معرفی رمان قمار خدایان اثر آندره الکسیس

  دوشنبه، 18 مرداد 1400   زمان مطالعه 4 دقیقه
معرفی رمان قمار خدایان اثر آندره الکسیس
کتاب قمار خدایان در سال ۲۰۱۵ توانست جوایز بسیارى از جمله جایزه‌ى راجرز رایترز و گیلر را از آن خود کند و به بخش نهایى جایزه‌ى کتاب تورنتو راه پیدا کند.

درباره کتاب قمار خدایان

کتاب "قمار خدایان" که توسط نویسنده ی اصلی "پانزده سگ" نامگذاری شده، ماجرای شرط بندی خدایان "آپولو" و "هرمس" بر سر شعور انسانی بخشیدن به پانزده سگ هست.در واقع آندره الکسیس در کتاب قمار خدایان قصد دارد که مزایا و معایب هوش انسان را بررسی کند و روایت داستان سگ ها و مشکلاتی که برای آنها پیش می آید، را به تصویر بکشد.

خلاصه کتاب قمار خدایان

ماجرا از این قرار است که هرمس و آپولو، از خدایان یونان قدیم، بر سر برتری یا عدم برتری انسان بر سایر موجودات باهم مجادله می کنند. آپولو بر این باور است که انسانها هیچ برتری قابل توجهی بر سایر موجودات ندارند، اما هرمس باوری متفاوت دارد. آنها برای آزمون ادعاهایشان با هم شرط بندی می کنند. به این شکل که به پانزده سگ، در یک کلینیک دامپزشکی آگاهی اعطا می کنند، تا از وجود خود، زمان مرگ و جهان آگاه شوند. آنگاه با وجود این خودآگاهی اگر فقط یکی از سگ ها در هنگام مرگ خوشنود و رضایتمند بمیرد، هرمس شرط را می برد. ولی اگر همه ی سگها ناخشنود و ناراضی بمیرند، به این معناست که آگاهی انسان دلیل بر برتری اش نیست، و بدین ترتیب آپولو شرط را برنده می شود.ماجرا آغاز می شود و پانزده سگ، صاحب خودآگاهی می شوند و داستان بر روی زندگی تک تک سگ ها متمرکز می شود. هر کدام از سگ ها با سرنوشتی خاص به سمت مرگ می روند و با مرگ سگ سیزدهم آپولو بدون هیچ تردیدی شرط را برده است. چرا که هیچ یک از این سیزده سگ، خوشنود نمرده است. در چهاردهمین سگ تردید آغاز می شود، چرا که او به واسطه آگاهی از عشق را تجربه کرده و پنج سال پایانی عمرش را در انتظاری عاشقانه سپری می کند، در نهایت او هم خوشنود نمی میرد. اما اوج ماجرا در پانزدهمین سگ اتفاق می افتد، سگی شاعر به نام شازده که از آگاهی اش برای ادراک و متجلی کردن زیباییهای جهان و خلق و روان ساختن شعر در جهان ایده ها بهره جسته است. و اینجا اوج تقابل خدایان قمار باز است تا شرط را برنده شود، که نهایتا هرمس برنده می شود.

درباره نویسنده کتاب قمار خدایان

آندره الکسیس (زاده ی 15 ژانویه ی 1957) نویسنده ای کانادایی است که در شهر تورنتو زندگی می کند. آندره در «ترینیداد» متولد و در کانادا، در شهر اتاوا بزرگ شده است. نخستین رمان وی در کودکی، در بین کتاب های رمان، برنده ی جایزه ی رمان اول کانادا و جایزه ی 20 هزار دلاری تریلیوم، یکی از معتبرترین جوایز ادبی کانادا شده است.

آندره الکسیس

قسمتی از کتاب قمار خدایان

“امید هیچ ربطى به خوشبختى نداره.”
نمى شد حرفش را رد کرد. بیشتر آن هایى که با ناراحتى زندگى مى کردند و یا مى مردند، به اندازه ى همان هایى که لطف خدا شامل شان مى شد، امیدوار بودند امید بُعدى از میرنده ها بود، نه چیزى بیشتر.

درک متقابل کامل بین موجودات، ضامن خوشبختى شان نیست. مثلا براى این که بتوان دیوانگى یک نفر را کامل درک کرد، باید دیوانه بود. پرده اى که موجودات زمینى را از هم جدا مى کند، بعضى وقت ها حصار غم انگیزى است، اما به علاوه بعضى وقت ها، لطفى عظیم است.

کار سه خواهر – کلوتو، لاکسیس، آتروپوس – معمولا آسان است. اولى ریسمان زندگى را مى ریسد. دومى طول ریسمانى که به هر آدمى مى رسد را تعیین مى کند. سومى ریسمان را مى برد و به عمر زمینى آن جاندار، خاتمه مى دهد. بعضى وقت ها پیش مى آید که ریسمان ها در هم تنیده شوند – معمولا هم زندگى زن و شوهرها این طور مى شود و به همین دلیل هم هست که بعضى اوقات با هم مى میرند و یا زمان مرگشان به هم نزدیک است.

با اینکه دور از ذهن مى نماید، زجر کشیدن فناپذیرها چندان هم براى خدایان على السویه نیست. گاهى این زجر میرنده ها اسباب سرگرمى شان است و گاهى نظرشان را جلب مى کند و گاهى هم، با این که مواقعى بسیار نادر را شامل مى شود، از نظر حسى تحت تاثیر قرارشان مى دهد.

آپولو گفت: …”اگه از یه آدم بپرسم بین یه زندگى عالى با مرگى وحشتناک و یه زندگى وحشتناک با مرگى عالى یکى رو انتخاب کنه، فکر مى کنى انتخابش کدومه؟ لحظه ى مرگ چیز مهمى نیست.”
هرمس پوزخند زد. گفت: “تو واقعا فکر کردى من نفهمم؟ در جواب سوالت باید بگم جوون ترها زندگى خوب رو انتخاب مى کنن و پیرها مرگ خوب رو.”

وقتى زئوس متوجه دسته گلى شد که پسرانش به آب داده بودند، دنبال شان فرستاد. پرسید: “چطور تونستین این قدر ظالم باشین؟”
آپولو پرسید: “چرا ظالم؟ فناپذیرها همیشه زجر مى کشن. مگه ما چى کار کردیم که زجرشون رو زیادتر کرده باشه؟”
هرمس گفت: “راست مى گه پدر. اگه نمى خواى زجر بکشن، خودت محوشون کن.”
زئوس گفت: “اونا در حد مرزهاى خودشون زجر مى کشن. این سگ هاى بیچاره ظرفیت انسان ها رو ندارن. شکل آفرینش اونا این طور نبوده که توان تحمل شک رو داشته باشن و یا به رسیدن مرگ آگاه باشن. به خاطر حواس و غرایزمون دو برابر آدم ها زجر مى کشن. “
آپولو پرسید: “منظورتون این نیست که آدم ها بى شعورند، مگه نه؟”
هرمس خندید و گفت: “تنها چیزى که در مورد آدم ها قطعیه، بى شعورى شونه.”

شناسنامه کتاب قمار خدایان


دیدگاه ها

پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها