موقعیت خاص ژئواستراتژیک ایران باعث شده است که این سرزمین همیشه در معرض تاخت و تازهای تجاوزگرانه و توسعه طلبانه قرار داشته باشد.
ساعد نیوز: حمله مغول به ایران یک زخم التیام ناپذیر در خاطره جمعی ما ایرانیان است و همیشه شاعران و ادیبان ما و نیز هنرمندان در عرصه های مختلف هنری تلاش کرده اند تا آلام و اظلام این دوران را به تصویر بکشند. نکته جالب توجه این است که تهاجم مغول به ایران در نخستین روز پائیز رخ می دهد و عراق نیز در سال 1359 در اولین روز پائیز به ایران حمله کرد. بفرمائید دلیل این همه تجاوز و تاخت و تاز به ایران عزیز چیست و چرا حمله مغول در سال 598 هجری شمسی اساساً رخ داد؟
دکتر امیرحسین حاتمی: موقعیت راهبردی ـ جغرافیایی، همیشه ایران را در معرض تاخت و تازهای تجاوزگرانه و توسعه طلبانه قرار داده است. از این منظر «جنگ» و تهاجمات خارجی، همیشه جزئی از تاریخ ما ایرانیان بوده است. اما بدون تردید یکی از اسفناکترین و غم انگیزترین رویدادهای تاریخ ایران عزیز ما، هجوم ویرانگر مغولان در سال 598 هجری خورشیدی (617 هجری قمری) بود. درباره چرایی وقوع این رویداد، مجموعه ای از علل و عوامل داخلی و خارجی را باید در نظر گرفت.
در واقع ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اقوام استپنشین آسیای میانه به سبب شرایط نامساعد اقلیمی و طبیعی بسیار ساده و ابتدایی بود. سرسختی و فقر طبیعت، تنگی معیشت با خود به همراه داشت و این امر به همراه خانه به دوشی و مقتضیات خاص آن مانع تمرکز بود. استپنشینان به صورت پراکنده می زیستند و از وحدت و تمرکز سیاسی برخوردار نبودند. به لحاظ اقتصادی هم در مضیقه و فشار بودند و از همین روی به جنگ و غارت در حکم شیوه ای از معیشت می نگریستند. قبائل مغولی نیز که در اواخر سده ششم هجری در این مناطق به قدرت رسیدند، به نوعی وارث سنتهای اقوام استپنشین بودند. با ظهور چنگیزخان، اما از نظر سیاسی و اجتماعی دگرگونی بزرگی رخ داد. در واقع تمامی رؤسای قبایل تحت تأثیر قدرتگیری او قرار گرفته و انسجام و وحدتی یکپارچه سراسر استپ را فرا گرفت و لفظ مغول نماد معرفی قدرت اخیر شد.
البته این دگرگونی بزرگ که در نهایت به ظهور قدرتی متمرکز انجامید، با ساختار سنتی و اقتصاد قبائلی همخوانی نداشت. وجود مسائل دیگری نظیر افزایش و انسجام جمعیت، تمرکز قدرت، اختلافات طبقاتی، کافی نبودن امکانات طبیعی و اقلیمی در پاسخگویی به نیازهای روزافزون نظام جدید، و خطر بالقوه ای که قدرت نوظهور را به سبب مشکلات اخیر تهدید میکرد، همگی زمینه ای شد تا مغولان برای رهایی از این معضلات به سرزمینهای مجاور روی آورند. بنابراین، ماهیت کاملاً نظامی قدرت نوظهور مغولان به همراه ضرورتهای سیاسی ـ اقتصادی پیش گفته، تهاجم به قلمرو همسایگان را امری اجتناب ناپذیر کرده بود.
در این میان نمیتوان آغاز دقیق مناسبات میات دو قدرت مغولی و خوارزمشاهی (که در این زمان بر بخش اعظمی از ایران حکومت میکرد) و چگونگی این مناسبات را مشخص کرد تا بر اساس آن علل تهاجم مغولان به ایران آشکار شود. اما صرف نظر از برخی اختلافات ارضی و به تبع آن سیاسی و اقتصادی، بسیاری از مورخان ماجرای اترار را مهم شمرده اند. در این «واقعه هایله» حاکم شهر مرزی اترار گروهی از بازرگانان مغولی را به سبب طمعی که در مال آنان کرده بود، کشت و آنان را پیش سلطان محمدخوارزمشاه جاسوس قلمداد نمود. اما واقعیت این است که نمیتوان این ماجرا را علت اصلی دانست. در واقع زمزمه های هجوم مغول از چندسال پیش از این واقعه شنیده می شده است. با این حساب این رویداد بیشتر بهانه ای برای هجومی اجتناب ناپذیر بوده است که عملکردهای نابخردانه مؤید آن محسوب می شود.
در حقیقت قلمرو خوارزمشاهی با وجود انسجام و تمرکز ظاهری فاقد هویت واحد بود و از نوعی خلا مقبولیت رنج می برد.
ساعد نیوز: نکته جالب توجه در زمان حمله مغول به ایران وجود یک نظام سیاسی و اجتماعی مشخص در ایران است ولی در عمل این نظام سیاسی و اجتماعی نمی تواند ملت را برای دفاع از وطن بسیج کند و این نشان از یک انحطاط ساختاری در ایران آن زمان پیش از حمله مغول بوده است. لطفاً در این باره توضیحاتی بفرمائید؟
دکتر امیرحسین حاتمی: در حقیقت قلمرو خوارزمشاهی با وجود انسجام و تمرکز ظاهری فاقد هویت واحد بود و از نوعی خلا مقبولیت رنج می برد. خوارزمشاه در حالی بر سرزمینی با شهرهای عظیم و پرجمعیت و اقتصاد تجاری پررونق حکم می راند، در همان حال در ماوراالنهر و خوارزم، نظام قدرت خوارزمشاهی فاقد پویایی و وحدت رویه بود. در همین حال حکومت خوارزمشاهی با امپراتوری چنگیزخان هم مرز شد. امپراتوری ای که به جبر یا اختیار به دنبال گسترش قلمرو بود و در عین حال ثبات و انتظام لازم را نیز دارا بود. هم مرزی قلمرو این مدعیان قدرت و زیاده خواهی های هر کدام از آنها به سرعت مناطق مرزی را به یک منطقه راهبردی تبدیل کرد. دقت در منابع تاریخی، نشان میدهد که رقابت و اختلاف میان قدرتهای مذکور نخست از مسائل ارضی، که در درون خود مسائل اقتصادی و قومی را نیز دارد، آغاز شده و آنگاه اختلافات سیاسی و نظامی را به دنبال آورده است. تلاشهای خوارزمشاه در جهت هدایت فعالیتهای تجاری و نوعی محاصره تجاری ـ اقتصادی منطقه از طریق بستن راههای تجاری ترکستان، و وجود شایعاتی مبنی بر احتمال حمله مغول از مدتها قبل نیز این مساله را تایید می کند.
بنابراین مجموعه ای از مشکلات و معضلات داخلی در سرزمینهای تحت تسلط چنگیزخان و نیز ماهیت توسعه طلبانه حکومت چنگیز سبب توجه جدی چنگیز به مرزهای غربی خود شد. از سوی دیگر عدم ثبات و انسجام لازم در قلمرو خوارزمشاهیان و مشغول شدن ذهن سلطان محمد به درگیریهای عمدتاً بی مبنا با خلافت عباسی، امکان در پیشگیری سیاستهای درست و عاقلانه را از خوارزمشاه سلب کرده بود. در این میان ماجرای اترار جرقه نهایی را زد و موجب ایلغار مغول به جهان ایران و اسلام گردید.
کشتار و ویرانی نیشابور به قدری گسترده و غمناک بود که حتی گفته شده مغولان هفت شبانه روز بر نیشابور ویران آب بستند و در سراسر آن جو کاشتند.
ساعد نیوز: ایران پیشتر نیز مورد تهاجم قرار گرفته بود و اساساً همان طور که حضرتعالی فرمودید، به دلیل موقعیت ژئواستراتژیک خاص خودش، همیشه مورد طمع قدرت های دیگر بوده است. چه چیزی اساساً تهاجم مغول را چنین دردناک و برجسته ساخته است که هیچگاه از خاطره جمعی ما ایرانیان پاک نمی شود؟
دکتر امیرحسین حاتمی: هجوم مغول به ایران با هیچ یک از حملاتی که تا این زمان به ایران شده بود، قابل قیاس نبود. مغولان تحت تأثیر ماهیت نظامی گونه قدرت چنگیزی و ملاحظاتی که در امور سیاسی و معیشتی داشتند، بنا را بر شدت عمل گذاشتند و با قتل و کشتار وحشتناک هول و هراس فراوانی ایجاد میکردند. شدت کشتار و ویرانی شهرها و نمودهای تمدن ایران به وسیله مغولان به قدری بود که می تواند در انحطاط و ایستایی ادوار بعدی جامعه ایران عامل مهمی تلقی شود.
سپاهيان مغول، بعد از محاصره اترار، به تسخير ديگر بلاد مجاور جيحون مبادرت ورزیدند و بر هر شهر و دياري كه دست يافتند، اهالي را قتل عام و شهر را با خاك يكسان كردند. پس از آنكه يكي از فراريان بخارا به خراسان رسيد، مردم وحشت زده از كيفيت واقعه پرسيدند، او در جمله اي كوتاه گفت: «آمدند و كندند و سوختند و كشتند و بردند و رفتند.» اين سياست قتل عام و تخريب را مغولها تقريبا در تمام بلاد اسلامي عملي و اجرا كردند.
در هر صورت، شهرهای بزرگ ماورالنهر مثل بخارا و سمرقند در سال 616 و 617 هجری به زودی تصرف و ویران شدند. پس از فتح کامل ماوارالنهر، مغولان وارد خراسان شدند و مرو را در سال 618 تصرف و ویران کردند. اما در خراسان غمناکترین حادثه، در نیشابور رخ داد. کشتار و ویرانی نیشابور به قدری گسترده و غمناک بود که حتی گفته شده مغولان هفت شبانه روز بر نیشابور ویران آب بستند و در سراسر آن جو کاشتند.
پس از حمله مغول به ايران، شبكه هاي آبياري به كلي خراب شد، عده نفوس سخت تقليل يافت، دامهاي كاري نظير گاو و قاطر و اسب از ميان رفتند، قحطي و امراض مسری بروز كرد، و اين عوامل در وضع كشاورزي ايران منعكس گرديد. خراسان بيشتر و زودتر از ديگر نواحي، آسيب ديد. به گفته نسوي، پس از نخستين هجوم (620- 617 هجري)، همه شهرها و قلاع خراسان ويران شد. فاتحان يا روستاييان را به قتل مي رسانيدند، يا به اسيري مي بردند و از آنان در كار محاصره بلاد، كندن خندق و آوردن سنگ براي دستگاههاي سنگ انداز، استفاده مي كردند.
بسياري از ساكنان كه براي نجات به كاريزها پناه برده بودند، در آن مجاري درگذشتند. چون سياست كلي چنگيز قتل و غارت و از بين بردن انبارها و منابع آذوقه بود، قحطي و بيماري شيوع يافته بود. نسوي مي نويسد از حدود بلخ تا حدود دامغان، يك سال، پيوسته خلق گوشت آدمي و سگ و گربه مي خوردند؛ چه عمال چنگيز خان جمله انبارها را سوزانده بودند. «چون بعد از 14 سال يعني در سنه 634 هجري، خان بزرگ، اوكتاي قاآن، فرمود تا هرات را احيا كنند و عده اي از اسيران (هزار نفر پيشه ور و نساج را كه بعد از تسخير هرات از آن شهر كوچانده بودند بازگردانيدند، ديدند كه در پيرامون ويرانه هاي شهر، تقريبا نه روستايي باقي مانده و نه دام كاري، و جويها انباشته است و بدين سبب، مردم ناچار خود بجاي گاو، گاوآهن مي كشيدند». البته این وضع به خراسان اختصاص نداشت و شهرهای منطقه جبال هم همین وضعیت را داشت. برای نمونه به گزارش خواندمیر، مغولان در قزوین کشتار عظیمی به راه انداختند و «قرب پنجاه هزار مسکین را به تیغ کین کشتند».
بنابراین مشخصه بیشتر شهرهای ایران در این دوره زوال و انحطاط عظیم اقتصادی است که علت آن ویرانی های حاصل از ایام فتوحات مغول و بدتر از آن روشهای اداری، بویژه سیاست مالیاتگیری فاتحان نخستین (نایب الحکومه های خان بزرگ) بوده است. پدیده های نمونه وار این دوره عبارتند از: کاهش جمعیت و تقلیل مساحت زمینهای زیر کشت، زوال کشاورزی، کوچ کردن گروههای تازه صحراگردان مغول و ترک، گسترش دامداری صحرانشینی و خانه به دوشی، زوال زندگی شهری، رشد گرایش به سوی اقتصاد طبیعی، افزایش مالیاتهای دولتی، و اجازه فئودالی، وابستگی روستاییان به زمین و رشد جنبشهای طغیانی روستاییان.
معاصران ایام تهاجم مغول توصیفات روشنی از این وضعیت به دست داده اند. ابن اثیر هجوم مغول را فاجعه جهانی عظیمی میداند. حتی عطامَلک جوینی مورخ هوادار مغولان درباره قتل عامهای سرداران چنگیزخان مینویسد «هرکجا که صدهزار خلق بود ... صد کس نماند». بیش از یک سده پس از تهاجمات اولیه یعنی سال 740 هجری حمداله مستوفی «خرابی (زمان کنونی) را در نتیجه ظهور دولت مغول و قتل عامی که در آن زمان رفت» میداند و مینویسد «و شک نیست که اگر تا هزار سال دیگر هیچ حادثه واقع نشدی، هنوز تدارک پذیر نبودی و جهان با آن حال اول نرفتی که پیش از آن واقع بود». بنابراین در مورد زوال و انحطاط اقتصادی ایران در این زمان نمیتوان تردید داشت.
البته نابسامانی حیات اقتصادی ایران در طی هجوم مغول تنها عامل انحطاط فاجعه آمیز اقتصادی کشور نبود.
ساعد نیوز: عمده نتایج حمله مغولان به ایران چیست؟ آیا اساساً می توانیم این حمله را دلیل رنج های ایرانیان در آن زمان بدانیم یا عوامل دیگری نیز در این فرایند دخیل بوده است؟
دکتر امیرحسین حاتمی: اما نتیجه آنی و اولیه تهاجم مغول سقوط گسترده جمعیت عمدتاً در میان زحمتکشان شهری و روستایی، به واسطه قتل عام و برده و اسیر گرفتن مردم، فرار بقایای جمعیت، و ترک مناطقی بود که در گذشته از جمعیت موج میزد. در متون و منابع ارقام شگفت انگیزی از کشتار هست که اگرچه اغراق آمیز هست، ولی نفس وجود چنین ارقام زیادی، حاکی از کشتاری عظیم است. این سقوط جمعیت، بیش از همه نیروی کار در حوزه های اقتصادی را از میان برد و خود به انحطاط بیشتر اوضاع اقتصادی کمک کرد.
