طنز نوشته های خنده دار و خفن

رفتم خونه دیدم داداشم جلوی در ناراحت نشسته نگران شدم رفتم داخل دیدم مامانم داره گریه میکنه بیشتر نگران شدم دیدم صدای گریه بابام از آشپزخونه میاد رفتم تو دیدم چندتا گوجه تو یخچال مونده بوده کپک زده

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

از امروز میخوام لاکچری باشم، برنامه ریزی دقیق کردم:

۹۸.۸.۸ ازدواج

۹۹.۹.۹ فرزند اول

۱۴۰۲.۲.۲ فرزند دوم

۱۴۰۳.۳.۳ طلاق

زندگی به این شیکي ، چشم همه در میاد

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

مورد داشتیم

پشه رفته تو سوراخ دماغ دختره !!!

با انگشت همون سوراخ رو بسته، از اون یکی سوراخ حشره کش زده!

.

.

خدا رفتگان شما رو هم بیامرزد

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

دختره پست گذاشته...

\"ديم بلاد تنج چوده ما لمجووون\"

.

.

.

.

بعد يه روز همکاري با برادراي پليس فتا و با کمک سازمان هاي اطلاعاتي موساد و سيا وبا بهره گيري از طيف سايبري و سيستم هاي کد شکن پيشرفته فهميديم که خانوم

دلش برا ماه رمضون تنگ شده....

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

‏تو ساندويچي بودم يه گدا اومد گفت ٣ ٤ تومن ميدي برم تا خونه؟

گفتم نه

گفت ميشه يه نوشابه بخري واسم؟ خيلي عطش دارم

نوشابه گرفتم دادم بهش. گفت خب اين دو تومنه. الان گيرت هزارتومن بود بدبخت؟

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

معمولا اولین واکنش دخترا بعد از اینکه بهشون بگی دوستشون داری پیله کردن به گذشتته و اینکه به چه کسایی قبل از اونا این حرفو زدی.

ما دلمون بزرگه، چرا نمیخواین بپذیرین که ما همتونو دوس داریم دیوونه ها

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

روایت داریم مرد باید خوشتیپ، جذاب، و خوش هیکل باشه

.

.

وگرنه اخلاقش که با اجرا گذاشتن مهریه درست میشه

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

خوابیده بودم که یهو با صدای مامانم بیدار شدم که داشت خطاب به بابام میگفت من 90 تا سکه داشتم تو خرجشون کردی

داشتم فکر میکردم مامان من کی 90 تا سکه خرید!!!

که بابام گفت نه خانووم من زیاد کردمشون ببین امتیازت رو

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

با مامانم بحثم شده داد میزنه

حرف نزن فقط توضیح بده

‏همین اینایی که میگن اهنگای عباس قادری خزه شما براشون اهنگشو بذار از اینور تا اونور اتاق باهاش شتری میرقصن

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

‏یه بارم داشتیم با بابام میرفتیم خارج تو فرودگاه گفتن اضافه بار دارین.

.

.

بابام گفت خب پس اشکان تو نیا، ۷۰ ۸۰ کیلو بارمون کم میشه

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

یه بچه محل داریم تزریقیه

امروز نشسته بودم پای صحبتاش میگفت

ننه م میخواست دکتر بشم بابام خلبان

الان مثه دکترا تزریق میکنم بعدشم پرواز

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

‏توریست ژاپنی: یک ایرانی را دیدم که از روزنامه بعنوان سفره استفاده میکند! پرسیدم علت چیست؟

‏وی گفت : ما موقع غذا خوردن هم مطالعه میکنیم!

‏(لقمه در گلوی ابلیس گیر میکند و ایستاده تشویق میکند)

♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦ ♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦

دختره میفته تو دریا میبینند کوسه کاریش نداره ،

از کوسه میپرسن چرا نخوردیش

.

.

میگه پارسال یه دختر خوردم اینقدر کرم مالیده بود ،

که هنوزم شکمم درد میکنه....... !!!

طنز نوشته های کوتاه و باحال