به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از رکنا، بی آبی در خوزستان با مرگ مصطفی نعیماوی گره خورد. پسر 30 ساله شادگانی هدف دو گلوله قرار گرفت و جانش را از دست داد.
مرگ مصطفی غم انگیزترین نقطه این روزهاست. حالا در کنار تصویر مصطفی دو چهره دیگر هم در شبکه های مجازی دست به دست می چرخد تصاویری که حکایت از مرگ 3 پسر جوان در این اعتراضات و تجمع اعتراضی دارد، اما معاون امنیتی انتظامی استاندار خوزستان خط بطلانی بر مرگ دو جوان دیگر می کشد و می گوید: «معاندان نظام در روزهای اخیر به دروغ مطالب و ویدیوهایی مبنی بر کشته شدن سه نفر در این استان منتشر کرده اند که از اساس کذب است.»
مزار شهدای بوزی فاطمه الزهرا خوزستان جایی است که مصطفی برای همیشه به خاک سپرده شد. اشک ها بر دیده همگان جاری و دل ها از رفتن غریبانه و نابهنگامش شکسته بود، مردان چفیه بر گردن انداختند و دوشادوش هم بر مزار مصطفی حلقه زده اند و بر سر و سینه می کوبیدند.
زنان هم با ثوب های عربی که به تن داشتند چهار زانو دور تا دور اتاق سوگواری کردند و روضه خوانی. مادر مصطفی هم شیله مشکی (روسری عربی) خود را جلوی چشمان شان آورده ولی اشک هایش بی امان می ریزد. سینه می زند و از ته تغاری از دست رفته اش می گوید.
11 شب 25 تیر ماه بود که مصطفی برای سر زدن به برادرانش در پارک شهرشان شادگان راهی خیابان شد، اما نمی دانست گرفتار اعتراضات بی آبی خوزستان می شود. خبر وقتی رسید که خانواده اش در خواب به سر می بردند. اخبار منتشر شده از مصطفی در فضای مجازی گوش به گوش چرخید تا جایی که گفته شد در این اعتراضات 3 جوان خوزستانی جان شان را از دست داده اند، اما حالا، همسر برادر مصطفی واقعیت را به تصویر کشیده است. سهام عساکره، دخترعموی مصطفی و همسر برادر بزرگ ترش است. با صدایی غمگین همچنان که بغضش را قورت می دهد می گوید: «مصطفی سی سال داشت. پدرش چند سالی است که به بیماری دیابت گرفتار شده. قبل از این بیماری به صورت روزمزد کار می کرد. تمام دلگرمی عمو و زن عمویم مصطفی بود، تنها کسی که دست شان را می گرفت. مصطفی شغل مناسبی به لحاظ مالی نداشت، اما همان مقدار کم را که از نظافت منازل و شرکت ها به دست می آورد، خرج خانه می کرد. پدر و مادرش در فقر کامل به سر می بردند، اما تنها نجات دهنده آنها در آن وضعیت، مصطفی بود.
درسش را به پایان نرسانده بود که وارد بازار کار شد. آن هم به خاطر وضع مالی نامناسب خانواده اش. مصطفی فرزند پنجم و آخر خانواده بود. هر پنج فرزند پسر هستند. به غیر از مصطفی همه برادرانش ازدواج کردند. من همسر برادر بزرگ خانواده آنها هستم و همچنین دخترعمویشان. خانه ما با خانه ای که مصطفی به همراه پدر و مادرش زندگی می کرد فاصله دارد. پدر و مادرش خواب بودند، که خبر بد رسید.»
کلماتش رنگ درد و فقر می گیرند: «مصطفی از خانواده ای فقیر بود. پدر شوهرم، وقتی که به دیابت دچار نشده بود درآمد چندانی نیز نداشت. پسرانش هم هرکدام زود ازدواج کردند و رفتند سراغ زندگی شان. پدر و مادرشوهرم ماندند و مصطفی. برادر بزرگش صادق در شهرداری کار می کند. هانی روزمزد است و یک ماشین شارژی دارد. مسلم استخر توپ دارد. کریم شغلش آزاد است.مصطفی میان تمام برادرانش مهربان تر و دلسوزتر بود. حتی اگر در بیرون از خانه شخصی حقش را می خورد، او چیزی نمی گفت. از دعوا به دور بود. در خیابان مشاجره و درگیری نداشت. مصطفی دلسوز خانواده بود. با پول نظافت منازل و شرکت ها هرچند کم زندگی پدر و مادرش را اداره می کرد. گاهی هم برای کمک به برادرانش برای یک لقمه نان به پارک می رفت. عضو بسیج شهر بود. همه دوستان و آشنایان از مصطفی به خوبی یاد می کنند.»
سهام، کلمات را با ناراحتی کنار هم ردیف می کند: «همه خواب بودند که دوستانش خبر مصدوم شدن مصطفی را به خانه آنها آوردند. برادرانش همان موقع، خودشان را به بیمارستان شهید معرفی زاده رساندند، اما کار از کار گذشته بود. به دو قسمت از بدنش تیراندازی شده بود. یکی دستش و دیگری نزدیک قلبش. خونریزی شدید جانش را گرفت. پدر و مادر مصطفی بعد از مرگ او حال مناسبی ندارند. از غم فرزندشان که تنها یاری رسان آنها بود، سوگوارند. مراسم خاکسپاری هم ۲۸ تیرماه با حضور سپاه، بسیج و نیروی انتظامی انجام شد. هیچ یک از مردم عادی در مراسم تشییع حضور پیدا نکردند. پدر و مادر مصطفی نمی دانند بعد از مرگ او چه باید کنند. هیچ کس نمی داند تیر را چه کسی شلیک کرده است. صورت افرادی که در اعتراضات شلیک می کردند، پوشانده شده بود.»
امید صبری پور، سرپرست فرمانداری شادگان در این رابطه می گوید: «جوان شادگانی در جریان اعتراضات شادگان به وضعیت کم آبی در این شهرستان توسط فرصت طلبان کشته شد. در جریان این تجمع افرادی به قصد تحریک مردم اقدام به تیراندازی هوایی کرده که متأسفانه یکی از این تیرها به مصطفی که در صحنه حضور داشت اصابت و منجر به فوت او شد. شناسایی افراد مسبب این حادثه در دستور کار نیروهای انتظامی و امنیتی قرار گرفته است.»
مادر تهرانی نوزاد خود را به سطل آشغال انداخت
