قهرمانپور: گزارش گروسی مذاکرات را از مسیر خود خارج کرد / ایران خود را در موقعیتی نمی‌بیند که بخواهد امتیازات بیش از حد اعطا کند

  دوشنبه، 02 تیر 1404 ID  کد خبر 455807
قهرمانپور: گزارش گروسی مذاکرات را از مسیر خود خارج کرد / ایران خود را در موقعیتی نمی‌بیند که بخواهد امتیازات بیش از حد اعطا کند
ساعدنیوز: اگر ایران بتواند دیپلماسی را فعال نگه دارد و از این اختلافات تاکتیکی و منافع متفاوت بهره‌برداری کند، شاید راهی برای گشایش پیدا شود. با این حال، نباید در این مورد اغراق کرد. شرایط کنونی جنگی و بسیار دشوار است و نمی‌توان بیش از حد خوش‌بین بود. در هرحال چاره‌ای جز ادامه و استمرار تلاش‌های دیپلماتیک وجود ندارد.

به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از ایرنا، ایالات متحده آمریکا بامداد روز یکشنبه (یکم تیرماه) با تجاوز به سه سایت هسته‌ای فردو، نطنز و اصفهان، به جنگ نتانیاهو علیه ایران پیوست. در پی این اقدام، عراقچی وزیر امور خارجه با صدور پیامی تاکید کرد: بر اساس منشور سازمان ملل متحد و مفاد آن که اجازه پاسخ مشروع در چارچوب دفاع از خود را می‌دهد، ایران تمامی گزینه‌ها را برای دفاع از حاکمیت، منافع و مردم خود محفوظ می‌دارد.

سازمان انرژی اتمی نیز در بیانیه‌ای با اعلام اینکه سایت‌های هسته‌ای کشور در فردو، نطنز و اصفهان طی اقدامی وحشیانه و مغایر با قوانین بین‌المللی، به ویژه معاهده عدم اشاعه سلاح‌های اتمی(NPT)، مورد تهاجم دشمنان ایران اسلامی قرار گرفت، تاکید کرد: اجازه‌ نخواهیم داد که مسیر توسعه این صنعت ملی متوقف شود.

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم بلافاصله پس از این حملات از آغاز دور بیستم و بیست و یکم حملات ترکیبی موشکی-پهپادی علیه اهداف نظامی و مراکز صنعتی وابسته به صنعت نظامی در شهرهای حیفا و تل آویو خبر داد.

درباره وضعیت میدان و دیپلماسی و سناریوهای پیش روی ایران برای پایان دادن به تجاوز مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی با رحمان قهرمانپور، تحلیلگر مسائل بین‌الملل گفت‌وگو کردیم.

ترامپ تحت فشار دو گروه جنگ‌طلب و انزواطلب در کاخ سفید است

از آغاز تجاوز رژیم صهیونیستی به جمهوری اسلامی ایران در بامداد 23 خردادماه، این دغدغه وجود داشت که تل‌آویو رویای قدیمی خود را محقق کرده و پای ایالات متحده را به رویارویی نظامی با تهران باکشاند، رئیس جمهور آمریکا علی رغم آنکه مجددا در روزهای گذشته از دیپلماسی و مهلت دو هفته‌ای برای تصمیم گیری سخن می‌گفت، تصمیم گرفت تا سه سایت هسته‌ای ایران را هدف بمب‌های آمریکایی قرار دهد؛ هدف دونالد ترامپ از این اقدام جه بود؟

نکته نخست این است که سیاست ایالات متحده از ابتدا، یعنی از آغاز دولت جدید ترامپ، در قبال ایران بر چارچوب دیپلماسی اجبار استوار بوده است. چرا بر این موضوع تأکید می‌شود؛ زیرا تجربه دونالد ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش نشان داد که سیاست فشار حداکثری به دلیل فقدان پشتیبانی از زور و قدرت نظامی، موفق نبود و شکست خورد. در سال 2024، با آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، اقدامات و تحرکات او از ابتدا در قالب دیپلماسی اجبار شکل گرفت. این رویکرد، که به اقدامات قهری یا اجباری معروف است، تنها به این مورد محدود نبود و از آغاز نیز به نوعی وجود داشت.

