خلاصه داستان فیلم دو
بهای هر لحظه وجد را باید با رنج درون پرداخت ، به نسبتی سخت و لرز آور به میزان آن وجد؛ بهای هر ساعت دلپذیر را با سختی دل گزای سال ها، پشیزهای تلخ و پر اشک. خزانه های سرشار از اشک …
نکاتی درباره فیلم دو
این درست است که یکی از ریزه کاری های فیلم نامه نویسی دادن اطلاعات قطره چکانی و تشنه نگه داشتن تماشاگر است، اما این که او را تشنه از چشمه برگردانیم بحث دیگری ست. در شیوه ی اطلاعات دهی هم باید اندازه نگه داشت وگرنه بی جهت ذهن تماشاگر درگیر و خسته می شود و فیلم اگر هم نقطه ی مثبتی داشته باشد، لنگ خواهد زد. حساب دو دو تا، چهارتاست؛ وقتی از روی عمد اطلاعات داده نشود، دائم پنهان کاری و در این کار افراط شود، تماشاگر هم فیلم را پس می زند. این آفتی ست که دو به آن دچار است؛ به عنوان مثال رسیده ایم دقیقه ی چهل داستان و تازه متوجه می شویم که سمانه نه دختر پری، بلکه دختر صاحبخانه ی اوست. اما نکته ی دیگر این است که نه تنها در دادن اطلاعات خست به خرج داده می شود بلکه از جایی به بعد متوجه می شویم این اطلاعات دهی پر از تأخیری نه یک تکنیک عامدانه بلکه ایراد کار است. دیدن بعضی از فیلم ها دقت بیش تری می طلبد. باید بعد از پایان شان، بار دیگر دیده شوند تا بلکه دیالوگی، صحنه ای یا لحظه ای از دست در رفته باشد که همان باعث شود جاهای خالی ذهن تماشاگر پر شود. بعد از دیدن دو ممکن است به این فکر کنید که نکند شما تنها کسی هستید که نتوانسته اید بفهمید چرا بهمن پری را به دکتر می برد؟ یا مشکل عباس با مادرش پری چیست که او را از خانه بیرون انداخته است؟ یا چرا زن عباس بیمار است و این را به گردن پری انداخته اند؟ یا چرا سمانه آن طور بی محابا به خانه ی بهمن می آید و آن طور با خشونت از او طلب پول پری را می کند در حالی که تا پیش از این او دختری آرام و منطقی به نظر می رسید؟ چرا در ادامه ی همین درخواست، چنان واکنش عجیبی نشان می دهد؟ همه چیز آن قدر جای سئوال دارد که شاید تصور کنید با دیدن دوباره ی فیلم به جواب این پرسش ها خواهید رسید بلکه چیزی را از دست داده باشید. اما شاید حتی با چند بار دیدن آن هم به نتیجه ای نرسید. یک مثال: سمانه با ترس ولرز به پری می گوید که طی درگیری با بهمن موجب مرگ او شده است. پری به خانه ی بهمن می رود و با روشن کردن چراغ، از دیدن چیزی که احتمالاً بدن بی هوش بهمن است می ترسد. کمی بعد همان طور که پری در خانه می چرخد، بهمن بلند می شود و از خانه بیرون می رود و در را به روی پری می بندد. این جا مخاطب حیران می ماند که قضیه چیست؟ چرا بهمن آن طور ناگهانی از خانه بیرون می رود و در صحنه ی بعد بدون حتی یک زخم روی صورتش او را سرحال در مهمانی می بینیم؟ چرا کارگردان از نشان دادن موقعیت بهمن ـ که سمانه را در حدی ترسانده بود که گمان می بُرد باعث مرگ ناخواسته ی او شده ـ سر باز می زند؟ این جا دیگر بحث اطلاعات قطره چکانی و دکوپاژهای مینی مالیستی کارگردان مطرح نیست، این جا ضعف در فیلم نامه و تسلیم شدن کارگردان به این فیلم نامه مطرح است. یا در صحنه ای که طی آن بهمن، پری را به دکتر می برد. در این قسمت دقیقاً چه اتفاقی رخ می دهد؟ مشکل پری چیست و چرا بهمن تصمیم می گیرد او را به دکتر ببرد؟ساختار فیلم با کنار هم چیدن پازل گونه ی قصه ی آدم هایش و انتخاب بخش هایی دست چین شده از زندگی آن ها، ساختاری مدرن را در نظر دارد که از کنار هم چیده شدن این بخش های مختلف بدون این که قرار باشد رابطه ای علت و معلولی بین شان برقرار باشد، روایت پیش می رود و به نتیجه می رسد. اما هر چند در چنین فیلم هایی قرار نیست صحنه های مجزا به هم ربط پیدا کنند، همان صحنه های مجزا در پیشبرد داستان و مضمون تأثیرگذارند و حضورشان در ساختار فیلم دلیل دارد. اما با این صحنه هایی که فیلم برای مخاطب ترتیب دیده، چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ مثلاً صحنه ای که پری، سمانه را به خیاطی برده تا لباس دوخته شده ی او را بر تنش امتحان کند چه کارکردی دارد؟ نشان می دهد پری برای سمانه خواب و خیال ازدواج دارد؟ اگر چنین است چرا در هیچ جای دیگر نشانه ای مبنی بر این آرزو نمی بینیم؟ جلوتر می رویم به جایی که پری و همسایه ها به پیک نیک می روند. این صحنه که اتفاقاً در اوج دراماتیک داستان اتفاق می افتد و حال وهوای شادش ربطی به لحظه های تلخ داستان پیدا نمی کند چه کاربردی دارد جز پر کردن زمان فیلم؟ یا باز هم جلوتر، بهمن به همراه دو نفر (که نمی فهمیم چه رابطه ای با او دارند) به دیدن زمین های خود می رود. چه نکته ای در این صحنه برای مخاطب روشن می شود؟ یا آن صحنه ی طولانی مهمانی رفتن بهمن نزد خانواده اش (با آن همه آدمی که جز شلوغ کردن صحنه کاربرد دیگری ندارند) و شام خوردن با آن ها معنایش چیست؟ با این حساب وقتی نویسنده و کارگردان به موتیف هایی نظیر موش هایی که در خانه ی بهمن هستند و او دوست دارد آن ها را زنده بگیرد به جای این که از مرگ موش استفاده کند و یا خونی که روی لباس برخی از آدم های داستان می بینیم، اشاره هایی مستقیم می کند، همه چیز رنگ وبویی تحمیلی پیدا می کند که به دلیل سست بودن داستان، نمی توانیم جایگاه درستی برای آن ها پیدا کنیم تا به پیام مورد نظر سازنده برسیم. دو دوتا، چهارتا؛ وقتی کلیت لنگ بزند، پرداختن به جزئیات بی ثمر است هر چند این جزئیات خوب اجرا شده باشند.
کارگردان فیلم دو
سهیلا گلستانی متولد 1359 در تهران است. وی فارغ التحصیل رشته تئاتر گرایش صحنه است. او فعالیت سینمایی خود را از سال 1385 با فیلم سنگ، کاغذ، قیچی آغاز کرد.
بازیگران فیلم دو
پرویز پرستویی، مهتاب نصیرپور، سوگل خلیق، محمد ربانی، سارا قرچه داغی، مصطفی زندی، پیمان جعفری، سارا پورصبری، الهام شعبانی، سمیه برجی، رضا مسعودی، محمدعلی سجادی، مهرانه مهین ترابی، ارد زند، سمانه وفایی
مشخصات فیلم دو
- ژانر :اجتماعی
- زبان : فارسی
- امتیاز IMDb: امتیاز 4.54 از 10