به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز به نقل از ایرنا، این مصاحبه، شاید آخرین گفت وگوی مفصلی باشد که استاد محمدرضا شجریان با رسانه ها داشته است چرا که او در همان زمان، گرفتار بیماری سخت سرطان شده بود و پس از آن نیز این بیماری مهلک، گریبان او را رها نکرد تا با وجود همه تلاشهای پزشکان، روز پنجشنبه - 17 مهر 1399 - جان «خسرو آواز ایران» را گرفت و همه هنرمندان و علاقه مندان به فرهنگ، هنر و ادب پارسی را به سوگ نشاند.
خبرنگار: تفاوت اشرف مخلوقات با هستی زنده، حفظ خاطرات اوست و تفاوت هنرمند با این اشرف مخلوقات، تصمیم و تقدیری است که بر اساس بنا به آن خاطره ها می گیرد و عالی ترین تفاوت آواز با دیگر هنرها، عینیت بخشیدن عاطفی همان خاطرات است. به فرمان خداوند، مطیع همین تقدیریم، شما چه تعبیری از انسان، هستی، هنر، آواز و وجود خود دارید؟
شجریان: موسیقی آوای هستی هست و هستی، خانه خاطرات ماست، همانطور که خاطرات انسانی و هستی ما ارزش می دهد، مثل موسیقی، مثل ماه و خورشید. همچنان که فروغ و تابش خورشید، روشنایی بخش و گرمی کارگاه هستی است. این هر دو (یعنی آواز و خاطره) با هم آفریده شده اند. از اول تا به ابد خواهند بود. آواز در فرهنگ ایران بیانی دیگر از مفاهیم سودای دل عارفان و شاعران است و تاکید من همیشه بر این بوده است که شور امید جامعه ایران همانا غنای آواز است که زندگی بخش شعر است. هنرمند اگر در قاب و قالب احزاب و گروه ها قرار بگیرد به اندازه همان قاب کوچک می شود. هنر خیلی وسیع تر از این حرف هاست. هنر مثل خورشید به دوست و دشمن باید یکسان بتابد. من وقتی که آواز می خوانم کاری ندارم مخاطبین من دیدگاهشان یا زبانشان چیست. اگر از صدای من و شعری که من می خوانم لذت می برند می گویم فقط موسیقی را خوب گوش کن زیرا دیدگاه شنونده من به خودش ربط دارد. این راهی است که من دارم می روم. هرگز موسیقی ام را در خط یک حزب خاص قرار نداده ام. من در وهله اول برای مردمان سرزمین خودم که به زبان فارسی صحبت می کنند و این موسیقی را خوب می فهمندکار می کنم و بعد هم برای دیگران که اگر موسیقی زبان بین الملل است و آن را می فهمند شاهراه من اینجاست.
من به عنوان کسی که در این جامعه زندگی می کنم، برای دل مردمم می خوانم. وقتی مردم دردی دارند من باید از درد دل آنها بگویم. و الاچه چیزی دارم بگویم؟ من باید مطابق دل شنونده ام کاری انجام دهم. اگر شنونده من خوشحال است من هم خوشحالم و موسیقی شاد ارائه می کنم. اگر ناراحت است مطابق حال او کار ارائه می دهم. من کار اجتماعی انجام می دهم کار سیاسی نمی کنم. کار من اجتماعی است و از درد اجتماع می گویم. گاهی به خود اجتماع باید تذکر بدهیم و بگوییم اشتباه می کنید. و گاهی دولت دارد در مورد مردم اشتباه می کند ما می گوییم که اشتباه نکن و مردم چیز دیگری می خواهند. این کار یک تذکر است. مثل یک روحانی که روی منبر دارد تذکری می دهد به مردم می گوید این کار را نکنید، این کار سیاسی نیست. اما اگر مردمی را دور هم جمع کنیم و حزبی تشکیل دهیم؛ وقتی یارگیری می کنید و می خواهید به قدرتی برسید و یک ایدئولوژی را پیاده کنید این می شود کار سیاسی. من نه یارگیری کردم، نه کنفرانس برای عده ای گذاشتم که کاری انجام دهیم. اگر این کارها را می کردم می شد سیاسی. من کاری هم که می کنم برای مردمانی است که با هر اعتقادی که دارند زندگی می کنند.
خبرنگار: در واقع نقدهای شما به دولت آن زمان و حرف هایی بود که زده شد.
شجریان: بله. شما فرض کنید هر نظامی؛ مثلا در نظام جمهوری اسلامی که همه آن را پذیرفتند، یک آدمی می آید یک کار اشتباهی می کند. ما به او تذکر می دهیم. این تذکر دلیل آن نیست که با نظام جمهوریت مخالفیم. این آدم اشتباهی کرده و دروغی گفته است به او تذکری می دهیم. یا وقتی به یک نفر می گوییم تو حق توهین کردن به مردم را نداری این درافتادن با کل نظام نیست. عده ای می خواهند سوء استفاده کنند که چون این شخص به وزیر یا رئیس جمهور گفته این کار را اشتباه انجام دادی، پس این آدم با اصل جمهوری مخالف است که این ستم است.
خبرنگار: ظاهرا شما از ابتدای انقلاب وقتی دیده بودید که یکی از کنسرت هایتان توام با یک میتینگ سیاسی است هم اعتراض کرده بودید. حتی بارها در خارج از کشور گروه های سیاسی خاص همچنین رفتاری داشتند، شما آنجا هم معترض شدید.
شجریان: بلی، من سخت جلوی کسانی که فعال سیاسی بودند یا احزاب سیاسی که می خواستند از موقعیت هنری من سوء استفاده کنند ایستادم. من گفتم این سالن، سالن کنسرت است و مردم آمده اند صدای ساز و صدای مرا بشنوند و خواستم آنها از سالن بیرون بروند. به آنها گفتم شما حق ندارید در این سالن اعلامیه پخش کنید یا شعار بدهید چرا که این کار سوءاستفاده از یک موقعیت است. برای مثال سال 68 چندین بار کسانی که دیدگاه سیاسی داشتند در کنسرت من اخلال ایجاد کردند. یک دفعه دیدم برگزارکننده که خودش وابسته به فلان حزب بود و داشت تبلیغ می کرد که فلان حزب متولی این کنسرت است.
خبرنگار: این احزاب را می شود نام ببرید؟
شجریان: بلی، یک بار حزب توده این کار را کرد، یک بار مجاهدین (منافقین) این کار را کردند. هر بار یکی از این ها سراغ ما می آمدند و تقاضاهایی داشتند و من مجبور شدم کنسرت را تعطیل کنم و اعلامیه دادم به دلیل اخلال در کنسرت، این کنسرت تعطیل است. برای اینکه ما برای این حرف ها اینجا نیامده ایم. آنهایی که اهداف سیاسی دارند دنبال یک جمعیتی مفت و مجانی می گردند که آنجا اعمال سلیقه کنند. من گفتم حق این کار را ندارید چون مردم به خاطر من و گروهم آمده بودند که موسیقی گوش کنند، آنها نیامده اند که شعار سیاسی گوش کنند.
چندین سال پیش از این نیز کنسرتی در شهر استکهلم با گروه عارف به سرپرستی زنده یاد پرویز مشکاتیان داشتیم به محض حضور ما در صحنه گروهی شروع کردند به شعار دادن، تا نشستیم دیدیم از این طرف و آن طرف شعارهایی بر ضد جمهوری اسلامی سردادند. بچه های گروه همه ناراحت شدند. بعد از اندکی متوجه شدم یک عده ای خاص، با برنامه ریزی که از قبل تدارک دیده شد رفته اند بلیت ها را خریده اند و اکثریت جمعیت سالن را آنها تشکیل داده اند. وقتی اینها شعار دادند ما فقط نشستیم و گوش کردیم و اینها شعارهایشان را دادند. دیدند ما هیچ کاری نمی کنیم. یک عده از مردم عادی هم که آمده بودند هم دست زدند که ما کارمان را شروع کنیم. من هم به پرویز گفتم که تصنیف آخر را اجرا کنیم و بعد برویم. ما دو قسمت برنامه داشتیم در هر کدام پنج تصنیف بود که فقط تصنیف آخر را اجرا کردیم و بلند شدیم و رفتیم بیرون و بچه ها سازهایشان را هم آوردند. به کسی که برنامه را اعلام می کرد گفتم پشت میکروفون بگوید به احترام کسانی که از راه های دور و نزدیک بلیت خریده و آمده بودند ما این تصنیف را اجرا کردیم ولی به اعتراض از این بی حرمتی که اینها به ساحت هنر و شما مردمان داشتند، کنسرت را تعطیل می کنیم و پول هایتان را پس بگیرید و بروید. بعدا معلوم شد برگزارکننده خودش با اینها دستش یکی بوده که من پشت صحنه آمدم هرچه توانستم به او گفتم.
به دلیل همین اخلال در این کنسرت، سه کنسرت دیگر را اصلا برگزار نکردیم. کلی هم شخص خودم ضرر و زیان برای کنسرت ها دادم، مخارج و پول سالن هم افتاد گردن من و همه را پرداخت کردم. هیچ کس نیست که بگوید آفرین شجریان که این کارها را کردی! من نمی خواستم کار سیاسی بکنم. ما از سیاست به دور هستیم اما عده ای کار سیاسی می کنند و برنامه ما را به هم می زنند.
یک بار هم اول کنسرت سال 58 که «ایران ای سرای امید» با شعر سایه و آهنگ لطفی و «ایرانی به سر کن خواب و مستی» با شعر جواد آذر و آهنگ مشکاتیان اجرا شد؛ این دو تصنیف ضد و نقیض همدیگر بود. این را در تالار رودکی (وحدت) کنسرت می دادیم. یادم هست که در آبان ماه این اتفاق می افتاد. آقایان لطفی و ابتهاج برنامه ریز کنسرت ها بود.
برای پیگیری اخبار سیاسی کلیک کنید.
3 ماه پیش