درباره کتاب نفرین زمین
نویسنده در نفرین زمین، زندگی روستایی و شهری را دائماً مقایسه می کند و فرق اصلی شهر و دِه را به رابطه ی ما با زمین می داند. طرح کلی داستان روایت گونه و شیوه ی آن واقع گرایانه با صحنه سازی های مؤثر و گاه تصویری پراکنده درآمیخته شده است. با وجود اینکه زبان داستان تا حدی قدیمی است اما الگوی داستان های جدید اروپایی را دنبال می کند.
کتاب نفرین زمین بیش از این که یک اثر هنری باشد، سندی اجتماعی محسوب می شود. آل احمد در این اثر ارزشمند کوشیده است تا تحلیلی اجتماعی از عصر خود ارائه و نسبت به وقوع تجدد که از دیدگاه او آفت هایی ویران گر همراه دارد، هشدار دهد. بدین جهت این کتاب پخته ترین اثر داستانی و گلچین افکار اجتماعی او و متضمن یک تئوری اجتماعی است.
نفرین زمین می تواند در آن واحد، یک تک نگاری روستایی و زندگینامه ی نویسنده اش به شمار رود. می توان آن را یک جامعه نگاری ساده و یا یک سفرنامه اجتماعی - نشان دهنده چگونگی های یک جامعه - در دوره معینی از هستی آن به حساب آورد. با این وجود آدم های چنین جامعه ای آدم های الگویی هستند و نه معمولی.
زبانی را که آل احمد برای داستان های خود برگزیده است، در این داستان به نهایت پختگی رسیده. در این اثر هیچ گونه برداشت احساساتی، ملودرماتیک و تخیلی به چشم نمی آید. نگاه نویسنده به جنبه های خشن و نرمش ناپذیر جهان روستایی، سختی زندگی آن ها در پیوند با ابزار کار، محیط زندگی و پیوندهای رویاروی خشک و غیر احساساتی است و از این جهان ایستا تصویرهای زنده و جانداری می سازد.
این نخستین اثر ادبی است که پیوندهای بنیادی جامعه روستایی آن زمان را پیش روی خواننده قرار می دهد. آل احمد به خوبی جامعه ی روستایی ایران، شیوه ی زندگی، پیوندها، خرافات و بسیاری از جنبه های دیگر آن را شناسایی می کند. از این دیدگاه و نیز از بسیاری دیدگاه های دیگر، نفرین زمین داستانی سودمند برای پژوهش های جامعه شناختی روستایی و تاریخی است.
خلاصه کتاب نفرین زمین
معلمی وارد ده می شود و با مدیر مدرسه و مباشر ارباب آشنا می شود. او در هنگام گشت وگذار در ده، به درویشی بر می خورد و با او وارد گفتگویی در مورد کَنده شدن روستاییان از روستا و مهاجرت آنها به شهر می شود. این گفتگو، اولین گفتگو از سلسله گفتگوهایی است که در خلال داستان رخ می دهد و به نوعی بر سایر حوادث داستان سایه می افکند. آموزگار، در شب ورود به ده، به مهمانی خانه مدیر می رود؛ جایی که ریش سفیدان ده، در مورد ورود تراکتور به روستاهای مجاور و برخوردهای پیش آمده در بین روستاییان صحبت می کنند. مالک، قطعه ای از زمین های ده را برای احداث مرغداری و حفر چاه عمیق به غریبه ای در شهر فروخته است. نویسنده جابه جا با نقل اخبار رادیو به وقایعی که در آبادی می گذرد، بُعدِ مملکتی می دهد. روستاییان با وجود راهیابی ماشین و روابط بورژوایی به ده، همچنان خرافاتی اند. اختلافات بین مدیر و مالک آرام آرام اوج می گیرد و افراد خانواده مدیر، آسیاب موتوری مباشر را از کار می اندازند. به تلافی، افراد مباشر نیز قلمستان مدیر را تخریب می کنند. مردم می کوشند ساختمان مرغداری را تخریب کنند، اما ژاندارم ها مانع می شوند. وقتی آموزگار برای ساخت مدرسه به دهی دیگر رفته بود، از مرگ مالک مطلع می شود و همچنین درمی یابد که روستاییان به مرغداری حمله کرده و در طی درگیری ها، مباشر کشته شده و بسیاری بازداشت شده اند. آموزگار بدون هیچ تأثیری در سیر وقایع، ده را ترک می کند
درباره نویسنده کتاب نفرین زمین
جلال آل احمد (۲ آذر ۱۳۰۲ و براساس برخی روایت ها ۱۱ آذر، ۱۳۰۲، تهران - ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، اسالم، گیلان) روشنفکر، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی و همسر سیمین دانشور بود. آل احمد در دههٔ ۱۳۴۰ به شهرت رسید و تأثیر بزرگی در جریان روشنفکری و نویسندگی ایران داشت. نویسندگانی چون نادر ابراهیمی و غلامحسین ساعدی از او تأثیر گرفتند.جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانواده ای مذهبی در محلهٔ سیدنصرالدین شهر تهران به دنیا آمد. وی پسر عموی آیت الله طالقانی بود. خانوادهٔ او اصالتا اهل شهرستان طالقان و روستای اورازان بود. دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سید احمد طالقانی، به او اجازهٔ درس خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او تسلیم خواست پدر نشد.