خنده دارترین جملات طنز و کوتاه

دوستم برام پیام داده پرسیده:

میدونی بهترین یونجه مال کجاست؟

براش نوشتم: نه نمیدونم···

نوشته مشکلی نیست از یه گاو دیگه میپرسم!!!

یعنی یه همچین دوستای اهل دلی داریم ما!!!

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦

از یه مزونی توی اینستا قیمت مانتو پرسیدم

گفت عزیزم با احترام ۵ میلیون تومن

گفتم اگه با فحش ناموسی ٢ میلیون تومن میدیش من مشکلی ندارم

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦

دهه نودی عزیز که کلاستو مجازی میگذرونی

تو چه میفهمی از ورزش زنگ آخر، که بخاطر بارش بارون گفتن تو کلاس بمونید، این زنگ معلم ریاضیتون میاد بالا سرتون

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦

باغ وحش بودیم، نگهبانه گفت این خرسه

روزی 10 کیلو غذا میخوره،

مامانم دستشو گذاشت رو شونم

به نگهبان گفت، خرس ندیدی

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦

تو خونمون از ترس مامانم طوری فرهنگ سازی شده که همه با لیوان میرن دم یخچال

.

.

ولی پارچو سر می کشن و خیلی آروم میان لیوان میزارن سر جاش و میرن...

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦

استاد شماعی زاده در قطعه ای اشاره میکنند که «واسه عروس دل نازک ما دو سه میلیونی اندوخته باشه»

امیدوارم تا الان اندوخته رو به یه زخمی زده باشن وگرنه امروز نهایت بتونن باهاش یه کتری برقی بخرن

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦

تو خیابون با یکی دعوام شد یه دستش تو گچ بود، اومدم ادای آقا تختی رو در بیارم با یه دست باهاش دعوا کردم و یه دستمو اصلا استفاده نمیکردم، با اون دستش که تو گچ بود یدونه کوبید تو سرم الان سه روزه دنبال آدرس خونمون میگردم

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦

یبارم تو کلاس اندیشه اسلامی بودیم ؛

استاد گفت قال رسول الله :

منم داد زدم : النکاحو سنتی !

نمیدونم چرا بیرونم کردن

مگه همیشه بعدش همینو نمیگن؟

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦

ولی انصافا این ماسک زدن بر اثرکرونا، چقد درک مارو از زیبایی افراد عوض کرد

من تازه فهمیدم ناصر سگ سبیل ،قصاب محله مون چه چشمای خمار و جذابی داره

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦

تو اینستاگرام غذاهای مخصوص وگان آموزش میده. نوشته عدس ها رو با گیاهکوب می کوبیم و ...

هیچ وقت از زاویه دید یک وگان به گوشکوب نگاه نکرده بودم.

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦

خرچ

خرچ

خرچ

خرچ

خرچ

خرچ

خرچ

خرچ

چــــــیــــه؟

واسـه چـی مـــیـــای پـــایـــیـــن؟

خـــیـــار خـــوردن هـــم دیـــدن داره؟

زنـــدگی نـــداریـــم والـــا از دســـت شـــمـــا؟

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦

یارو با شنیدن اذان ظهر سریع افطار کرد.

بهش گفتن چرا افطار کردی؟

گفت: خوب اذان گفتن

بهش گفتن این اذان ظهر بود

گفت؛ ااااااااااااااا... چقه شبیه اذان مغرب بود

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦

یه سوال

چرا وقتی یه نفرو “هلو” خطاب میکنی ، لپاش گل میندازه و حال میکنه

اما بهش میگی “گلابی” بهش بر میخوره !؟

بابا میوه میوه است دیگه !

تا کی تبعیضه نژادی ؟؟؟؟ تا کی فرق گذاشتن بینه میوه ها

دوستون دارم گلابیا

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦

مطمئنم یکی رو پله هایِ ترقی من

.

.

صابون مالیده

هی لیز میخورم میرم سر جای قبلی

جدیدترین مطالب طنز و خنده دار