از آنجايي كه تجليات روح و هستي انساني نامحدود هستند، ساحتهاي مختلف شعري نيز هم از لحاظ محتوي و صورت و هم از لحاظ روش بیان و استدلال متفاوت مي باشند. قصد ما این است که مي خواهيم با توجّه به نيّت و تفکّر شعرا، فوايد عملي استفاده از شعرِ شعرا را در صحنه هاي مختلف زندگي گنجينه هاي بسيار ارزنده اي هستند كه جوهر و معنا و سيماي وقايع بي حدّ و حصر زندگي را به زيبايي بيان داشته و به سليقة خاصّ خود كشف محجوب می نمایند. از این دیدگاه فلسفة شعر پراگماتیستی است.
همچنين اشعار احوال ما را به خودمان منكشف مي سازند. و با القاي معاني تازه لحظات مختلف زندگي ما را معني دار و توانايي ما را دربارة معني دهي مثبت به حوادث بيشتر مي سازند و حتي قدرت دارند با تعابير خود از بطن ناملايمات و غم ها، شادي خلق نمايند و دردهاي گوناگون ما را با دگرگون ساختن نگرشها و تعبيرات مان سبك تر نموده يا از بين ببرند. من حیث المجموع هدف ما از اين گفتار شيرين تر ساختن آنات مختلف زندگي در سایه بهره مندی از اشعار در حد امكان و نجات جسم و جان از غمهاي بي حاصل و زايد روزگار است. در این مقام نیز فلسفه شعر ایجاد استقامت در برابر ناملایمات است.
غمناك نبايد بود از طعن حسود اي دل |
|
شايد كه چو وابینی خير تو درین باشد |
(دیوان حافظ، غزل 161)
اين جفاي خلق با تو در جهان |
|
گر بداني گنج زر آمد نهان |
خلق را با تو چنان بدخو كند |
|
تا ترا ناچار روزانسو كند |
(مثنوي، بيتهاي 5/22-1521)
با توجه به سپهر امكاناتي كه انسان در آن قرار گرفته و نظریات و نگرش هایی که شعرا در برابر ما قرار می دهند همگی کمک می کنند تا وجهه همّت خود را افزایش دهیم.
هر چيز كه دل بدان گرايد |
|
گر جهد كني به دستت آيد |
اما چون امكان دارد همواره سعي هاي ما موفقيت آميز نباشد براي آن حال نيز تعبيري داده شده است. هرگز مراد شعرا اين نبوده كه ما بدون فكر و ماشين وار از سخنان آنان تبعيّت نمائيم، بلكه قصد آن ها كمك به ماست تا ما نيز در موارد غيرقابل پيش بيني روزگار تعبيري براي وقايع پيدا كنيم و در تنگناهاي افسردگي و درماندگي نمانيم.
به جدّ و جهد چوكاري نمي رود از پيش |
|
به كردگار رها كرده به مصالح خويش |
به جدّ و جهد چوكاري نمي رود از پيش |
|
به كردگار رها كرده به مصالح خويش |
(منتسب به حافظ)
من جهد همي كنم قضا مي گويد |
|
بيرون ز كفايت تو كاري دگر است |
(ديوان حافظ قزويني، صفحه 377)
در برابر مشکل جبر و اختیار نیز شيخ يگانه اوحدالدين (كرماني) جبر و اختيار را در دو بيت نيكو جمع كرده است که می تواند راهنمای خوبی برای ما باشد.
بي نيش مگس به نوش شهدی نرسي |
|
بي جانكنشي به نيك عهدي نرسي |
ننهاده به جهد هيچ كس را ندهند |
|
لكن به نهاده جز به جهدي نرسي |
(به نقل از مينوي مجتبي، 1349، صفحه 101)
امّا از آنجایي كه هيچ سعي اي بي نتيجه نمي ماند و بالاخره حاصلي دارد، به همين جهت جهد ظاهراً بيهوده نيز توصيه شده است. سعدي مي فرمايد:
به راه باديه رفتن به از نشستن باطل |
|
اگر مراد نيابم به وسع خويش بكوشم |
(سعدی 1374 غزل 405)
مولوي مي فرمايد:
دوست دارد دوست اين آشفتگي |
|
كوشش بيهوده به از خفتگي |
اندرين ره مي تراش و مي خراش |
|
تا دم آخر دمي فارغ مباش |
(مثنوی مولوی، بیت های 1/1819 و 1/1822)
ملاحظه می شود که فلسفه و دلایل بیان چنين اشعاري تا حدودي ما را از گرفتاري در چنبره تسليم و سكون محض فكري نجات داده و متوجّه حقيقتي در اين عالم مي سازد: که هر كس بايد بنابر چينش و موقعيّت خود تعبيري و راهي براي عمل پيدا كند. اين تعبير و اين راه وقتي پيدا مي شود كه انسان معتقد به امكاني بودن تحقّق اهداف خود باشد. راه و تعبير به دست آمده را نيز آخرين راه تلقّي نکند، زيرا به اعتبار اينكه جهان ما، جهان آكنده از امكانات است بدين جهت ادامة تفكّر و تلاش براي كشف و خلق راههاي تازه ضروري است. اين ضرورت حاصل فهم و اعتقاد به قوانين حاكم بر جهان مي باشد. ما واقعاً وقتي به آزادي فكري خواهيم رسيد كه به قوانين حاكم در عالم مومن باشيم. مثلاً وجوب تحوّل و دگرگوني دائمي حاكميّتِ قانون علّت و معلول كه بالضروره در تمشيت حوادث عالم جاري هستند، همواره مدّ نظر باشند، امّا چون همواره حوادثی خارج از كفايت و قدرت انساني نيز وجود دارند بدين جهت شعرا براي جلوگيري از نوميدي و دميدن روح اميدواري، نگرش ديگري را مصلحت دانسته و پیشنهاد می کنند:
تكيه بر تقوي و دانش در طريقت كافري است |
|
راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش |
(دیوان حافظ، غزل 276 ق)
يا
كار خودگر به كرم بازگذاري حافظ |
|
اي بسا عيش كه با بخت خدادادكني |
(دیوان حافظ، غزل 481 ق)
يا
ذره اي سايه عنايت بهتر است |
|
از هزاران كوشش طاعت پرست |
(مثنوي مولوي، 6/ 3869)
اين شعرها نگرش اهل ايمان است. در عرف عام نيز اعتقاد به خوش آمد روزگار و به بخت و اقبال، كه اروپائيان آن را شانس مي نامند، نقش سازنده اي دارد. بدین ترتیب فلسفة اشعار تلقین در راه بودن و نومید نشدن، تلاش نمودن، رنج کشیدن و به هدف رسیدن و خوشبخت بودن است.