ساعد نیوز با اجازه از استاد فاضلی یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی در پاسخ به نقد دکتر سید جواد میری درباره کتاب فرهنگ و فاجعه در اینجا بازنشر می کند:
گفتگو با همکارم در پاسخ به یک نقد:
همکار عزیزم آقای دکتر سید جواد میری در یاداشتی در کانال تلگرامی شان متنی با عنوان نقدی بر کتاب "فرهنگ و فاجعه: جستارهای انسانشناختی درباره مصیبت های جمعی در ایران" (https://t.me/seyedjavadmiri/10815)نوشته من منتشر کرده اند. برای پاسداشت لطف ایشان چند ملاحظه درباره نقد او می نویسم.
1) صمیمانه از ایشان سپاسگزارم بخاطر توجهی که به این کتاب کرده اند. ایشان سال هاست که تلاش می کنند تا به جای «تماشاگر منفعل» در فضای دانشگاهی «بازیگر فعال» باشند. یکی از چالش های دانشگاهی ایران این ست که به قول فرهنگ رجایی در کتاب «مشکله ی هویت ایرانیان» ما «به جای تولید معرکه ی اراء» به «تولید معرکه جهان بینی ها» مشغول بوده و هستیم.
2) قبل از این که کتاب «فرهنگ و فاجعه» در تیر ماه امسال چاپ شود به نوشتن یادداشتی هایی درباره بحران کرونا در ایران پرداختم و آنها را در کانال تلگرامی شخصی ام و فضاهای مجازی دیگر منتشر کردم. همان زمان همکار عزیزم جناب حاج آقا دکتر داوود مهدوی زادگان در روزنامه فرهیختگان در نقد برخی یادداشت هایم مطالبی را نوشتند. در پی یادداشت ایشان یکی دیگر از محققان هم پاسخی به ایشان دادند و کس دیگری هم پاسخ او را داد. این نوع گفت و گوها در شبکه های اجتماعی نیز رواج داشت. اینها برای من نشانه امیدوارکننده ای هست که شکلی از گفت و گو درباره بحران کرونا شکل گرفته است. امیدوارم این ملاحظاتی که می نویسم صرفا در امتداد این گفتگوها باشد و نه چیز دیگری.
3) اولین نقد آقای دکتر میری اینست «اگر ما این مفهوم "انسانشناختی" را برمیداشتیم و به جای آن می نوشتیم "جامعه شناختی" چه اتفاقی رخ می داد؟».
رویکرد من در این کتاب «مردم نگاری و انسان شناسی مردم مدار» است و این نکته را در در «دیباچه» کتاب توضیح داده ام. نوشته ام «در اینجا منظورم از مردم نگاری و انسان شناسی مردم مدار اینست که مسئله ها و درگیری عمومی که زندگی روزمره مردم را متأثر می سازد و در حوزه عمومی و رسانه ها، شبکه های اجتماعی و مطبوعات درباره آنها سخن می گویند و گفت و گوی جمعی می کنند، این مسائل و موضوعات در کانون توجه مطالعات و تحلیل ها و تفسیرهای انسان شناسان قرار گیرد. مردم نگاری مردم مدار چیزی شبیه ژورنالیسم است، اما عمیق تر از آن و برمبنا چشم اندازها و مفاهیم علوم اجتماعی و رویکردی میان/فرارشته ای» (ص 11). اگر جناب دکتر میری و هر خواننده محترمی درباره این رویکرد نقدی دارد، من پاسخگو هستم. جناب دکتر میری به این که رویکردی که بیان کرده ام نپرداخته اند و صرفا براساس عنوان جلد به واژه «انسان شناختی» تمرکز کرده اند و منظور من از این واژه را در نظر نگرفته اند.
4) جناب دکتر میری نوشته اند مشخص نیست من انسان شناس هستم یا مردم شناس و این که «آیا انسانشناس هستید یا مردمشناس؟ آیا این عدم تعیّن ریشه در مشکلات مفهومی دیگری دارد که او در یک خط سه عنوان برای خویش برگزیده است ولی خواننده نمی داند آیا او اتنوگراف است یا آنتروپولوگ یا فیلسوفیکال آنتروپولوگ؟ این سه دلالت بر سه پارادایم گوناگون دارند ولی دکتر فاضلی به دلیل عدم تامل در باب مبانی حرفه را با سنت فکری خلط کرده است و از آن مهمتر مشخص نیست که این سه سنت چه ربطی به رویکرد او در عنوان اثر دارد.» .
همکار عزیز جناب اقای دکتر میری دلیل این که انسان شناس و مردم شناس را مترادف به کار برده ام ناشی از «عدم تأمل درباب مبانی حرفه» نیست و چیزی را با «سنت فکری خلط» نکرده ام. در کتاب «ابعاد سیاسی فرهنگ در ایران» (فاضلی 1396) شرح مفصلی از مناقشه درباره مفاهیم «انسان شناسی و مردم شناسی در ایران داده ام. این مناقشه در ایران نسبتی ندارد با تمایزی که در جهان غرب میان «قوم شناسی» (ethnology) و انسان شناسی (anthropology) هست.
5) جناب دکتر میری نوشته اند «اگر در عنوان فرعی ما به جای "جستارهای انسانشناختی" می نوشتیم "جستارهای جامعه شناختی" یقین بدانید هیچ تغییری در محتوای این کتاب رخ نمی داد. چرا؟ زیرا داده های این کتاب بر هیچ مطالعه آنتروپولوژیکال مبتنی نیست. ممکن است بپرسید منابع آنتروپولوژیکال چیست؟ آنتروپولوژی تاریخاً تمایز بنیادینی با سوسیولوژی داشت و مهمترین آن مبنای نظری است که قائل به سلسله مراتب هستی جوامع بشری است که اروپا در راس آن و بدویان در قعر آن قرار می گرفتند و برای بدست آوردن اطلاعات در باب "انسان های نخستین" و "جوامع بسیط" باید پای در میدان مطالعه نهاد. اما در ایران خودِ مفهوم آنتروپولوژی دچار سردرگمی است و یکی از دلالتهای این آشفتگی مفهوم انسانشناس و مردمشناس است که جایش مشخص نیست و براحتی می توان آن را با واژه جامعه شناس تعویض کرد.»
این تمایزی که جناب دکتر میری میان انسان شناسی و جامعه شناسی قائل شده اند براساس رویکرد پسااستعماری است که انسان شناسی کلاسیک از قرن نوزدهم تا سال های 1980 را نقد می کند. در نیم قرن اخیر تعداد پرشماری از انسان شناسان به خودانتقادی پرداخته اند و رویکردهای کلاسیک را به چالش کشیده اند. امروزه گفتمان غالب انسان شناسی دیگر همان گفتمان کلاسیک نیست. ضمنا تمایز میان جامعه شناسی و انسان شناسی هم چیزی نیست که جناب دکتر میری می نویسند. در این باره اگر بخواهیم سخن بگوییم کلام طولانی می شود تنها به این اشاره می کنم تمایز نسبی که میان دو رشته وجود داشت عمدتا بر روش شناسی انسان شناسی با جامعه شناسی است. این که انسان شناسان بر اتنوگرافی تأکید دارند و جامعه شناسان بر روش های پیمایشی. اگرچه امروزه این تمایز هم چندان وجود ندارد.
6) جناب دکتر میری می نویسند «در این اثر واژه "به گمان من" و "به نظر من" یکی از پربسامدترین عبارات است ولی پرسش اینجاست که اتنوگرافی چه جایی در این اثر دارد. زیرا اتنوگرافی و مطالعات اتنوگرافیک مبتنی بر مطالعات قومیت ها و زیست بوم های آنان است ولی در این اثر یک نشانه از چنین مطالعاتی نیست و دائم به وبسایت های دانشگاه های آمریکا یا انگلیس داده شده است و نشان می دهد مولف اثر حتی پای از تهران بیرون نگذاشته است تا ببیند مثلا شاهسونها یا بختیاری ها ... چه تصوری از فاجعه دارند و این تصورات چه تاثیری بر سیاستگذاریها می گذارد و این تمایز در روایت های موازی چه پیامدهای برای راویِ آنتروپولوگ دارد».
این که «اتنوگرافی و مطالعات اتنوگرافیک مبتنی بر مطالعات قومیت ها و زیست بوم های آنان است» تنها ناظر بر قلمرو مطالعات قوم شناسی (ethnology) و همچنین انسان شناسی کلاسیک است. امروزه اتنوگرافی در تقریبا تمام شاخه های علوم اجتماعی (جامعه شناسی، مطالعات فرهنگی، جمعیت شناسی و غیره) رواج دارد. اتنوگرافی حتی در علوم پزشکی و مهندسی نیز گسترش یافته است. بنابر این، شرط اتنوگرافیک بودن یک نوشته این نیست که زیست بوم اقوام را مطالعه کند.
7) جناب دکتر میری این نقل قول را از کتاب «فرهنگ و فاجعه» می آورند: «کرونا موقعیتی استثنایی و وضعیتی اضطراری را بر جامعه ی ما تحمیل کرده است. ... امیدوارم همه ی مردم ایران از این موقعیت استثنایی و اضطراری به عنوان فرصتی برای بودن و شدن انسانی خود استفاده کنند و تجربه تازه ای از نوبودن و تازگی را بیافریند" (۱۳۹۹. ۱۰۸). و بعد می نویسند: «آیا در این متن نشانی از رویکرد انسانشناختی دیده میشود؟ "امیدوارم همه ی مردم ایران" این عبارت را سخنران نماز جمعه نمی گوید بل انسانشناس پژوهشگاه علوم انسانی و استاد انسانشناسی در اثر خویش می نویسد! مردم ایران یعنی چه؟ مردم ایران در این بستر چگونه خود را نو کنند؟ کدام طبقه از مردم ایران؟ کدام دهک جامعه ایران؟ با کدام ابزار؟ در کدام وضعیت بازار؟»
این که سه سطر از کتابی گزینش کنیم و انتظار داشته باشیم رویکرد نویسنده در آن آشکار باشد، انتظار معقولی نیست، مگر این که سطرهای انتخاب شده از طرف مولف آن کتاب به منزله رویکرد او بیان شده باشد. اما فارغ از این، نقد جناب دکتری میری اینست که چرا من نوشته ام «مردم ایران». به بیان او من می باید به طور دقیق و تجربی می نوشتم کدام قوم، قبیله گروه یا «دهک جامعه ایران» منظورم هست. بحران کرونا بحرانی فراگیر و همگانی است و منظورم از مردم هم همه گروه ها، دهک ها و صنوف و طبقات مردم ساکن ایران است.
اما ایشان پرسیده اند مردم ایران با کدام ابزار و چگونه خود را نو کنند؟ براساس رویکردی که در کتاب در جستار «ترومای فرهنگی کرونا» توضیح داده ام موقعیت های فاجعه و تروما موقعیت های تأمل و بازاندیشی و تغییر برای جامعه ما بوده است. براین اساس من نوشته «امیدوارم» در موقعیت بحران کرونا هم چنین بازاندیشی و تغییری صورت بگیرد. من حکم قطعی یا دستور اخلاقی صادر نکرده ام بلکه صرفا نوشته ام «امیدوارم».
) جناب دکتر میری می نویسند « کرونا در اسفند در ایران رسماً شروع شد و این اثر در تیر ماه به چاپ رسیده است. "من" و "بسیاری از دانشگاهیان دیگر" در عرض چهار ماه کجا این سنت نوسازی انتقادی گیدنز و بک را "دنبال" کرده اند؟ در عنوان کتاب سخن از رویکرد انسانشناختی است و در دیباچه بحث از حرفه مردمنگاری است و در شناسه اثر اشاره به "انسانشناسی مردمدار" است و اکنون هم که صحبت از رویکرد نوسازی انتقادی گیدنز و بک میشود! بالاخره رویکرد شما چیست؟ رویکردی در این کتاب وجود ندارد بل هر آنچه مد است در این اثر وجود دارد ولی ارجاعی نیست که دانشگاهیان ایرانی که در این سه ماه در نسبت با کرونا نوسازی انتقادی داشته اند کجا این آثار را دنبال کرده اند؟!»
در این نقد جناب دکتر میری مفروض گرفته اند که «رویکرد نوسازی انتقادی» (گیدنز و بک و دیگران) در تعارض با رویکرد انسان شناختی یا مردم شناسی مردم مدار قرار دارد. نمی دانم بر چه پایه ای می شود گفت که محققی نمی تواند هم رویکرد انسان شناختی داشته باشد هم نگاهش به نوسازی مبتنی بر نوسازی انتقادی باشد. اما این که نوشته در ایران برخی محققان دیدگاه نوسازی انتقادی دارند ناظر به این نیست که در این چهار ماه چنین دیدگاهی شکل گرفته است. دیدگاه نوسازی انتقادی از سال های 1990 مطرح شده است و در ایران هم این دیدگاه بازتاب داشته و رویکردهای انتقادی به مسائل محیط زیست، آموزش عالی، علم و فناوری و بسیاری موضوعات دیگر چنین دیدگاهی رایج است.
9) جناب دکتر میری نوشته اند «یکی دیگر از معضلات بنیادین این اثر نبود "صورتبندی مفهومی" در نسبت با مفاهیم کلیدی روایت فاضلی است . به عنوان مثال، در جستار بیست و یکم مولف مفهوم "موقعیت کرونا" را مطرح می کند ولی در هیچ جای این اثر این مفهوم صورتبندی تئوریک نشده است».
این که من کرونا را هم معنا با ویروس کوید19 نگرفته ام در جستار شانزدهم «این یک ویروس نیست» شرح داده ام. همچنین «موقعیت کرونایی» را هم جستار بیست و یکم و برخی جستارهای دیگر توضیح داده ام. اگر به این صورت بندی ها نقدی وارد است، باید مشخص بیان شود که چرا توضیحات من کفایت نمی کنم.
10) جناب دکتر میری نوشته اند «محتوای این کتاب خود فاجعه است. یکی از فجایع کتاب "فرهنگ و فاجعه" این است که هیچ ارجاع میدانی و مطالعه میدانی در باب مسائلی که مولف ادعا می کند وجود ندارد. به عنوان مثال، به جستار ۷ توجه کنید.»
جستار هفتم درباره قرنطیه و بازگشت مردم به خانه است. آیا واقعا برای پدیده همگانی و عریانی مانند موقعیت قرنطینه که مردم در اسفند 1398 و فروردین 1399 ناگزیر به خانه نشینی شدند باید داده های میدانی ارائه می شد؟ قطعا خیر. البته این که «محتوای این کتاب فاجعه است». تحلیل جناب دکتر میری است. همه خوانندگان حق دارند و مجازند داوری کنند. از این که نتوانسته ام پاسخگوی همه انتظارات جناب دکتری میری عزیز باشم از ایشان عذرخواهی می کنم.
در پایان از جناب آقای دکتر میری بخاطر توجه شان به این کتاب صمیمانه سپاسگزاری می کنم. از نقد ایشان بسیار آموختم. امیدوارم نوشته های بهتری بنویسم تا انتظارات ایشان و همه دوستان فرهیخته را بیشتر پاسخگو باشم. ملاحظاتی را که نوشتم به معنای نبود کم و کاستی در این کتاب یا دیگر کتاب ها و نوشته هایم نیست. اگر قرار بود این کتاب یا هر کدام از کتاب ها و نوشته هایم را دوباره بنویسم حتما جور دیگری می نوشتم. من مانند هر انسان دیگری به اندازه توانایی محدود و مقدوراتم می نویسم. باورم اینست که
ره بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم به قدر وسع کوشم
ارادتمندتان فاضلی