صادق هدایت
صادق هدایت (Sadegh Hedayat) در بهمن ماه سال 1281 در تهران در خانواده ای فرهیخته به دنیا آمد. هدایت به مدرسه ی علمیه ی تهران رفت و دوران دبیرستان خود را در دارالفنون به خاطر بیماری ناتمام گذاشت. او برای ادامه تحصیلاتش به مدرسه ی فرانسوی ها به نام سن لویی رفت و در این مدرسه با ادبیات جهان و زبان فرانسه آشنا شد. در دوران تحصیل در مدرسه فرانسوی ها، به فلسفه و علوم ماورای طبیعی علاقه پیدا کرد و در همین زمان بود که در یک روزنامه هفتگی اولین مقاله اش را منتشر کرد. او در دوران دبیرستانش کتاب «انسان و حیوان» که متاثر از علاقه زیاد او به حیوانات بود را نوشت. و شدت این علاقه سبب شد به گیاه خواری روی بیاورد. پس از پایان دبیرستان او توانست به بلژیک برود و رشته ی ریاضیات محض را شروع کند ولی شرایط تحصیلی نامناسب و علاقه او به فرانسه، سبب شد هدایت در اسفند ۱۳۰۵ به پاریس برود. یک سال بعد هدایت به تاثیر از رژیم غذاییش کتاب «فواید گیاه خواری» را در برلین چاپ کرد. او در کتاب «فواید گیاه خواری» خشم خود را نسبت به کشتار حیوانات این چنین بیان می کند: «ستمگری و کشتار نسبت به حیوانات، دشنام و ناسزا به شرافت و مقام انسانیت است. پیدایش آنان، به دنیا آمدن و بازی و شادی و درد کشیدن و مهربانی مادری و ترس از مرگ و هوی و هوس اعضای بدن و همچنین مرگ و سرنوشت حیوانات، همه شبیه و مانند انسان می باشد. خون ریخته شده ی آنان فریاد انتقام می کشد و نفرین می فرستد به انسان و ستاره ای که روی آن زندگانی می کنیم.» هدایت به دلایل نامعلوم ولی احتمالا به دلیل مشکلات عاطفی پس از دو سال زندگی در پاریس اقدام به خودکشی ناموفق کرد. او در این دوران با دختری به نام «ترز» در ارتباط بود و آثاری همچون نمایشنامه ی «پروین دختر ساسان»، «زنده به گور» و داستان کوتاه «مادلن» را نوشت. هدایت بدون آن که تحصیلات خود در رشته ی معماری را تمام کند به ایران بازگشت و اقدام به چاپ آثاری که در پاریس نوشته بود، کرد. در بازگشت به ایران، هدایت در بانک ملی که محیطی بر خلاف روحیاتش داشت، شروع به کارکرد. بازگشت او و آشنایی اش با «مسعود فرزاد»، «بزرگ علوی» و «مجتبی مینوی» باعث شد گروهی به نام «ربعه» را تشکیل بدهند که این گروه میزبان جمعی از نویسندگان و روشن فکران ایرانی از جمله «نیما یوشیج» نیز بود. هدایت در دهه بیست شمسی بسیار پرکار بود و در این سال ها آثار زیادی را به رشته تحریر درآورد. یکی از این کتاب ها «وغ وغ ساهاب» بود که با همکاری «مسعود فرزاد» آن را به پایان رساند و با زبان طنز مسائل آن زمان در کتاب مطرح شد. کنایه های این کتاب به اوضاع اجتماعی و اقتصادی سبب شد در سال 1314 او از اولین ممنوع القلم های ایران لقب گیرد. پس از محدودیت های ایجاد شده برای هدایت، او به دعوت «شین پرتو»، شاعر و نویسنده ی ایرانی به هند سفر کرد. در این دوران «بوف کور» را که در پاریس نوشته بود، در پنجاه نسخه پلی کپی منتشر کرد و نسخه ای از آن را برای «مجتبی مینوی» و «جمالزاده» که در ایران نبودند، فرستاد و در انتهای کتاب اشاره کرد چاپ این اثر در ایران ممنوع است. فشار های مالی در هند باعث شد هدایت به نوشتن طنز روی بیاورد و از این طریق رنج های خود را در قالب طنز تلخ بنویسد. پس از بازگشتش به ایران دوباره در بانک ملی مشغول به کار شد و پس از آن به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و فعالیت های ادبی خود را ادامه داد. درآن سال ها که مصادف با پایان جنگ جهانی دوم بود، شرایط حاکم بر جامعه بر آثار هدایت تاثیر زیادی گذاشتند و در آثار او انتقادهای تند و تیز زیادی دیده می شود. آثار منتشر شده از هدایت در این دوره عبارتند از: داستان بلند «حاجی آقا»، داستان کوتاه «آب زندگی» و مجموعه ی «ولنگاری». همچنین او آثار «کافکا» را نیز به فارسی ترجمه کرده است و آخرین نوشته از هدایت در کتاب «پیام کافکا» است. هدایت در سال 1326 به فرانسه سفر کرد و در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ پس از آنکه تمام آثارش را سوزاند با گاز در آپارتمانش خودکشی کرد. او در حالی با زندگی وداع کرد که تنها باقی مانده او تکه کاغذی با عنوان «جاده ی نمناک» بود.
درباره کتاب سگ ولگرد
سگ ولگرد داستان جامعه ابتدایی است. جامعه ای که در آن از هیچ جنبش فکری و فعالیت خبری نیست. جامعه ای سنتی با عقاید مذهبی مرتجع که سگی را نجس می دانند و برای ثواب و رضای خدا کتک زدن سگ را امری مسلم و طبیعی می دانند. ولی این طرز رفتار به جهت بی رحمی مردم نیست. بلکه علت ناآگاهی آن هاست. هر چند نتیجه یکی ست. داستان سگ ولگرد شاید یکی از لطیف ترین داستان های هدایت است. سگی گم شده که در دنیایی واقع شده که دنیای او نیست. در این دنیا هیچ کس او را نمی فهمد و به ناله های او گوش نمی دهد. او تشنه محبت است و همدردی ولی… من فکر می کنم در واقع سگ ولگرد به نوعی نمودی از همه ما انسان هاست. همه انسان هایی که در جایی واقع شده اند که با آن بیگانه اند و ناگزیرند در میان کسانی به زندگی خود ادامه دهند که هیچ وجه مشترکی با آن ها ندارند. یکی دیگر از داستان های این کتاب تاریک خانه است. داستانی که بین این هشت داستان بیشتر نظر من را جلب کرد. به وقت مطالعه این داستان احساس می کردم با دو بعد از شخصیت روحی و فکری نویسنده طرفم که دیالوگ های بین دو شخصیت داستان همه پرسش و پاسخ مشغله های ذهنی خود هدایت است. هدایتی که در پس تنش و تحلیل های فکری و خسته کننده در تلاش برای دیدن کور سوی امیدی هست، نمی دانم!!
نقد و بررسی کتاب سگ ولگرد
روح بخشی به حیوانات و نسبت دادن احساسات انسانی به آن ها یکی از عناصری است که در ادبیات بسیار به کار رفته است. از زمان نگارش کلیله و دمنه تا امروز بسیاری از نویسندگان در طول تاریخ برای نقد جامعه ی انسانی و رفتارهای نامناسب بشر از این شیوه استفاده کرده اند. یکی از نویسندگانی که حیوانات در نوشته هایش نقش پررنگی را بازی کرده است صادق هدایت است. سگ ولگرد یکی از غمگین ترین قصه های ادبیات مدرن است که دردهای جامعه ی انسانی در آن در غالب درد و رنج سگی به تصویر کشیده شده است.منتقدان سگ ولگرد را داستانی اگزیستانسیالیستی به شمار می آورند و آن را در کنار برخی دیگر از داستان های کوتاه هدایت مانند زنده به گور و تاریک خانه، از آن دسته روان داستان های وی دانسته اند که با تکنیک های واقع گرایی نوشته شده اند. صادق چوبک و احمد شاملو از جمله نویسندگان و شاعرانی هستند که با تأثیر از سگ ولگرد به آفرینش آثاری پرداخته اند. کتاب سگ ولگرد شامل ۸ داستان کوتاه به شرح زیر است:
- سگ ولگرد
- دن ژوان کرج
- بن بست
- کانیا
- تخت ابونصر
- تجلی
- تاریک خانه
- میهن پرست
بخشی از کتاب سگ ولگرد:
تمام قوای خودش را جمع کرده بود و جست وخیزهایی از روی ناامیدی برمی داشت. اما اتومبیل از او تندتر می رفت. او اشتباه کرده بود. علاوه بر اینکه به دو اتومبیل نمی رسید، ناتوان و شکسته شده بود. دلش ضعف می رفت و یک مرتبه حس کرد که اعضایش از اراده ی او خارج شده و قادر به کمترین حرکت نیست. تمام کوشش او بیهوده بود. اصلاً نمی دانست چرا دویده، نمی دانست به کجا می رود، نه راه پس داشت و نه راه پیش. ایستاد. له له می زد، زبان از دهنش بیرون آمده بود. جلوی چشم هایش تاریک شده بود. با سر خمیده، به زحمت خودش را از کنار جاده کشید و رفت در یک جوی کنار کشتزار، شکمش را روی ماسه ی داغ و نمناک گذاشت، و با میل غریزی خودش که هیچ وقت گول نمی خورد، حس کرد که دیگر از اینجا نمی تواند تکان بخورد. سرش گیج می رفت، افکار و احساساتش محو و تیره شده بود، درد شدیدی در شکمش حس می کرد و در چشم هایش روشنایی ناخوشی می درخشید. در میان تشنج و پیچ و تاب، دست ها و پاهایش کم کم بی حس می شد، عرق سردی تمام تنش را فرا گرفت. ولی چیزیکه بیشتر از همه پات را شکنجه میداد احتیاج او به نوازش بود. او مثل بچه ای بود که همه اش تو سری خورده و فحش شنیده اما احساسات رقیقش هنوز خاموش نشده مخصوصا با این زندگی جدید پر از درد و زجر بیش از پیش احتیاج به نوازش داشت. چشمهای او این نوازش را گدایی میکرد و حاضر بود جان خودش را بدهد در صورتیکه یکنفر به او اظهار محبت بکند. او احتیاج داشت که مهربانی خودش را به کسی ابراز کند اما به نظر می آمد هیچکس احتیاجی به ابراز احساسات او نداشت و هیچ کس از او حمایت نمیکرد.
شناسنامه کتاب سگ ولگرد از صادق هدایت
- نویسنده: صادق هدایت
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: بازرگانی نجات
- تعداد صفحات:172
- موضوع کتاب:داستان کوتاه اگزیستانسیالیسمی
- نسخه الکتریکی:دارد
- نسخه صوتی : دارد
امیدوارم از محتوای معرفی کتاب سگ ولگرد نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید. همچنین برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.