درباره کتاب چوب نروژی
این کتاب یک رمان عاشقانه است. اما اشتباه نکنید، چوب نروژی فقط یک رمان عاشقانه ساده نیست، چوب نروژی یک رمان عاشقانه است که توسط هاروکی موراکامی نوشته شده و همین مهر تاییدی است بر این موضوع که چوب نروژی یک کتاب خاص و خواندنی است.مهدی غبرایی بعد از شش سال توانست مجوز انتشار این کتاب را دریافت کند. ترجمه آقای غبرایی یک ترجمه بسیار خوب و روان است اما نمی توان سانسور شدید کتاب را نادیده گرفت. (در ترجمه مهدی غبرایی قسمت هایی که سانسور شده است با (….) مشخص شده اند.) البته داستان چوب نروژی به نحوی است که سانسور آن یک موضوع اجتناب ناپذیر است!من از خواندن این کتاب لذت بردم و بسیار آن را دوست داشتم اما به خاطر ممیزی کتاب، فکر نمی کنم هرگز آن را بازخوانی کنم.
خلاصه کتاب چوب نروژی
داستان در توکیو دهه ۱۹۶۰ اتفاق می افتد؛ زمانی که دانشجویان ژاپنی علیه نظام حاکم اعتراض می کردند. تورو واتانابه دانشجوی آرامی است که از رابطه عاشقانه اش با دو دختر به نام های نائوکو و میدوری می گوید و در کنار این داستان، موراکامی خیلی ظریف عقاید سیاسی و اجتماعی اش را بیان می کند.تورو و نائوکو دوست مشترکی به نام کیزوکی دارند که خودکشی می کند. پس از این کار کیزوکی، تورو و نائوکو بیشتر به هم نزدیک می شوند و رابطه عاطفی عمیق تری بینشان شکل می گیرد؛ اما ماجرای خودکشی دوست مشترک، برای نائوکو بسیار سنگین است و او را روانه آسایشگاه می کند. آنجا او از تورو دوری می کند و در همین زمان میدوری، هم دانشگاهی تورو که دختری شاد و سرزنده است وارد زندگی او می شود.موراکامی فضای این رمان را از حال و هوای دوران دانشجویی اش الهام گرفته است به طوری که برخی از منتقدان آن را زندگی نامه او دانسته اند اما موراکامی این موضوع را انکار کرده است.«چوب نروژی» بیانگر حسرت ها و فقدان های گذشته است. مایه ای که در اکثر آثار موراکامی وجود دارد با وجود این، چنان عشق به زندگی و امید به آینده و تلاش برای بازگشت به زندگی در داستان موج می زند که این کتاب را در فهرست محبوب ترین کتاب های جوانان ژاپنی قرار داده است.
درباره نویسنده کتاب چوب نروژی
هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در کیوتو ژاپن به دنیا آمد. در سال ۱۹۶۸ به دانشگاه هنرهای نمایشی واسدا رفت. در سال ۱۹۷۱ با همسرش یوکو ازدواج کرد و به گفته ی خودش در آوریل سال ۱۹۷۸ در هنگام تماشای یک مسابقه ی بیسبال، ایده ی اولین کتاب اش، به آواز باد گوش بسپار به ذهنش رسید. در سال ۱۹۷۹ این رمان منتشر شد و در همان سال جایزه ی نویسنده ی جدید گونزو را دریافت کرد. در سال ۱۹۸۰ رمان پینبال (اولین قسمت از سه گانه ی موش صحرایی) را منتشر کرد. در سال ۱۹۸۱ بار جازش را فروخت و نویسندگی را پیشه ی حرفه ای خود کرد.
