متن آهنگ آخر قصه از کامران عطا
خیره به نور چراغا دنبال چشات میگردم بی تو تلخ روزگارم مثه یه پاییز سردم بیا تا دوباره باهم گم نشیم توی سیاهی نذار ثابت شه بهم که تو رفیق نیمه راهی نکنه دیر شده باشه واسه امید دوباره من میخوام قوی بمونم اگه دلتنگی بذاره هنوزم به هر بهونه زنده میشی تو قلبم پس غرورم کجا رفته خستم از عالم و آدم شاید دیگه دیره از اینکه عاشقت باشم از خودم دیگه خستم میخوام قویتر باشم ولی وقتی که شب میشه دوباره عاشقت میشم پس غرورم کجا رفته چرا غرق آتیشم زندگیم پر شده از تو این ته قصمه انگار با جنون میرقصن هر بار پنجه هام رو سیم گیتار کاش میشد قول بدی فردا پیش تو بیدارشم از خواب این دیونه میره از دست یه ذره حالش و دریاب