یادداشتی ار دکتر سیدجواد میری
بازی بزرگ نامی است که به رقابت های سیاسی و نظامی دو امپراتوری بزرگ بریتانیا و روسیه تزاری در آسیای مرکزی و قفقاز و ... داده شده است. این رقابت ها تقریباً در تمام سدهٔ ۱۹ میلادی تداوم داشت. این مفهوم را به آرتور کانولی منتسب می کنند. او به عنوان یک افسر اطلاعاتی در کمپانی هند شرقی بریتانیا مشغول به فعالیت بود که در تعمیق حوزه نفوذ بریتانیا در غرب آسیا و آسیای مرکزی و ... نقش مهمی ایفاء کرده است. اما بسیاری چنین می پندارند که "بازی بزرگ" محدود به قرن نوزدهم بود و با فروپاشی دو امپراطوری روسیه و بریتانیا این "بازی بزرگ" به اتمام رسید.
صد البته این تصور در مطالعات استراتژیک و دغدغه های ژئوپلیتیکی در نسبت با ایران اشتباه می باشد. به سخن دیگر، نه تنها "بازی بزرگ" تمام نشده است بل بازیگران جدیدی به این بازی اضافه شده اند و "منطقه بازی بزرگ" در قرن بیست و یکم کما کان اهمیت استراتژیک خود را حفظ کرده است. به سخن دیگر، ایران در میانه بازی بزرگ قرن بیست و یکم قرار دارد و خود به عنوان یک بازیگر قهار در حال نقش آفرینی می باشد ولی برای ادامه این "بازی بزرگ" باید انسجام "تیم ملی" (استعاره فوتبالی) خویش را حفظ کند و این انسجام صرفاً مبتنی بر یک "پیوند مکانیکی" نیست بل می بایست "مولفه های انسجام آفرین ارگانیک" را در درون خویش تقویت کند.
تقویت در این زمینه به چه معناست؟ عواملی که مایه از-خود-بیگانگی بین نظام سیاسی و نظام اجتماعی می گردد باید مورد واکاوی قرار گیرد و عوامل "تزاحم آفرین" حذف و رفع گردند. این واکاوی خود یکی از مسائل مهم در سیاستگذاریهای کلان حاکمیت می باشد که باید به دقت مورد تامل قرار گیرد. به سخن دیگر، ما در میانه "بازی بزرگ" قرن بیست و یکم قرار داریم. تجربه تلخ بازی بزرگ قرن نوزدهم منجر به تجزیه ایران و جدایی قفقاز و ماوراء النهر و افغانستان و بخش های مهمی از خاک ایران در شبه قاره هند و حاشیه جنوبی خلیج فارس ... گردید و نتایج بازی بزرگ قرن بیستم برای ایران نیز تلخ بود (سقوط دولت مصدق و جدایی بحرین و ... تحمیل جنگ ۸ ساله) ... ولی در قرن بیست و یکم ما نیازمند فهم دقیق تری از روابط قدرت در سطح جهانی هستیم تا دوباره قربانی بازیگری بازیگران حرفه ای نگردیم. برای فهم چنین پیچیدگی باید چند-وجهی اندیشید و عمل کرد.