورهای اسلامی عمل کرد. البته آنها نیز از ارسال سلاح به اوکراین سخن میگویند و این یعنی آنها هم خشونت مدار هستند.
بنابراین، من معتقدم که ما باید به سنت اخلاقی مان توجه بیشتری کنیم. فارابی 11 رساله در اخلاق و سیاست نوشته است. چون جامعه اخلاقی، ایدئال اوست. امروز در اوکراین ما شاهد کشتار انسان های بیگناه هستیم، همان طور که در یمن و در فلسطین و عراق و سوریه جان های پاک فدای اغراض سیاسی می شوند. تمام ادیان بشری اعم از الهی و انسانی بر حیات و ارزش مطلق آن، تأکید دارند. غم، درد و رنج آدمی محور ادیان است. ادیان تلاش می کنند تا اخلاق را برای انسان به ارمغان بیاورند. ما باید به سنت دینی خود بازگردیم که در ان، انسان اهمیت دارد و درد و رنج آدمی مهم است.
اجازه دهید در اینجا به سخنی از ابوالحسن خرقانی اشاره کنم که بسیار راهگشاست. ابوالحسن خرقانی می گوید: یک فرد اهل علم هر بامداد برخیزد و طلب زیادت علم کند، چنانکه زاهد نیز خواهان تزکیه باشد اما ابوالحسن درد و غم انسان دارد. ابوالحسن در بندِ آن بود که شادی و سروری بر دل انسانی رساند. عطار از ابوالحسن خرقانی در تذکره الاولیاء نام می برد.
ما در دوران من محوری هستیم و شاید حق با لویناس باشد که می گوید فیلسوفان از اخلاق غافل بوده اند چرا که اخلاق مساوی و مساوق با دیگری است! دیگری جایی در نگاه انسان معاصر ندارد و وقوع خشونت و جنگ نیز این را تصدیق می کند.از این گذشته، فیلسوفان اسلامی، عقل را تابع اخلاق می کنند. دین ناشی از سرشت انسان است. بنابراین، انسان معاصر نیازمند تربیت اخلاقی است. اخلاق و عقل بنیان صلح است و فهم درد و رنج بشری در گروِ این دو است. انسان هنوز در سپهر اخلاق قرار نگرفته است. اگر سه سپهر کیرکگور را در نظر بگیریم: یعنی سپهر لذت، سپهر اخلاق و سپهر عشق؛ شاید پربیراه نباشد اگر بگوئیم، ما هنوز در سپهر اول گرفتاریم. این اخلاق است که ما به سوی تداوم صلح سوق می دهد. ما مغرورانه از علم سخن می گویئم و توجهی به اخلاق نداریم.
تلقی من این است که ایران و کشورهای اسلامی می توانند با رجوع به سنت های دینی و اخلاقی شان مانع دوام این خشونت و جنگ خانمانسوز شوند. هر لحظه حیاتی از دست می رود و جان انسان ارزشمندترین چیز در این دنیا است.
************************************
*** دکتر قاسم پورحسن استاد تمام گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی است. ایشان سابقه اجرای برنامه های تلویزیونی گفتگوهای فلسفی را در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را نیز در کارنامه دارد. تألیفات متعددی در قالب کتاب و مقاله به زبان های مختلف از ایشان تا به حال در داخل و خارج منتشر شده است. سه گانه فارابی او از جمله آثار برجسته در تراز جهانی در حوزه فارابی شناسی است. آدرس صفحات استاد پورحسن در شبکه های اجتماعی به شرح ذیل است:
اینستاگرام : https://instagram.com/ghpourhasan
تلگرام:https://t.me/ghpourhasan_ir
نشانی سایت:http://Ghpourhasan.ir