طرف مقابل، به تعبیر عامه، به دنبال تسلیم ایران است. آن‌ها معتقدند ایران، برخلاف رویکرد پیشین خود، ناچار است امتیازات بسیار بیشتری واگذار کند و از موضع ضعف به مذاکره بپردازد. برخلاف تصور آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها، ایران خود را در موقعیتی نمی‌بیند که بخواهد امتیازات بیش از حد اعطا کند. بنابراین، هنگامی که ترامپ تهدیداتی را مطرح کرد، به نظر من این تهدیدها از منظر سیاست بین‌الملل معتبر بودند یا دست‌کم، قدرت‌های متوسط و کوچک مانند ایران ناگزیرند تهدیدات قدرت‌های بزرگ را جدی بگیرند، حتی اگر ندانند که این تهدیدها بلوف یا واقعی هستند. در چنین فضایی، تهدیدات ترامپ مطرح می‌شد و طبیعتاً برخی آن را بلوف می‌پنداشتند، اما ایران چاره‌ای جز جدی گرفتن این تهدیدات نداشت.

از منظر سیاست خارجی ایالات متحده و به‌ویژه سیاست خاورمیانه‌ای این کشور، می‌دانیم که ترامپ به شدت تحت فشار لابی‌های حامی اسرائیل قرار دارد. این گروه‌ها از ابتدا خواستار آن بودند که ترامپ همراه با اسرائیل وارد درگیری نظامی با ایران شود. با این حال، ترامپ تلاش می‌کرد استقلال عمل خود را در برابر این فشارها حفظ کند. هفته گذشته، پس از اجلاس گروه هفت، شاهد بودیم که لحن رئیس جمهور آمریکا به شدت تند شد و حتی اعلام کرد تهران باید ظرف 48 ساعت تخلیه شود. این امر نشان‌دهنده فشار سنگین جنگ‌طلبان در کابینه او و همچنین لابی‌های حامی اسرائیل بود که او را به سمت درگیری نظامی سوق می‌دادند.

در مقابل، گروه‌های انزواطلب و کسانی که معتقدند ایالات متحده باید به مسائل داخلی خود اولویت دهد، تلاش کردند مانع ورود آمریکا به یک جنگ طولانی‌مدت در خاورمیانه شوند. نگرانی اصلی آمریکا این است که درگیری طولانی‌مدت در خاورمیانه می‌تواند به نفع چین تمام شود و سیاست مهار چین را تضعیف کند. بنابراین، دولت ترامپ از یک سو تحت فشار لابی‌های حامی اسرائیل و جنگ‌طلبان کابینه خود بود و از سوی دیگر، با الزامات سیاست خارجی آمریکا برای مهار چین و دیدگاه‌های انزواطلبانه مواجه بود.

به نظر می‌رسد ترامپ در نهایت تصمیم گرفت موضعی میانه اتخاذ کند و تنها در موضوع هسته‌ای وارد درگیری شود. او سه نقطه را مورد حمله قرار داد و اعلام کرد که دیگر حملات جدیدی انجام نخواهد داد، مگر اینکه ایران واکنش متقابل نشان دهد. با این رویکرد، ترامپ تلاش کرد هر دو گروه جنگ‌طلب را با نشان دادن اقدام نظامی و گروه‌های مخالف مداخله را با اطمینان از عدم ورود آمریکا به یک جنگ طولانی‌مدت راضی نگاه دارد. هدف نهایی او تثبیت اقتدار آمریکا در منطقه، ارسال پیام تهدید معتبر به متحدان برای نشان دادن حمایت و به مخالفان برای تأکید بر جدیت ایالات متحده است.