در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغ التحصیل گشت. او تحصیل را در دوره دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد، اما در اواخر تحصیل از ادامه آن صرف نظر کرد. نخستین مجموعهٔ داستان خود به نام «دید و بازدید» را در همین دوران منتشر کرده بود. او که تأثیری گسترده بر جریان روشنفکری دوران خود داشت، به جز نوشتن داستان به نگارش مقالات اجتماعی، پژوهش های مردم شناسی، سفرنامه ها و ترجمه های متعددی نیز پرداخت. البته چون اطلاعات او از زبان فرانسه گسترده نبود، پیوسته در کار ترجمه از دوستانی مانند علی اصغر خبره زاده، پرویز داریوش و منوچهر هزارخانی کمک می گرفت. شاید مهم ترین ویژگی ادبی آل احمد نثر او بود. نثری فشرده و موجز و در عین حال عصبی و پرخاشگر، که نمونه های خوب آن را در سفرنامه های او مثل «خسی در میقات» یا داستان زندگی نامهٔ «سنگی بر گوری» می توان دید. در سال ۱۳۲۶ دومین کتاب خود به نام «از رنجی که می بریم» را همزمان با کناره گیری از حزب توده چاپ کرد که بیانگر داستان های شکست مبارزاتش در این حزب است. پس از این خروج بود که برای مدتی به قول خودش ناچار به سکوت شد که البته سکوت وی به معنای نپرداختن به سیاست و بیشتر قلم زدن بود.جلال آل احمد در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در چهل و پنج سالگی در اسالم گیلان درگذشت. پس از مرگ نابهنگام آل احمد، پیکر وی به سرعت تشییع و به خاک سپرده شد، که باعث باوری دربارهٔ سربه نیست شدن او توسط ساواک شد. همسر وی، سیمین دانشور، این شایعات را تکذیب کرده است، ولی شمس آل احمد قویا معتقد است که ساواک او را به قتل رسانده و شرح مفصلی در این باره در کتاب از چشم برادر بیان کرده است.جلال آل احمد وصیت کرده بود که جسد او را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند؛ ولی از آن جا که وصیت وی برابر شرع نبود، پیکر او در مسجد فیروزآبادی جنب بیمارستان فیروزآبادی شهر ری به امانت گذاشته شد تا بعدها آرامگاهی در شأن او ایجاد شود و این کار هیچ گاه صورت نگرفت
قسمتی از کتاب نفرین زمین
چه خوب شد که مرده شورخانه را ساختیم، وگرنه با این سرمای خشک و طولانی، و این مرگ و میر زمستانه حسابی درمی ماندیم. یعنی پیش از این چه می کرده اند، با این جوی وسط ده که شب ها یک سره یخ می بندد... یعنی از مظهر قنات تا وسط های آبادی آب هنوز به آن اندازه گرما و حرکت دارد، یا به آن اندازه در پناه دیوار ها هست، که پای درخت ها برسد و از زیر پل های چوبی بگذرد. اما به میدان گاهی که رسید و جریانش آرام شد و سوز سطح آب را بی واسطه لمس کرد، یخ می بندد و صبح تماشایی دارد سرسره بازی بچه ها بر صفۀ پت و پهنی از یخ، که اطراف جوی را می گیرد. می دانستم که زمستان دهات بیشتر فصل مرگ و میر پیرهاست. از جاهای دیگر تجربه داشتم، اما یادم نبود که هرجایی حکمی دارد و عادتی. جاهای دیگر یا دهات مرطوب شمالی بود یا وسط جلگه. اما این جا دهی است در دامنۀ کوهی و سوزگیر و چه سوزی!
انگار چاقو توی صورت می زند، یا شلاق و چه عقلی کردم که این ریش و پشم را ول کردم. حالا دیگر یک شولا کم دارم تا جای هر کدام از دهاتی ها بگیرندم و راستش این مرگ و میر حسابی به فکرم برده، شاید در شهرها هم زمستان مرگ و میر بیشتری داشته باشد. توجه نکرده ام، اما مرگ و میر در شهرها کم کم دارد از صورت یک امر آسمانی درمی آید. یعنی دست کم رابطه اش را با آن قسمت از امور سماوی بریده که فصل ها باشد، یا سرمای زیاد، یا سوز زننده، یا گرمای کشنده و به جایش ربط پیدا کرده با خوراک و رانندگی و چاقوکشی و تریاک و گلوله و از این قبیل... و به هر صورت دیگر در شهرها کمتر می توان گناه مرگ را به گردن عزرائیل انداخت. آن جاها اجل معلق، جای اجل محتوم را گرفته و نکند به همین دلیل در شهرها اعتقاد به عالم ماورا کمتر است؟ آخر وقتی مرگ را در گرد نرم درون یک کپسول نیم سانتی متری از دواخانه بتوان خرید، یا در فشردگی کوتاه و سنگین یک گلوله حبس کرد، دیگر چه احتیاجی به آن عزرائیل عهد بوق که عین یک مأمور شکنجه هنوز هم می خواهد جان آدم را از سر ناخن ها بکشد بیرون؟
شناسنامه کتاب نفرین زمین
- نویسنده: جلال آل احمد
- انتشارات: وزرا
- تعداد صفحات:255
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد