عابدزاده: مدیرعامل استقلال نگذاشت به فنر باغچه بروم؛ شاید یک روز سرمربی پرسپولیس شوم

  پنجشنبه، 23 اسفند 1403 ID  کد خبر 441388
عابدزاده: مدیرعامل استقلال نگذاشت به فنر باغچه بروم؛ شاید یک روز سرمربی پرسپولیس شوم
ساعدنیوز: دروازه‌بان اسبق استقلال، پرسپولیس و تیم ملی 13 سال قبل در چنین روزی مصاحبه ای بسیار خواندنی انجام داد که می خوانید.

به گزارش سرویس ورزش ساعدنیوز به نقل از خبرورزشی، احمدرضا عابدزاده بیست و سوم اسفند سال 1390 مصاحبه‌ای جذاب با خبر ورزشی انجام داد. این گفتگو در زمان خود بازتاب بسیار زیادی داشت و به همین خاطر بد نیست خلاصه آن را دوباره به اتفاق هم مرور کنیم:

- بالا و پایین رفتن از پله‌ها اذیتم می‌کند چون هر دو زانویم چند مرتبه جراحی شده است. این یادگار فوتبال تا آخر عمر با من می‌ماند.

- فرزندانم ساکن ایران نیستند به همین خاطر من و همسرم هر دو شاغل هستیم.

- بیشترین قراردادی که در فوتبال ایران بستم، 25 میلیون تومان بود.

-شاید امیر پسرم از من در لحاظ دروازه‌بانی بهتر هم بشود. او استعداد دارد و فیزیک بدنی‌اش هم مثل مهدی رحمتی است.

-باشگاه فنرباغچه ترکیه وقتی بازیکن استقلال بودم، قرارداد 100 هزار دلاری به من پیشنهاد داد. خانه و ماشین هم می‌دادند ولی کاظم اولیایی مدیرعامل وقت باشگاه استقلال رضایتنامه‌ام را نداد و بعداً که مصدوم شدم دیگر سراغم را نگرفت! فنرباغچه به جای من کلودیو تافارل دروازه‌بان تیم ملی برزیل را جذب کرد.

- المپیک مارسی هم برایم دعوتنامه فرستاد ولی گفت باید تست بدهی. در پاسخ به آنها گفتم به عنوان دروازه‌بان تیم ملی ایران نمی‌توانم شأن خودم را پایین بیاورم و تست فنی بدهم.

- مرحوم پرویز دهداری حق بسیار بزرگی بر گردن من و فوتبال ایران دارند.

- در تمام دورانی که با محمد مایلی کهن کار کردم، فقط یک بار با ایشان دچار مشکل شدم. این اتفاق پاییز سال 1376 و بعد از شکست ما مقابل عربستان رخ داد. حاجی مایلی در زمین شماره 3 آزادی صحبت می‌کرد و گفت: "مردم می‌گویند عابدزاده نباید باشه" من هم در جواب گفتم: مردمی را هم که ما دیده‌ایم، گفته‌اند اگر شما (مایلی کهن) بروی اوضاع تیم بهتر می‌شود پس بهتر است به حرف دیگران کاری نداشته باشیم.

- هنگامی که درون دروازه می‌ایستادم، مرتب داد و بیداد می‌کردم تا مدافعان را راهنمایی کنم. اگر کسی حرفم را گوش نمی‌کرد، گردنش را می‌شکستم چون بر سر جان و آبرویم با کسی شوخی نداشتم.

- شاید یک روز نوبت من هم برسد که سرمربی پرسپولیس شوم.

- تلخ‌ترین اتفاق سال 1390 برایم درگذشت ناصر حجازی بود.

- همسرم علاقمند به کارهای خیریه است. او با تیم فوتسال بانوان هنرمند به میدان رفته و دروازه‌بان شده بود ولی 10 گل خورد و بعد از آن به من گفت دروازه‌بانی واقعاً کار سختی است. در جواب به ایشان گفتم: شما فکر کردی من این زانوها را سر کبوتر بازی از دست داده‌ام؟

برای دنبال کردن اخبار ورزشی و حواشی زندگی ورزشکاران کلیک کنید


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها