به گزارش سرویس اخبار دانشگاهی پایگاه خبری ساعدنیوز، برخی افراد در گاهی اوقات توانایی انجام کاری را نداشته و به همین خاطر در زمان گرفتاری نیز امکان انجام دادن کاری را ندارند.
خری را در نظر بگیرید که صاحب آن به دلیل کسب پول، بار بسیاری روی آن گذاشته است و سپس راهی شهر میشوند. در وسط راه به گل برخورد کرده و درون آن گیر میکنند.
در این حال نه صاحب او توانایی دارد که خر و بار را نجات دهد و نه خر این قابلیت را دارد که بار و صاحبش را نجات بدهد. مفهوم این ضرب المثل نیز به چنین موقعیتی اشاره دارد که در آن هیچ کس قادر به انجام کاری نخواهد بود.
روزی روزگاری حکیمی بود که به دانستههای خود اطمینان داشت و همیشه به خود میگفت: من با استفاده از علم و دانش خود میتوانم مریضی هر بیماری را تشخیص داده و سریعا مداوا کنم. از قضا روزی رسید که فردی بدحال و مریض را نزد او آوردند.
ولی نکته ماجرا اینجا بود که هیچکس از بیماری فرد مریض اطلاعی نداشت. حکیم که حال و روز بد مریض را دید دست به کار شد تا بتواند مریضی او را حدس زده و حالش را بهتر کند. ولی حکیم هرچقدر تلاش کرد قادر به فهمیدن مریضی او نشد و امکان مداوا را در این حالت نداشت.
افراد که بخاطر علم و دانش حکیم مریض را نزد او آورده بودند، زمانی که دیدند او نمیتواند جوابی به آنها بدهد کمی به دانستههای حکیم شک کردند. به همین منظور فردی گفت: ای حکیم، تو که به دانستههای خود ایمان داشتی و همه جا از خود تعریف میکردی پس حال چه شده که نمیتوانی بیماری او را تشخیص دهی؟
حکیم که پاسخی برای پرسش او نداشت سرش را پایین انداخت و گفت: بهتر است مریض را به نزد حکیم دیگری ببرید، چرا که من نمیتوانم کاری برای او انجام بدهم. از آن پس زمانی که افراد میخواستند به فردی ناتوان اشاره کنند که توانایی حل کردن مشکلات و انجام امور خود را نداشت از این ضرب المثل استفاده میکنند.
قبل از انجام هر کاری خوب راجع به آن فکر کنید ک بتوانید از عهده آن بر آمده و دچار مشکل و گرفتاری نشوید. به این طریق خواهید توانست فردی موفق بوده و در برطرف و حل کردن مشکلات خود دچار ضعف و ناتوانی نشوید.
You have no other choice
برای مشاهده اخبار مرتبط با دانشگاه اینجا کلیک کنید