درباره مترجم کتاب چوب نروژی
مهدی غبرایی متولد دوم مرداد سال 1324 است. او در خانواده ای پرجمعیت در شهر لنگرود به دنیا آمد. غبرایی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را در این شهر به پایان رساند. او پس از اخذ مدرک دیپلم وارد دانشگاه تهران شد و در رشته حقوق سیاسی تحصیلات خود را ادامه داد. غبرایی از سنین کودکی طرفداران مجله های مناسب گروه سنی کودکان و نوجوانان مانند آسیای جوان، ترقی، اطلاعات کودکان و اطلاعات نوجوانان بود. او در سال های پرهیاهوی نوجوانی خود با موسسه انتشارات کتاب های جیبی آشنا شد که آثار نویسندگان مختلف را منتشر می کرد. او از این طریق فرصت مطالعه ی کتاب های ارزشمند از نویسندگان شناخته شده ی جهان مانند همینگوی، فاکنر و نویسندگان روس را پیدا کرد. به گفته ی مهدی غبرایی دسترسی به کتاب در آن دوران کار چندان ساده ای نبود و او به سختی می توانست کتاب های مورد علاقه اش را پیدا کند. تنها راه دسترسی او به کتاب و مجلات ارسال حواله برای انتشارات گوتنبرگ بود. انتشارات گوتنبرگ نیز در مقابل برای او یک کیلو کتاب ارسال می کرد. او از این طریق، توانست به کتاب های مختلفی از جمله کتاب های زبان دسترسی پیدا کند. این اتفاق مسیر زندگی او را کم کم به سمت دیگری سوق داد. دوران دانشجویی غبرایی در تهران شرایط مناسبی را برای مطالعه انواع آثار تاریخی، فلسفی و روانشناسی به وجود آورد. او علاوه بر کتاب، به تئاتر و سینما علاقه ی ِزیادی داشت. گالری های هنری مانند گالری قندریز (نام کنونی تالار ایران) از پاتوق های دوران دانشجویی او به شمار می آمد. مهدی غبرایی کار ترجمه را در سال 1360 تحت تاثیر دو برادر بزرگتر خود که آنها نیز مترجم بودند، آغاز نمود. او به واسطه ی مطالعه عمیق و گسترده خود تسلط خوبی بر ادبیات فارسی و انگلیسی پیدا کرده بود.
آثار ترجمه شده توسط مهدی غبرایی
اولین اثر ترجمه شده توسط مهدی غبرایی یک داستان روسی است که در سال 1360 منتشر شد. ترجمه ی یکی از آثار رومن گاری دومین تجربه ی او در زمینه به شمار می آید. دومین ترجمه ی او به صورت پاورقی در کتابِ هفته منتشر شد. مهدی غبرایی در انتخاب کتاب برای ترجمه وسواس زیادی به خرج می دهد. او در صورتی مسئولیت ترجمه یک اثر را می پذیرد که بتواند با فضای فکری نویسنده و زبان مبدا به خوبی ارتباط برقرار کند. به گفته ی غبرایی او فقط آثاری را ترجمه کرده است که به آنها علاقه ی بسیار داشته است.به جرئت می توان گفت مهدی غبرایی یکی از پیشکسوتان عرصه ترجمه و یکی از شناخته شده ترین مترجمین معاصر ایرانی است. او آثار فاخر و پرفروشی را از نویسندگان صاحب سبک ترجمه کرده است. «چوب نروژی» و «کافکا در کرانه» اثر هاروکی موراکامی، «هزار خورشید تابان» و «بادبادک باز» اثر خالد حسینی، «ترانه های شبانه» و «هرگز رهایم مکن» اثر کازئو ایشی گورو ، «کوری» اثر ژوزه ساراماگو و کتاب میلیونر زاغه نشین از شناخته شده ترین اثار ادبی جهان است.
ترجمه ی آثار برنده جایزه ی نوبل
«چشم تنها جای بدن است که شاید هنوز روحی در آن باقی باشد»کتاب کوری نوشته ی ژوزه ساراماگو در سال 1998 نوبل ادبیات را به خود اختصاص داد. این کتاب در ایران توسط 10 مترجم مختلف ترجمه شده است. مهدی غبرایی یکی از افرادی است که کتاب کوری را در سال 1378 ترجمه کرد. کوری یک داستان فلسفی و تمثیلی است که آشفتگی جامعه و انسان های عصر حاضر را به تصویر می کشد.کتاب «هرگز رهایم مکن» نوشته ی نویسنده ی ژاپنی کازئو ایشی گورو است. این کتاب از سوی آکادمی نوبل برنده ی جایزه نوبل ادبیات در سال 2017 شد. «هرگز رهایم مکن» در سال 2005 منتشر شد. مجله تایم این کتاب را بهترین رمان سال 2005 انتخاب کرد و به لیست 100 کتاب برتر انگلیسی زبان راه یافت. کتاب «هرگز رهایم مکن»، در ژانر علمی-تخیلی نوشته شده است. داستان از ماجراهای مدرسه ی هیلشم آغاز می شود. هیلشم مدرسه ای است که اعضای آن متولد شده اند تا اعضای بدن خود را به دیگران اهدا کنند. این کتاب با ترجمه مهدی غبرایی توسط نشر افق به بازار عرضه شده است.
جدیدترین آثار ترجمه شده توسط مهدی غبرایی
یکی از جدید ترین ترجمه های مهدی غبرایی، ترجمه ی کتاب «هزارتوی خواب و هراس» و «لعنت به داستایوفسکی» اثر عتیق رحمانی است. عتیق رحمانی، نویسنده و کارگردان اهل کشور افغانستان و مقیم کشور فرانسه است. او کتاب های عتیق رحمانی را از زبان انگلیسی به زبان فارسی ترجمه کرده است. دو کتاب دیگر از همین نویسنده تحت عنوان «سنگ صبور» و «خاک و خاکستر» با ترجمه مهدی غبرایی به زودی از نشر ثالث روانه بازار خواهد شد.
قسمتی از کتاب چوب نروژی
به فکر افتادم در مسیر زندگی چه چیزهایی را از دست داده ام؛ زمانی که برای همیشه از دست رفته، دوستانی که مرده یا ناپدید شده اند، احساساتی که هرگز باز نخواهم شناخت.
اما مرگ واقعیت مسلم بود، واقعیتی جدی، و مهم نبود که چطور نگاهش کنی. من که در چنبره ی این تناقض خفقان آور گیر کرده بودم، مدام در دایره ای دور می زدم. حالا که به گذشته نگاه می کنم، می بینم چه روزهای عجیبی بود. در میانه ی زندگی همه چیز دور مرگ می چرخید.
کتاب زیاد می خواندم، اما نه خیلی متنوع: دوست داشتم کتاب های دلخواهم را چند بار بخوانم.
اگر فقط کتاب هایی را بخوانی که همه می خوانند، فکرت هم می شود مثل آن ها.
سه ماه تمام هر هفته با یکدیگر قرار می گذاشتیم. همه جا رفتیم و از همه چی حرف زدیم و خیلی ازش خوشم آمد. وقتی با او بودم، حس می کردم سرآخر زندگی به من برگشته. تنها بودن با او به من احساس آرامش معرکه ای می داد: همه ی آن ماجراهای هولناکی که به سرم آمده بود از یادم می رفت.
قبول نداری خیلی معرکه است که از شر همه چی و همه کس خلاص شوی و بروی جایی که هیچ کس تو را نشناسد؟ گاهی دلم می خواهد همین کار را بکنم.
اگر در تاریکی قیرگون گیر بیفتی، تنها کاری که می توانی بکنی این است که سفت و سخت بنشینی تا چشمانت به تاریکی عادت کند.
هیچ حقیقتی نمی تواند غمی را که در فقدان عزیزی احساس می کنیم برطرف کند. تنها کاری که از دستمان برمی آید، دیدن آن تا انتها و آموختن چیزی از آن است، اما چیزی که می آموزیم در رویارویی با غم بعدی که بی هشدار می آید کمکی به ما نخواهد کرد.
شناسنامه کتاب چوب نروژی
- نویسنده: هاروکی موراکامی
- ترجمه: مهدی غبرایی
- انتشارات: کتاب نشر نیکا
- تعداد صفحات: ۳۷۰
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد