این نویسندهی آمریکایی چندین رمان خلق کرده که بیشتر آنها زندگی مردم جنوب آمریکا را به تصویر میکشند. از سه تا از رمانهای تری کی اقتباس سینمایی شده است و این کتابها افتخارات زیادی برای او در پی داشتهاند، از جمله جایزهی نویسندهی سال جورجیا و جایزهی تاونسند. کتاب رقص با سگ سفید مشهورترین اثر تری کی و نخستین رمان اوست که به فارسی برگردانده شده است.
داستان رقص با سگ سفید دربارهٔ پیرمردی به نام سام پیک است که به یکباره بعد از مرگ همسرش خود را تنها میبیند. فرزندانش نگران او هستند؛ حال آنکه او میخواهد تنها باشد و کسی دور و برش نپلکد. سام هیچوقت فکرش را هم نمیکرد زندگیاش که نزدیک به 50 سال شکل عادی خودش را حفظ کرده بود اینگونه تغییر کند. برای او سخت بود مثل همیشه مشغول فعالیت همیشگیاش، کشاورزی بشود؛ سر زمین برود یا سوار ماشین مخصوصش شود. تا اینکه سر و کلهٔ سگی در داستان پیدا میشود که زندگی سام را دگرگون میکند. این سگ سفید و خارقالعاده است؛ هرچه در داستان پیش میرویم متوجه میشویم فقط خود سام این سگ را میبیند و کس دیگری متوجه آن نشود. به همین دلیل فرزندانش فکر میکنند او دیوانه شده است و نگرانیشان بیشتر میشود. اما قرار نیست داستان به همینجا ختم شود. بعد از مدتی و بنا به دلایلی، دیگران هم قادر به دیدن سگ میشوند؛ اما دیدن سگ باعث میشود پای آدمهای دیگری نیز به داستان باز شود و اتفاقات هیجانانگیزی رخ دهد. سام پیک زندگی خوبی دارد؛ او کشاورز نمونهای است و در نشریات مختلف، در مقام چهرهای برجسته در زمینهی باغبانی حضور داشته است. با همسرش، کورا، نیز رابطهی بسیار خوبی دارد، هر دو در دههی هشتم زندگیشان هستند و بهتازگی پنجاهمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفتهاند. اما اتفاقی ناگهانی و دردناک داستان کتاب رقص با سگ سفید (To Dance With the White Dog) را تغییر میدهد. کورا دچار حملهی قلبی میشود؛ مرگ سریع و راحتی دارد، اما این فقدانْ زندگی سام را کاملاً بههم میریزد. بچههایشان نگران سام هستند؛ آیا این پیرمرد میتواند تنها در مزرعهی خود زندگی کند؟ آیا توان این را دارد که کامیون فرسودهاش را براند تا بتواند بر سر زمینهایش برود؟ آیا این مرد بعد از فوت همسرش زنده خواهد ماند؟ نگرانیها ادامه دارد تا زمانی که سام از حضور سگی سفید صحبت میکند، سگی که به رنگ برف است و ظاهراً هیچکس غیر از سام او را نمیبیند. بچههایش دیگر مطمئن شدهاند که سام دیوانه شده است، اما کمکم، با اتفاقاتی که پیش میآید، آنها هم سگ را میبینند. اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود و این سگ سفید رازهای بیشتری با خود بههمراه دارد. تری کی (Terry Kay) در رمان رقص با سگ سفید، که آن را بر مبنای تجربیاتش با پدرش نوشته است، داستانی تلخ و شیرین خلق کرده که در جان مخاطب رسوخ میکند و خواننده با ماجراهای آن همراه میشود. با خواندن این کتاب، با سام و این سگ سفید شگفتانگیز به رقص خواهیم آمد و قدرت زندگی را جشن خواهیم گرفت. کتاب رقص با سگ سفید افتخاراتی را برای تری کی به ارمغان آورده است: پال هاروی در برنامهی رادیویی خود معرفی پرشوری از کتاب ارائه داده و این کتاب برندهی جایزهی معتبر انجمن کتابخانهی منطقهی جنوبشرق شده است. علاوه بر نظرات مطلوب و تحسینآمیز، کی تقدیرنامهی قابشدهای هم از اسقف اعظم، دزموند توتو، دریافت کرده است. این کتاب همچنین دو بار نامزد دریافت جایزهی کتاب سال امریکن بوکسلر شده است.
