متن آهنگ اسم پدر از محسن خلیق
از اون کودکی چشم میدوختم به در! واسه ذوق آغوش و دستی به سر! دلم واسه تو پا میکوبید بیا؛ من و روی دستات تا خورشید ببر! از اون کودکی قصه بود و سفر! یه دلسوز یه دوست یه مرد قدر! هنوزم به پشت تو گرمه دلم؛ یه کوه بزرگی به اسم پدر! من دوست دارم اون خط پیشونیتو! فداکاریای جون جونیتو! نبودی که این باغ پژمرده بود؛ چقدر عاشقانه یه باغبونی تو! فدای چروکا و دستت بشم! میخوام مرحم درد قلبت بشم! بگو توو جیبات آبنبات چوبی کوو؛ هنوزم میخوام کول دوشت بشم از اون کودکی قصه بود و سفر! یه دلسوز یه دوست یه مرد قدر! هنوزم به پشت تو گرمه دلم؛ یه کوه بزرگی به اسم پدر!