البته نابسامانی حیات اقتصادی ایران در طی هجوم مغول تنها عامل انحطاط فاجعه آمیز اقتصادی کشور نبود. پس از تهاجمات اولیه تا مدتها صلح پایداری رقم نخورد. تاخت و تازهای صحراگردان به شکل مستمر ادامه داشت. به همین دلیل بسیاری از شهرها همچنان ویران و متروک باقی ماند. به همین ترتیب افزایش شمار صحراگردان در کشور در تنزل اقتصاد و خصوصاً کاهش زمینهای کشاورزی سهمی مهم داشت. در این دوره دسته های فراوانی از قبایل بیابانگرد مغول به درون کشور کوچ کرده بودند. برخی مناطق روستایی به مراتعی برای صحراگردان مبدل شدند و همین صحراگردان اثرات نامطلوبی در حوزه اقتصادی ایران به جا گذاشتند. دامپروری، خانه به دوشی، بدون آشنایی با کشت علیق و در تمام طول سال در پی علوفه گشتن، مشخصه کلی صحراگردان و مستلزم وجود مراتع ییلاقی و قشلاقی پهناور و نامسکون بود. صحراگردان همواره مسلح بودند و به دلیل وجود تشکیلات قبیله ای قدرت و نیرو داشتند، علوفه را از میان میبردند و در کوچها، دامها را به کشتزارهای غله رها می ساختند و از غارت روستاییان فاقد سازمان و بیسلاح رویگردان نبودند.
اما مهمترین عامل به تعویق افتادن تجدید حیات اقتصادی کشور و عاملی که در نزول اقتصادی بیشتر سهم داشت، سیاست مالی نایبالسلطنه های بزرگ و ایلخانان بوده است. این سیاست عمدتاً سخت و طاقت فرسا بود. چرا که مالیاتها دقیقاً تقویم نشده بودند، و وضع آنان بیشتر دلبخواهی بود، هرسال چندین بار از مردم مالیات گرفته میشد و غالباً میزان آن اختیاری بود. تصویر عمومی که از اوضاع اقتصادی ایران در عصر تهاجم مغولان به دست داده شد، تقریباً در بیشتر شهرهای فتح شده کم و بیش یکسان بود. نتیجه این وضعیت اسفناک نیز انحطاط و زوال اقتصادی و اجتماعی قزوین در نیمه نخست سده هفتم هجری بود.
البته یک نکته مهم آن است که انحطاط ایران و جهان اسلام صرفا معلول هجوم مغول نبود. در واقع از مدت ها پيش بسياري از محققان و منابع تاريخي هجوم ويرانگر مغول را به عنوان اصلي ترين و مهمترين عامل انحطاط ذكر كرده اند. اما به دلايل متعدد تاريخي نمي توان اين مسئله را به طور كامل پذيرفت و كل جريان انحطاط را به گردن يك هجوم بيگانه انداخت. در اين باره بايد گفت كه رويداد هجوم مغول به سرزمينهاي اسلامي به عنوان يكي از نقاط عطف در تاريخ اين سرزمين، هميشه مفاهيم قتل، غارت، وحشيگري، قساوت قلب، حكومت بيگانگان، افول تمدن و تخريب زيربناهاي اقتصادي ـ اجتماعي و علمي ـ فرهنگي را در ذهن تداعي مي كند. بديهي است همانگونه که گفته شد، نيمه اول قرن هفتم هجري يكي از ناگوارترين ادوار تاريخي ممالك اسلامي عموماً و سرزمين ايران خصوصاً مي باشد. وقوع قتل و غارت، كشتار بي رحمانه مردم، ويراني آثار و ابنيه تاريخي و تخريب زيربناهاي تمدني، مانند هر جنگ و ستيز ديگر، پيامد هجوم مغول نيز بوده است. اما با اين حال توجه به چند نكته ضروري به نظر مي رسد. يكي آنكه افول و انحطاط تمدن ايراني و اسلامي از سالها قبل از هجوم مغول آغاز شده بود و ايلغار مغول ضربه نهايي را وارد كرد. تعصب ورزي حاكمان و وزراي سلجوقي در برخورد با علما و دانشمندان و يكسونگري آنان در زمينه علم و دين، ضعف اقتدار و تمركز سياسي پس از مرگ ملكشاه سلجوقي، شكست سنجر در نبرد قطوان و به دنبال آن هجوم مكرر غزها به خراسان و ويراني مراكز علم و تمدن خراسان بزرگ مانند مرو و نيشابور، درگيريهاي خانمان برانداز مدعيان قدرت پس از مرگ سنجر، درگيريهاي خوارزمشاهيان با خلافت عباسي كه خود نهايتاً از عوامل هجوم مغولان شد و بسياري عوامل ديگر پيش زمينه اي را براي نابودي زيرساختهاي علمي در ايران فراهم كرده بود و هجوم خارجي (مغول) قاطعترين ضربه را بر پيكر بيمار تمدن ايراني و اسلامي وارد آ ورد.
ابوالحسن بيهقي مورخ معاصر با سلطان سنجر (نيمه نخست قرن ششم) كه خود در اين زمان «پر مِحن» زندگي كرده است، فضاي حاكم بر جامعه آن روزگار را چنين توصيف كرده است: «آثار علم در اين ايام در بلاد خراسان مندرس گشته» و «هِمَم بقاي امم در مَهاوي قصور و نقصان قرار گرفته و هر كس لذت در جمع و منع مي داند.» حتي خود غزالی نيز در اواخر عمرش (ظاهراً 503 هـ) در پاسخ به نامه سلطان سنجر که از او برای پیوستن به لشکرگاهش دعوت نموده بود، به دقت اوضاع خراسان آن روز را تشريح مي كند «... بر مردمان طوس رحمتی کن که ظلم بسیار کشیده اند و غله به سرما و بی آبی تباه شده و درخت های صد ساله از اصل خشک شده و مرد روستایی را هیچ نمانده مگر پوستینی و مشتی عیال گرسنه و برهنه. و اگر رضا دهد که پوستین از پشت باز کند تا رسمتان برهنه با فرزندان در تنوری شوند، رضا مده که پوستشان باز کنند. و اگر از ایشان چیزی خواهند، همگنان بگریزند و در میان کوهها هلاک شوند و این پوست باز کردن باشد». اين جملات آشكارا انحطاط اقتصادي و اجتماعي خراسان بزرگ را در آغاز قرن ششم و يك قرن قبل از هجوم مغول به تصوير مي كشد.
دوم اينكه، مغولان در هجوم خود در بسياري از شهرها قبل از دست زدن به قتل و غارت هنرمندان و صنعتگران و صاحبان صنايع و علما را يك سو مي نهادند. همين امر یکی از عوامل اساسی پديد آمدن شاهكارهاي بي نظير تمدني مانند ربع رشيدي، شنب غازاني و مجتمع سلطانيه با آن همه پشتوانه هاي عظيم مالي و برنامه هاي وسيع علمي و تحقيقاتي در قرن هفتم بود. سوم آنكه مسلمانان در اين دوره به جاي تسريع در روند مسلمان كردن مهاجمان غالب و استحاله آنان در تمدن ايراني و اسلامي و تلاش براي بازسازي زيرساختهاي تخريب شده، خود به روند اين افول و انحطاط كمك مي كردند. وصاف الحضره در ضمن تعريف و تمجيد از كردچين شاهزاده مغول و خدمات او در شيراز مي نويسد «شگفتا كه مغولان براي خيرات مردگان خود اسبي بر سر چوب كنند تا پرندگان گرسنه از آن بخورند و سير گردند ولي پيروان آيين محمدي در ابطال خيرات و مبرات مي كوشند و هرچه هست به ناحق صرف لذات و وسيله جاه و حرمت خود مي سازند».
از سوي ديگر برخي از پژوهشگران بر اين باورند كه با توجه به تنوع و تعدد مشاهير علمي و ادبي مانند مولانا، حافظ، سعدي، عطاملك جويني، خواجه رشيدالدين، حمدالله مستوفي، خواجه نصيرالدين طوسي، علامه قطب الدين شيرازي و ... و مراكز علمي و آموزشي بيشمار در عصر ايلخانان، اثرات واقعي انحطاط و زوال در دوره صفويه و افشاريه و زنديه ظاهر شد. بنابراین گرچه هجوم ویرانگر مغولان ضربات هولناکی بر پیکره تمدن ایرانی ـ اسلامی وارد آورد، اما در واقع این ضربات، زنجیره ای از عواملی را تکمیل کرد که از حدود یک سده پیش از هجوم مغولان شروع شده بود.