ایران خود را در موقعیتی نمی‌بیند که بخواهد امتیازات بیش از حد اعطا کند

در طول یک هفته گذشته، رهبران آمریکا و اروپا، ایران را به یک میز مذاکره فرضی فراخوانده و بر این گزاره تاکید دارند که تهران باید به میز مذاکره بازگردد در حالی که وزیر امور خارجه کشورمان به درستی بر این واقعیت تاکید دارد که ایران در میانه یک مذاکره هدف تهاجم نظامی قرار گرفت و در واکنش وزیر امور خارجه تاکید شد که آمریکا با همراهی اسرائیل این میز را نابود کردند؛ غرب ایران را به کدام میز مذاکره دعوت میکند؟

طرف مقابل، به تعبیر عامه، به دنبال تسلیم ایران است. آن‌ها معتقدند ایران، برخلاف رویکرد پیشین خود، ناچار است امتیازات بسیار بیشتری واگذار کند و از موضع ضعف به مذاکره بپردازد. در مقابل، ایران تلاش می‌کند چنین امتیازی ندهد. برخلاف تصور آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها، ایران خود را در موقعیتی نمی‌بیند که بخواهد امتیازات بیش از حد اعطا کند.

بنابراین، به نظر می‌رسد در شرایط کنونی، طرفین برداشت‌های متفاوتی از میز مذاکره دارند. ایران معتقد است مذاکره زمانی معنادار است که دو طرف در موقعیتی نسبتاً برابر قرار داشته باشند، درگیر جنگ نباشند و زیرساخت‌هایشان هدف قرار نگرفته باشد اما طرف مقابل بر این باور است که ایران، به دلیل آسیب‌های وارده، باید برای جلوگیری از خسارات بیشتر وارد مذاکره شود.

اکنون، همان‌طور که اشاره کردید، به نظر می‌رسد دیگر چیزی به نام مذاکره باقی نمانده است. باید بررسی کرد که آیا اساساً عنوان «مذاکره» برای این وضعیت مناسب است یا نیاز به یافتن عبارت جدیدی برای توصیف این شرایط وجود دارد.

گزارش گروسی مذاکرات را از مسیر خود خارج کرد

شاهد بودیم که شخص ترامپ از دور نخست مذاکرات وزیر امور خارجه ایران با همتایانش در تروئیکای اروپایی و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به هیچ عنوان استقبال نکرد؛ آیا آمریکا و اروپا در موضوع ایران هم نظر هستند؟

اروپا و آمریکا به نظر می‌رسد در موضوع مهار چین، روسیه و ایران نوعی همسویی استراتژیک دارند. هر دو طرف تلاش می‌کنند بازیگرانی که به تعبیر خودشان تجدیدنظرطلب هستند، تقویت نشوند و تضعیف گردند. با این حال، در مسائل دیگر اختلافات آشکاری بین آمریکا و اروپا وجود دارد.

روابط ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دیگر مانند گذشته نخواهد بود. دو سناریو محتمل است: یا از دل این درگیری‌ها توافقی بلندمدت شکل می‌گیرد که روابط را به طور محسوسی بهبود می‌بخشد، یا برعکس، ایران ممکن است اقداماتی مانند خروج از NPT را در پیش بگیرد.ترامپ به نوعی اروپا را در مذاکرات مربوط به جنگ اوکراین و همچنین مذاکرات هسته‌ای ایران نادیده گرفت. در هر دو مورد، اروپا تلاش کرد مانع دستیابی به نتایج مطلوب شود. در موضوع اوکراین، مذاکرات را با دشواری مواجه کرد و به نتیجه نرسید. در مورد ایران نیز، جلسه‌ای که بین ایران و اروپا در استانبول برگزار شد، به تنش کشیده شد و لحن دو طرف بسیار تند گردید. پس از آن، اروپا به سمت ارائه قطعنامه پیش رفت.

گزارش گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، در این میان بسیار مهم بود. برخلاف تصور برخی در داخل ایران که آن را کم‌اهمیت می‌دانستند، این گزارش از نظر من نقش کلیدی داشت. برای اولین بار، لحن و رویکرد آژانس نسبت به برنامه هسته‌ای ایران تغییر کرد. آژانس به صراحت اعلام کرد که برنامه هسته‌ای ایران، برخلاف ادعاهای پیشین، پس از سال 2003 به طور کامل تعلیق نشده و همچنان دارای ابعاد نظامی است. این اظهارات، که پیش‌تر با چنین صراحتی مطرح نشده بود، از سوی تندروهایی مانند برخی در اروپا مورد استقبال قرار گرفت. گزارش گروسی و بازتاب آن نهایتاً باعث شد مذاکرات از مسیر اصلی و به نوعی از ریل خارج شود.

روابط ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دیگر مانند گذشته نخواهد بود

جمهوری اسلامی ایران در طول هفته گذشته و اکنون در حال تبیین مواضع خود در دو جبهه تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به ایران و دوم نقش مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی در مهیا ساختن زمینه های این تجاوز است؛ آیا تهران حداقل در میان مدت در خصوص تعامل خود با آژانس بین المللی انرژی اتمی تجدیدنظر خواهد کرد؟

مسئله پیچیده‌ای است، زیرا هنوز مشخص نیست درگیری و جنگی که اسرائیل آغاز کرده به چه شکلی پایان خواهد یافت. اگر فرض کنیم امروز این تجاوز متوقف شود، ایران ممکن است تصمیم متفاوتی اتخاذ کند. تا کنون ایران صحبتی از خروج از پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای (NPT) نکرده است، اما اگر وضعیت بحرانی‌تر شود و شدت حملات و درگیری‌ها افزایش یابد، ممکن است ایران به سمت فضای کاملاً متفاوتی حرکت کند.

تاکنون ایران صحبتی از خروج از پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای (NPT) نکرده است، اما اگر وضعیت بحرانی‌تر شود و شدت حملات و درگیری‌ها افزایش یابد، ممکن است ایران به سمت فضای کاملاً متفاوتی حرکت کند. با این حال، فارغ از چگونگی پایان این تجاوز، می‌توان با اطمینان بیشتری گفت که روابط ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دیگر مانند گذشته نخواهد بود. دو سناریو محتمل است: یا از دل این درگیری‌ها توافقی بلندمدت شکل می‌گیرد که روابط را به طور محسوسی بهبود می‌بخشد، یا برعکس، ایران ممکن است اقداماتی مانند خروج از NPT را در پیش بگیرد. این موضوع تا حد زیادی به ماهیت و شدت تجاوز کنونی بستگی دارد.

در مورد جبهه رسانه‌ای، واقعیت این است که جریان رسانه‌ای جهانی، که تصویرسازی و معناسازی می‌کند، در اختیار ایران نیست. ایران در این حوزه دست برتر را ندارد و برد رسانه‌هایش محدود است. با وجود اینکه اسرائیل متجاوز بوده و جنگ را آغاز کرده، به ندرت در رسانه‌های اصلی جهانی دیده می‌شود که ایران به عنوان قربانی تجاوز معرفی شود. این مسئله ریشه‌دار است و به ضعف تاریخی ایران در تسلط بر جریان اصلی رسانه‌های جهانی بازمی‌گردد.

برای مثال، پس از جنگ تحمیلی، ایران نتوانست غرامت از عراق دریافت کند، در حالی که کویت موفق به این کار شد. این موضوع به تعداد متحدان و دوستان یک کشور در نظام بین‌الملل بستگی دارد. هرچه تعداد دوستان بیشتر و دشمنان کمتر باشد، قدرت مانور کشور افزایش می‌یابد.

اقدام بعدی غرب در قبال تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی علیه ایران چه خواهد بود؟ آیا اروپا همچنان منفعل خواهد بود و آیا ایالات متحده سطح تنش را در همین سطح نگه خواهد داشت؟

به نظر می‌رسد که وضعیت آینده به این بستگی دارد که آیا دامنه جنگ گسترش می‌یابد یا در سطح کنونی باقی می‌ماند. اروپا، به دلیل نیاز بیشتر به ثبات خاورمیانه در مقایسه با آمریکا، حساسیت بیشتری نسبت به این موضوع دارد. موج مهاجرت ناشی از جنگ‌های عراق، سوریه و لیبی باعث بروز بحران مهاجرت در اروپا و به تبع آن ظهور احزاب دست‌راستی شده است. در مقابل، آمریکا به دلیل فاصله جغرافیایی از خاورمیانه، نگرانی کمتری در این زمینه دارد و بیشتر با مسئله مهاجرت از آمریکای لاتین، مانند مکزیک، ونزوئلا و کلمبیا، مواجه است.

در موضوع تغییر حکومت، مواضع ایران و اروپا تا حدی به هم نزدیک‌تر است. همچنین، در بحث تجزیه کشورها، آمریکا همواره مخالف بوده، در حالی که اسرائیل از تجزیه کشورهای خاورمیانه حمایت می‌کند. با وجود همسویی‌های استراتژیک بین اروپا، آمریکا و اسرائیل، در سطوح تاکتیکی و عملیاتی اختلافات جدی وجود دارد.بنابراین، امنیت و ثبات خاورمیانه برای اروپا اهمیت بیشتری دارد. آمریکا به ثبات خاورمیانه برای حفظ اعتبار جهانی خود نیاز دارد، اما اگر این اعتبار تهدید شود، حتی کشته شدن ده‌ها هزار نفر، مانند بحران غزه، برایش چندان اهمیتی ندارد، زیرا موج مهاجرت به آمریکا تأثیر نمی‌گذارد. اما اروپا به شدت نگران بحران‌های انسانی و مهاجرت آوارگان از خاورمیانه به سوی خود است. به همین دلیل، امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه علی‌رغم مواضع تندش علیه ایران، صراحتاً از هرگونه تلاش برای تغییر حکومت در ایران انتقاد کرد. رفتار اروپا در این شرایط به برداشت آن از درگیری‌ها بستگی دارد. اگر درگیری‌ها به سمت گسترش منطقه‌ای پیش برود، اروپا نگران‌تر شده و تلاش خواهد کرد، حتی با همکاری آمریکا، بحران را در سطح کنونی نگه دارد. بریتانیا نیز اعلام کرده که ممکن است به آمریکا بپیوندد. اما اگر بحران در حد فعلی باقی بماند، اروپا ضمن حفظ همسویی استراتژیک با آمریکا، تلاش خواهد کرد خط مستقل خود را در قبال ایران دنبال کند، مانند مذاکراتی که اخیراً شاهد آن بودیم. حتی ممکن است با شرایط کنونی، دور بعدی گفت‌وگوها، مانند مذاکرات ژنو، متصور باشد.

در موضوع تغییر حکومت، مواضع ایران و اروپا تا حدی به هم نزدیک‌تر است. همچنین، در بحث تجزیه کشورها، آمریکا همواره مخالف بوده، در حالی که اسرائیل از تجزیه کشورهای خاورمیانه حمایت می‌کند. با وجود همسویی‌های استراتژیک بین اروپا، آمریکا و اسرائیل، در سطوح تاکتیکی و عملیاتی اختلافات جدی وجود دارد. آمریکا از حفظ تمامیت ارضی کشورها حمایت می‌کند تا سیاست خاورمیانه را مدیریت کند، اما اسرائیل به دنبال تجزیه است. از سوی دیگر، آمریکا نسبت به تغییر رژیم حساسیت کمتری دارد، اما اروپا در این زمینه محتاط‌تر است.

اگر ایران بتواند دیپلماسی را فعال نگه دارد و از این اختلافات تاکتیکی و منافع متفاوت بهره‌برداری کند، شاید راهی برای گشایش پیدا شود. با این حال، نباید در این مورد اغراق کرد. شرایط کنونی جنگی و بسیار دشوار است و نمی‌توان بیش از حد خوش‌بین بود. با این وجود، چاره‌ای جز ادامه و استمرار تلاش‌های دیپلماتیک وجود ندارد.

برای پیگیری اخبار سیاسی اینجا کلیک کنید.


دیدگاه ها


  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها