به گزارش سرویس علم و فناوری ساعدنیوز به نقل از فارس، دیگر کمتر کسی هست که با مدلهای زبانی گفتوگو نکرده است. چه رازی در دل این گفتوگو پنهان است که باعث میشود یک مدل زبانی، فقط با دیدن متنهای گذشته بشر، بتواند چنین زنده، پویا و دقیق عمل کند؟
آشنایی با سازوکار مدلهای زبانی، صرفاً یک دغدغه تخصصی یا دانشگاهی نیست، بلکه پیششرطی ضروری برای هر فردی است که میخواهد در جهان امروز، ارتباط مؤثرتری با فناوری برقرار کند.
مدلهایی مانند «چتجیپیتی»، «جمنای» و «کلاود» به ابزارهایی فراگیر در تولید محتوا، تصمیمسازی، یادگیری و تعاملات انسانی تبدیل شدهاند؛ اما پشت عملکرد آنها، سامانهای پیچیده از معماری محاسباتی و الگوریتمی قرار دارد که بدون درک آن، فهم رفتار واقعی این مدلها ممکن نیست؛ جایی که «مکانیزم توجه» و «ترانسفورمر» نه یک فرمول خشک، بلکه راز واقعی درخشش این ماشینهای هوشمند هستند.
به بیانی دقیقتر اگر سازوکار مدلهای زبانی را ندانید، نهتنها از ابزار عصر خود عقب میمانید، بلکه در برابر خطاها، توهمات، و حتی تبعیضهای پنهانی که در دل این ماشینها لانه کردهاند، بیدفاع خواهید بود.
اگر همیشه میخواستید بفهمید این ماشین چطور متن را درک میکند، کدام واژهها برایش مهمترند، یا چرا گاهی دقیق و گاهی پرت جواب میدهد، اینجا نقطه شروع شماست.
چرا باید سازوکار مدلهای زبانی را بدانید، پیش از آنکه دیر شود؟
در دنیای امروز که هوش مصنوعی مثل سیل به همه جای زندگی ما سرازیر شده، از کاری که میکنیم گرفته تا ارتباطات و حتی یادگیریمان، فهمیدن ریشههای این فناوری، دیگر مثل یک تفریح لوکس نیست؛ یک نیاز حیاتی است.
فکرش را بکنید، در زمان اختراع رادیو زندگی میکردید و نمیدانستید رادیو چطور کار میکند؛ چطور میتوانستید از اخبارش باخبر شوید یا حتی در برابر اخبار دروغینش ایمن باشید؟
مدلهای زبانی هوش مصنوعی مثل چتجیپیتی و جمنای، رادیوهای عصر ما هستند. اگر فکر میکنید با بلد بودن چند جمله سوال پرسیدن از آنها، میتوانید بر این غول تکنولوژی سوار شوید، سخت در اشتباهید. شما انگار سوار یک ماشین مدل بالا شدهاید، اما از اینکه موتور فوق پیشرفتهاش چطور کار میکند، خبری ندارید.
این بیخبری، نه تنها جلوی کلی فرصت خوب را از شما میگیرد، بلکه شما را در برابر «توهمات» (یعنی حرفهای بیربط یا دروغهای هوش مصنوعی)، اشتباهات پنهان، و محدودیتهای ذاتی آنها بیدفاع میکند.
دانستن سازوکار مدلها کمک میکند نه تنها بفهمید این هوشهای مصنوعی چطور «میفهمند»، بلکه چرا گاهی اشتباه میکنند و چطور میتوانید بهتر با آنها کار کنید. آماده باشید تا با قلب تپنده هوش مصنوعی مدرن، یعنی «ترانسفورمرها» و «مکانیزم توجه» آشنا شوید.
باز کردن جعبه سیاه هوش مصنوعی
برای سالها، دانشمندان کامپیوتر تلاش میکردند تا ماشینهایی بسازند که بتوانند زبان انسانی را درک کنند. این کار فوقالعاده دشوار بود، زیرا زبان ما پر از ابهام، کنایه، ارجاعات و ارتباطات پیچیدهای است که فهم آنها حتی برای خودمان هم گاهی چالشبرانگیز است؛ مانند: کنایهها، حرفهای در گوشی، و هزاران گونه ارتباط پنهان که حتی خودمان هم گاهی گیج میشویم.
مدلهای قدیمیتر، مانند شبکههای عصبی بازگشتی (RNNs)، کلمات را یکی پس از دیگری پردازش میکردند، درست مانند خواندن یک متن کلمه به کلمه. این روش، در پردازش جملات بلند و حفظ اطلاعات مهم از ابتدای متن، با مشکل جدی مواجه بود.
درست مانند این که بخواهید یک کتاب هزار صفحهای را بخوانید و در هر صفحه، مجبور باشید تمام صفحات قبلی را دوباره مرور کنید تا ارتباطات را پیدا کنید. خستهکننده و ناکارآمد، اینطور نیست؟

معجزه «مکانیزم توجه»: تمرکز هوشمندانه در دریای اطلاعات
تصور کنید در یک کتابخانه بزرگ نشستهاید و به دنبال اطلاعات خاصی در مورد «انرژی خورشیدی» در یک کتاب حجیم هستید. شما تمام کتاب را کلمه به کلمه نمیخوانید. چشمهای شما به سرعت روی کلمات کلیدی مانند «خورشید»، «انرژی»، «پنل» و «تولید» سر میخورد. ذهن شما به طور ناخودآگاه به این کلمات مهم «توجه» بیشتری میکند و ارتباط آنها با موضوع اصلی را مییابد. این دقیقاً همان کاری است که «مکانیزم توجه» در مدلهای زبانی انجام میدهد.
یا مثلاً فکر کنید در میدان نقش جهان اصفهان نشستهاید و میخواهید اطلاعاتی درباره «پل خواجو» پیدا کنید. شما تمام جملههایی که از صبح تا شب در میدان رد و بدل میشود را دانه دانه گوش نمیدهید. گوشهای شما ناخودآگاه روی کلماتی مثل «خواجو»، «پل»، «زایندهرود» و شاید «تاریخ» تیز میشود. ذهن شما به طور خودکار به این کلمات مهم «توجه» بیشتری میکند و ارتباط آنها با موضوع مورد نظرتان را پیدا میکند. این دقیقاً همان کاری است که «مکانیزم توجه» در مدلهای زبانی انجام میدهد.
در سال 2017، مقالهای انقلابی با عنوان «Attention Is All You Need» یا «توجه، تنها چیزی است که نیاز دارید!» توسط محققان گوگل منتشر شد. این مقاله، مفهوم «مکانیزم توجه» را به عنوان یک ستون فقرات در مدلهای زبانی معرفی کرد.
پیش از آن، مدلها برای پردازش یک کلمه در جمله، تنها به کلمات نزدیک به آن یا کلمات قبلی نگاه میکردند. اما مکانیزم توجه، به مدل این امکان را میدهد که هنگام پردازش هر کلمه، به تمام کلمات دیگر جمله (یا حتی کل متن) نگاه کند و تصمیم بگیرد که کدام کلمات برای درک معنای کلمه فعلی یا تولید کلمه بعدی، اهمیت بیشتری دارند.
یک مثال دیگر
این جمله را در نظر بگیرید: «شیر آب را بستم»
وقتی مدل به کلمه «شیر» میرسد، چطور میفهمد که منظور «دستگیره آب» است، نه «شیری که حیوان است»؟
مکانیزم توجه به مدل اجازه میدهد نه تنها به کلمه «آب» توجه ویژهای نشان دهد، بلکه به آن یک «وزن معنایی» بالاتری بدهد. در نتیجه، مدل تشخیص میدهد که «شیر» در این جمله، معنای «دستگیره» را دارد. حالا اگر جمله این بود: «شیر در جنگل غرش کرد»، مکانیزم توجه به کلمه «جنگل» یا «غرش» وزن بیشتری میداد و «شیر» را به معنای حیوان درک میکرد.
مکانیزم توجه، به مدل یک نوع «فیلتر اهمیت» هوشمند میدهد. این فیلتر به جای اینکه کلمات را یکی یکی و با زحمت پردازش کند، به مدل کمک میکند تا «اهمیت» هر کلمه را در مقایسه با کلمات دیگر بسنجد و روی اطلاعات مهم «تمرکز» کند.
این قابلیت باعث میشود که مدل بتواند ارتباطات پنهان و دوردست را هم پیدا کند، که برای فهمیدن متنهای بلند و پیچیده مثل یک مقاله یا داستان، فوقالعاده مهم است. همین «تمرکز هوشمندانه» است که باعث شده مدلهای زبانی امروزی بتوانند متنهای طولانی را بفهمند، خلاصه کنند و حتی به سوالات پیچیده پاسخ دهند.
ورود «ترانسفورمر»: معماریای که هوش مصنوعی را زیر و رو کرد!
مکانیزم توجه به تنهایی کافی نبود! نیاز به یک «اسکلت» یا «معماری» وجود داشت که بتواند این قدرت «توجه» را به بهترین شکل ممکن پیاده کند و بتوان آن را برای حجم زیادی از اطلاعات استفاده کرد. اینجا بود که «ترانسفورمر» وارد صحنه شد.
تصور کنید «مکانیزم توجه» مثل یک «عینک هوشمند» است که به شما کمک میکند کلمات مهم را ببینید. اما «ترانسفورمر» کل «کارخانه عظیم» تولید متن است که این عینک هوشمند را در هر مرحله از فرآیند تولید و فهم متن به کار میگیرد.

ترانسفورمر، خط تولید پیشرفته معنا
ترانسفورمرها از دو بخش اصلی تشکیل شدهاند:
1. انکودر (Encoder) یا بخش فهمنده
این بخش وظیفه «فهم» یا «رمزگذاری» اطلاعات ورودی را بر عهده دارد. تصور کنید یک متن را به انکودر میدهید. انکودر هر کلمه را به صورت یک بردار عددی (Embedding) نمایش میدهد و سپس با استفاده از لایههای متعدد «مکانیزم توجه خودی» (Self-Attention) و شبکههای عصبی، ارتباطات معنایی بین تمام کلمات آن متن را کشف و در یک «نمایش غنی» از معنای آن متن ذخیره میکند. این مانند یک متخصص خبره است که متنی را میخواند، تمام ارتباطات و مفاهیم پنهان آن را درک میکند و عصاره آن را استخراج میکند.
2. دیکودر (Decoder) یا تولیدکننده
این بخش وظیفه «تولید» یا «رمزگشایی» خروجی را بر عهده دارد. دیکودر، با استفاده از عصاره معنایی که انکودر از ورودی استخراج کرده، شروع به تولید کلمه به کلمه پاسخ میکند. در هر مرحله، دیکودر نه تنها به کلمات تولید شده قبلی خود توجه میکند (Self-Attention)، بلکه به اطلاعات استخراج شده توسط انکودر از متن ورودی نیز «توجه» نشان میدهد (Encoder-Decoder Attention). این مانند یک نویسنده ماهر است که با تکیه بر درک عمیقی که از موضوع پیدا کرده (از انکودر)، شروع به نوشتن یک متن جدید میکند و در هر گام، به نوشتههای قبلی خود و مفهوم اصلی موضوع وفادار میماند.
برای فهم بهتر این دو بخش اصلی به مثال زیر توجه کنید:
تصور کنید هوش مصنوعی ما مثل یک «آشپز» است. شما یک شعر حافظ را به هوش مصنوعی میدهید (مثل اینکه یک مواد اولیه به آشپز بدهید).
بخش «انکودر» یا همان «فهمنده»، مثل آشپزی است که مواد اولیه را میبیند و «میفهمد» که اینها برای پخت چه غذایی هستند و چطور با هم جور میشوند. مثلاً میفهمد که این مواد برای آبگوشت است و نه قرمهسبزی. پس، «معنی کلی» شعر حافظ را از آن بیرون میکشد.
حالا که «انکودر» معنی کلی شعر را «فهمید»، بخش «دیکودر» میگوید: «خب، حالا که فهمیدم این شعر درباره چیست، بگذار یک تفسیر ساده از آن بنویسم.» او مثل آشپز است که با آن مواد اولیه «آبگوشت» را میپزد. در هر مرحله هم حواسش به همان «معنی کلی» شعر هست و هم به چیزی که تا الان خودش نوشته تا تفسیرش درست و روان باشد.
پس هوش مصنوعی، شعر را «میفهمد» (یعنی الگوهایش را یاد میگیرد) و بعد با آن فهم، شروع به نوشتن چیز جدیدی میکند. اما این «فهمیدن» دقیقاً مثل حس کردن یا فکر کردن انسان نیست؛ او فقط یک استاد خیلی حرفهای در تشخیص و کنار هم گذاشتن کلمات و معنیهاست.

تفاوتهای اصلی مدلهای قدیمی و جدید| کار موازی به جای کار تکی
مدلهای قدیمی، متن را به صورت «پشت سر هم» (کلمه به کلمه) پردازش میکردند، که خیلی کند بود، مخصوصاً برای متنهای بلند. ترانسفورمرها این مشکل را با قابلیت «پردازش موازی» حل کردند.
این یعنی ترانسفورمر میتواند تمام کلمات یک جمله را «همزمان» پردازش کند، به جای اینکه منتظر بماند تا کلمه قبلی تمام شود. این قابلیت، درست مثل این است که به جای یک نفر که کلمه به کلمه تایپ میکند، یک گروه از نویسندهها را استخدام کنید که هر کدام روی یک بخش از متن کار میکنند و در نهایت کارشان را با هم ترکیب میکنند.
همین پیشرفت انقلابی، سرعت آموزش هوش مصنوعی را خیلی زیاد کرد و امکان آموزش روی حجم عظیمی از دادهها (مثل تمام متنهای موجود در اینترنت) را فراهم کرد. همین سرعت و توانایی بالا بود که باعث شد مدلهای زبانی بزرگ مثل چتجیپیتی و جمینای به وجود بیایند.
چرا درک این چیزها برای شما حیاتی است؟
شناخت توهمات (Hallucinations) مدل
حالا که میدانید مدلها فقط «توجه» میکنند و بر اساس احتمال و آمار جواب میدهند، نه بر اساس «فهم واقعی» و «عقل»، بهتر درک میکنید که چرا گاهی «توهم» میزنند و حرفهای بیربط یا دروغ تحویلتان میدهند. آنها فقط الگوهایی را که در متنهای آموزشی دیدهاند، تکرار میکنند، حتی اگر این الگوها درست نباشند. این فهم به شما کمک میکند که همیشه جوابهای هوش مصنوعی را چک کنید و گول این «هوش مصنوعی» را نخورید.
سوال پرسیدن هوشمندانهتر (پرامپتنویسی بهتر)
وقتی بفهمید مکانیزم توجه چطور کار میکند، متوجه میشوید که چرا «کلمات کلیدی» و «نحوه چیدن» سوال شما اینقدر مهم است. شما میتوانید سوالاتی بنویسید که هوش مصنوعی را مجبور کند روی بخشهای مهم درخواست شما «تمرکز» بیشتری کند و ارتباطات معنایی دقیقتری پیدا کند. این باعث میشود جوابهای دقیقتر و بهتری بگیرید.
استفاده از قدرتهای پنهان
فهمیدن کارکرد ترانسفورمرها و مکانیزم توجه، دریچهای به سوی روشهای پیشرفتهتر مثل «تولید با بازیابی اطلاعات» (RAG) و «تنظیم دقیق سبکوزن» (PEFT) باز میکند. با RAG، میتوانید هوش مصنوعی را به منابع اطلاعاتی اختصاصی خودتان (مثلاً نامههای اداری شرکتتان یا دفترچههای راهنمای محصولاتتان) وصل کنید تا حتی اگر هوش مصنوعی قبلاً آن اطلاعات را ندیده باشد، بتواند به سوالات شما جواب دهد و «توهمات» را به شدت کم کند. با PEFT نیز میتوانید مدلهای بزرگ را با دادههای کمتر و هزینههای کمتر، برای کارهای خاص خودتان «شخصیسازی» کنید. اینها قابلیتهایی هستند که بدون فهمیدن زیربناها، برای شما مثل یک راز باقی میمانند.
امنیت و تبعیض (سوگیری)
درک اینکه مدلها چطور از متنهای آموزشی الگوبرداری میکنند، به شما کمک میکند مفهوم «تبعیض» یا «سوگیری» (Bias) را بهتر بفهمید. اگر متنهایی که هوش مصنوعی با آنها آموزش دیده، تبعیضآمیز باشند (مثلاً پر از کلیشههای جنسیتی یا نژادی)، مکانیزم توجه این الگوها را «یاد میگیرد» و در جوابهای خود تکرار میکند. آگاهی از این مکانیزم، شما را قادر میسازد که نسبت به جوابهای هوش مصنوعی حساستر باشید و جلوی انتشار اطلاعات تبعیضآمیز را بگیرید. همچنین، درک آسیبپذیریهای ناشی از نحوه پردازش اطلاعات میتواند به شما در محافظت در برابر «حملات پرامپتی» (یعنی وقتی کسی با سوالات خاص، هوش مصنوعی را وادار به کار اشتباه میکند) کمک کند.
فکر کردن انتقادی درباره هوش مصنوعی
در نهایت، دانستن این مفاهیم به شما کمک میکند تا یک «شهروند هوشمند» باشید. شما دیگر تحت تاثیر ظاهر فریبنده هوش مصنوعی قرار نمیگیرید، بلکه با یک نگاه عمیقتر به آن نگاه میکنید. شما میدانید که این ابزارها قدرتمندند، اما محدودیتهایی دارند و باید با دقت و مسئولیت از آنها استفاده کرد. این فهم، شما را از یک مصرفکننده ساده هوش مصنوعی به یک کاربر هوشمند و حتی شاید یک خالق تبدیل میکند.
آینده در دستان شماست، اما با چه دانشی؟
ما در آستانه عصری هستیم که هوش مصنوعی نه تنها یک ابزار در دستمان، بلکه بخش جداییناپذیری از زندگی روزمره و کارمان خواهد شد. ترانسفورمرها و مکانیزم توجه، ستون فقرات این انقلاب هستند. آنها همانند برق یا موتور بخار در انقلابهای صنعتی قبلی عمل میکنند؛ فناوریهایی که فهمشان، مرز بین پیشرو و عقبمانده را تعیین میکند.
این گزارش فقط گوشهای از ماجرا را برایتان بازگو کرد. اما هدفش این بود که شما را بیدار کند تا بدانید که هوش مصنوعی چیزی فراتر از چند فرمان ساده است. این ابزارها، ساختارهای پیچیدهای دارند که با فهم آنها، نه تنها میتوانید از تمام توانشان استفاده کنید، بلکه میتوانید خودتان را در برابر نقاط ضعف و خطرات احتمالیشان محافظت کنید.
نادیده گرفتن این دانش، مثل این است که در تاریکی راه بروید، در حالی که مسیر با نور دانش این فناوری، روشن شده است. حالا وقتش است که کنجکاویتان را بیشتر کنید، عمیقتر شوید و سرنوشت دیجیتال خودتان را به دست بگیرید. فقط با فهمیدن این «رازهای پنهان»، میتوانید واقعاً در عصر هوش مصنوعی بدرخشید.
کلام آخر
شما حالا از راز پشت «فهمیدن ماشینی» باخبر شدهاید. دیگر میدانید که هوش مصنوعی صرفاً تقلیدگر دقیق الگوهاست، نه دارنده شعور و احساس.
با این دانسته، چیزی فراتر از یک کاربر عادی شدهاید: کسی که میتواند از هوش مصنوعی نه فقط برای سرگرمی، بلکه برای تصمیمگیریهای دقیقتر، خلاقیت بیشتر و حتی طراحی آینده استفاده کند.
شناخت ترانسفورمرها و مکانیزم توجه، مثل فهمیدن جادوی پشت صحنه تئاتر است. دیگر فقط تماشا نمیکنید، بلکه خودتان میتوانید نقشساز و صحنهگردان باشید.
در جهانی که همه به سطح مصرف محدود شدهاند، شما انتخاب کردهاید به عمق بروید. و همین، نقطه آغاز یک رابطه تازه با هوش مصنوعیست؛ رابطهای آگاهانه، خلاقانه و مؤثر.
برای مشاهده سایر اخبار حوزه علم و فناوری کلیک کنید.