به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعد نیوز به نقل از اعتماد، به بهانه پخش سریال «جیران» تازه ترین عاشقانه «حسن فتحی» نگاهی انداخته ایم به ماجرای عشق ناصرالدین شاه به دختر یک نجار که در ادامه می خوانید:
به گزارش دیده بان ایران، جیران تجریشی همسر و سوگلی ناصرالدین شاه قاجار بود که زندگی او موضوع سریال جیران به کارگردانی حسن فتحی شده است. اما او در واقعیت که بود و چه سرنوشت و عاقبتی داشت؟
نام اصلی جیران، خدیجه تجریشی است و بعد از ازدواج با ناصرالدین تا سال 1276 که فوت شد با لقب فروغ السلطنه شناخته می شود. گفته می شود اسم جیران را ناصرالدین شاه برای خدیجه انتخاب کرد.
پدر جیران باغبان و نجار بود و در تجریش که آن زمان روستا بود کار می کرد.
در مورد نحوه آشنایی ناصرالدینشاه و جیران نقل قولهای متعددی بیان شده است؛ خسرو معتضد در کتاب خود «از فروغالدوله تا انیسالدوله» آشنایی آن دو را مربوط به دوران جوانی ناصرالدینشاه دانسته که طی یکی از سفرهای او به تفرجگاه پادشاهان قاجار؛ یعنی شمیران اتفاق افتاده است. به بیان او نخستین ملاقات آنها در حالی صورت میگیرد که جیران شاه را نمیشناسد و در حالی که بر بالای درخت توت نشسته و توت میخورد، نسبت به شاه که او را غریبهای مزاحم میداند، بیاعتنایی میکند و در برابر تواضع شاه که به وی دلبسته است، با غرور و درشتی سخن میگوید: «... شاه آهسته سلام کرد. این اولینباری بود که قبله عالم و عالمیان، السلطان بن السلطان بن السلطان به یکی از رعایای خود سلام میکرد... دختر با تحقیر و بیاعتنایی به زیر پای خود نگریست. نیمنگاهی به شاه افکند و گفت: برو پی کارت... برو غریبه، برو گم شو...» اما بعد از آنکه مطمئن میشود این غریبه شاه است، رفتاری مؤدبانه توأم با شرم از خود نشان داده و ناصرالدینشاه که یک دل نه صد دل عاشق شده از او خواستگاری میکند و بدین ترتیب جیران به جمع همسران صیغهای شاه میپیوندد.
حسین لعل در کتاب «قبله عالم» این دیدار تصادفی را بهگونهای دیگر بیان میکند؛ او این آشنایی را در دوران پیری ناصرالدینشاه میداند که او سوار کالسکهای به طرف صاحب قرانیه در حرکت بوده و ناگهان صدای آواز دلنشینی میشنود؛ از کالسکه پیاده شده و به دنبال صدا میگردد تا اینکه به دیوار باغی میرسد و نهایتاً صاحب صدا (جیران) را مییابد و عاشق او میگردد؛ جیران هم مدهوش زرق و برق و لباس پر طمطراق شاه شده و نهایتاً این دیدار به ازدواج آنها میانجامد.
اما به نوشته عباس امانت، جیران ابتدا به جهت فراگرفتن رقص و آواز به حرم شاهی آورده شد و اولینبار ناصرالدینشاه او را در جمع ملازمان مهدعلیا دید و به او دلبست و او را به همسری خود درآورد.
تقی دانشور (اعلمالسلطان) در خاطرات خود، آشنایی آن دو را مربوط به یکی از سفرهای شکاری شاه به شمال تهران دانسته است. او نخستین ملاقات آنها را چنین شرح میدهد:
شاه روزی در اطراف شمیران و تجریش سواره به شکار بلدرچین رفته بود. غفلتاً چند بلدرچین روی درخت توتی پریدند و شاه برای زدن آنها زیر درخت توت رفت. دختری دهاتی بالای درخت رفته و مشغول خوردن توت بود. دخترک اعتنایی به شاه نکرد. ولی شاه فریفته جمال دختر دهاتی شد و بر سبیل مزاح خطاب به وی گفت: دختر، زن من میشی؟ دخترک شانههایش را بالا انداخت و بدون آنکه بداند طرف صحبتش شاه مملکت است، گفت: تو که داخل آدم نیستی. من زن شاه میشم!
عشق ناصرالدین شاه به جیران به حدی بود که خواست او را به عقد دائم خود درآورد؛ اما چون پیش از جیران، 4 زن عقدی دیگر داشت، به خاطر او از عقد دائمی ستاره خانم ــ که چهارمین زن عقدی او بود و از وی 3 فرزند نیز داشت ــ صرفنظر کرد و عقد دائم او را به متعه بدل ساخت و جیران را به عقد دائم خود درآورد و سپس او را ملقب به «فروغالسلطنه» کرد.
در واقع چهار زن دائمی ناصرالدینشاه همه از اشرافزادگان قجری بودند و بنابراین میتوانستند مادر ولیعهد باشند، اما جیران همسر صیغهای شاه؛ روستازادهای فاقد نسب و تبار بلندپایه بود که گمان میرفت دیر یا زود به خیل زنان فراموششده حرمسرا بپیوندند؛ اما دیری نگذشت که این سگولی برخلاف خواست بسیاری از زنان حرمسرا و بهویژه مادر شاه (مهدعلیا)، نه تنها به جمع زنان دائمی شاه پیوست، بلکه موفق شد پسرش را نیز به ولایتعهدی شاه قجر برساند و این در حالی بود که بسیاری، از جمله صدر اعظم و نمایندگان دول خارجی که به دیده تحقیر به جیران نگاه میکردند، مخالف ولایتعهدی پسر او بودند.
فروغالسلطنه چون میخواست جایگاه خاص و محبوبیت خود را نزد ناصرالدین شاه به مردم بزرگ جلوه دهد، در کارهای مشکل وارد میشد و ناصرالدین شاه نیز درخواست او را رد نمیکرد. دلبستگی ناصرالدین شاه به جیران آنچنان بود که دیگر زنان حرمسرای او که بیشتر آنها از شاهزادگان و نجیبزادگان بودند، تا زمانی که جیران در قید حیات بود، زیر سایه او قرار داشتند.
برخی منابع ذکر کرده اند جیران از نظر ظاهری هیچ ویژگی خاص و زیبایی زیادی نداشت. پولاک ، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه که در زمان حیات جیران در ایران به سر میبرد و او را از نزدیک دیده بود، درباره شکل و شمایل او نوشته است: او نه زیبایی خاصی داشت و نه لطف و ملاحتی، و بر گونۀ چپ هم سالکی بزرگ داشت. با وجود همه اینها بر شاه نفوذ بسیاری پیدا کرد و مردم این نفوذ را در اثر سحر و جادو میدانستند.
جیران زنی سرزنده و پرجنبوجوش بود. دوستعلی خان معیرالممالک به نقل از پدرش که بارها همراه دستگاه عظیم جیران در شکارهای او در جاجرود حضور داشته است، مینویسد: جیران به هنگام سواری چکمه به پا میکرد و روبند خود را به دور سر میپیچید و در نهایت چالاکی بر روی زین اسب مینشست و دستهای انبوه از نوکر و قوشچی و تفنگدار در رکابش بودند. جیران در شکارگاهها قوش مخصوص خود را به دست میگرفت و از فراز بلندی آن را به سوی کبک رها میکرد و هرکس شکارش را سر میبرید یک امپریال ــ که پول طلای روسیه بود و ارزش بسیار داشت ــ انعام میگرفت.
جیران از ناصرالدین شاه دارای 4 فرزند شد که همگی در سنین کم فوت شدند. این زن پس از ورود به حرمسرای شاهی بیکار ننشست و بهویژه از نفوذ خود بر شاه برای ولایتعهدی پسر خود استفاده کرد. هرجند پسر اول او بیش از هشت روز عمر نکرد، اما با به یک سالگی رسیدن پسر دومش؛ یعنی امیرمحمد قاسمخان ملقب به امیرنظام، جیران از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید. دست تقدیر نیز با او یار بود؛ چراکه معینالدین میرزا ولیعهد شاه که از بطن خجسته خانم تاجالدوله زن عقدی شاه بود، در سن 6 سالگی بر اثر بیماری فوت کرد و این فرصت طلایی، راه را برای رساندن سوگلی شاه به آرزویش هموار کرد.
جیران خیلی زود در عنفوان جوانی در 8 جمادیالآخر 1276 بر اثر بیماری در تهران درگذشت و پیکر بیجانش را در جوار بقعه حضرت عبدالعظیم به خاک سپردند و مقبرهای برای او ساختند.
در واقع جیران بعد از مرگ هر چهار فرزندش، سلطان محمد میرزا، محمد قاسم میرزا، رکنالدین میرزا و خورشید کلاه خانم، دچار افسردگی شد و بعد از آن که دانست دیگر فرزندی به دنیا نخواهد آورد، غم و اندوه او چندین برابر شد و دیری نگذشت که به دیار باقی شتافت.
در خصوص علت مرگ او برخی منابع به بیماری سل و برخی دیگر به سرطان اشاره کردهاند، اما اکثر منابع معتقدند که جیران از اندوه مرگ فرزندانش دق کرده است. به هرحال ناصرالدینشاه هرگز نتوانست یاد جیران را فراموش کند و حتی به وصیت جیران، با دختری به نامه فاطمه ملقب به انیسالدوله ازدواج کرد؛ چراکه این دختر در خدمت جیران بزرگ شده بود و اخلاقش شبیه جیران بود.
با وجود اینکه ناصرالدین شاه پس از مرگ جیران زنان بسیاری گرفت، اما همواره به یاد او بود و مهر جیران هیچگاه از دلش بیرون نرفت.
ناصرالدین شاه تا زنده بود هرگز به کسی اجازۀ سکونت در عمارت جیران را نداد و گاهی خود تنها بدانجا میرفت و با یاد جیران خلوت میکرد. وی هرگز حاضر نشد پس از جیران لقب فروغالسلطنه را به زنان دیگر بدهد.