برنده جایزه انجمن کتابخانهی منطقۀ جنوب غرب
نامزد دریافت جایزهی کتاب سال امریکن بوکسلر
شبکهی تلویزیونیِ مشاهیر هالمارک فیلمی را بر مبنای رمان رقص با سگ سفید با بازی جسیکا تاندی و هیوم کرونین ساخته است. این فیلم در سال 1993 پربینندهترین فیلم تلویزیونی سال شد و کرونین جایزهی اِمی را بهخاطر بازی در نقش سام پیک برد و این جایزه را در روز مرگ جسیکا تاندی دریافت کرد.
داستانی زیبا دربارهی عشق، خانواده، و روابط. (دزموند توتو)
شاهکاری در داستانگویی. (آتلانتا جورنال کانستیتیوشن)
این کتاب کوتاه همانند شعر در جریان است... مدیحهسرایی عاشقانهای برای دوران پیری. (لسآنجلس تایمز)
تری کی نویسندهای فوقالعاده برای کسانی است که عاشق کتاب خواندن هستند. نثر او سرشار از موسیقی، شور و اشتیاق و هیجان است.
کتابهای او لطیف، دلخراش و بهیادماندنیاند. (پت کنری)
سگ که شکمش را روی زمین گذاشته بود پای جلوییاش را کمی جلو برد. سرش را بالا آورد و زوزه کشید؛ بعد بهسمت جلو سینهخیز رفت و بلند شد و بهسمتش پرید و روی دستانش قرار گرفت. مرد بهآرامی گفت: «حالا بهتر شد. یه قدم دیگه باید بیای. به نفعته گاز نگیری. اگه گازم بگیری، با اون بیل میزنم توی سرت.»
سگ پوزهاش را به انگشتان مرد کشید و لمسش کرد. سپس یک گام جلو رفت و دهانش را کف دست مرد کشید. مرد با بازیگوشی گفت: «دختر خوب، دختر خوب، تو دختری.»
دستش را زیر شکم سگ کشید و دوباره گفت: «پس تو دختری، دختر خوب.»
نیمهشب، تنها و بیخواب در سررسیدش چنین نوشت:
امروز سه هفته از مرگ همسرم، کورا، میگذرد. هفتاد و پنج سال داشت. صبح روزی که مُرد در آسایشگاه کنار افراد «سالخورده» بود. همیشه دوست داشت پرستار باشد و چون وقتش را با افراد نیازمند همراهی میگذراند، معتقد بود پرستار شده است. حالا که خودم تنها شدهام میفهمم کارش چقدر برای آنها ارزش داشت. امروز صبح، قبل از گرم شدن هوا، در گورستان کار کردم. روی مزار کورا و توماس گل گذاشتم. اولین بار بود بر مزار پسرم گل میگذاشتم. کورا همیشه دوست داشت خودش این کار را انجام دهد و من این را میدانستم. وقتی آن جا بودم دلم برای هر دویشان تنگ شد؛ بیشتر از هرچیزی که تابهحال دلتنگش شدهام. لحظهشماری میکنم تا به لطف خداوند متعال من هم بروم پیششان. بالاخره امروز سگ سفید را لمس کردم. تا گورستان تعقیبم کرد و خیلی صبر کرد تا بیاید پیشم. سعی کردم بگذارمش در کابین وانت تا باهم برگردیم، اما او نخواست. به نظرم نشان از شعورش دارد. هنوز نمیدانم چرا وقتی دیگران هستند خود را نشان نمیدهد، اما از او نخواهم پرسید. کری و هلمن برای شام مقداری تاسکباب گوشت سمور آوردند که هلمن از آتن گرفته بود. تند و پرادویه بود؛ همانطور که دوست دارم. یک هفته است که باران نباریده.
نویسنده: تری کی
مترجم: گیتا سلیمانی
زبان: فارسی
ناشر چاپی: نشر مون
تعداد صفحات: 232
موضوع کتاب: کتاب داستان و رمان خارجی
نسخه الکترونیکی: دارد
نسخه صوتی ندارد
بنابراین اگر دوست دارید کتابی عاشقانه و احساساتی بخوانید که در آن نهفقط عشق به انسانی دیگر، بلکه عشق به حیوانات و طبیعت در تکتک صفحات آن به چشم میخورد، این رمان را از دست ندهید. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.