ساعدنیوز
ساعدنیوز

گزارش تکان‎‌دهنده از کارتن‌خوابی زنان در اصفهان

  یکشنبه، 17 بهمن 1400   کد خبر 191245
گزارش تکان‎‌دهنده از کارتن‌خوابی زنان در اصفهان
ساعد نیوز: ساعت ۱۲ شب است که راه می‌افتیم. تاریکی عمیقی است و اکثر جمعیت دو میلیونی شهر خوابیده‌اند. تا رسیدن به ارزنون راهی نیست، شاید پنج دقیقه با ماشین شخصی و ۱۰ دقیقه با اتوبوس از مرکز شهر می‌توانی از اینجا سر دربیاوری؛ محله‌ای در دل حاشیه با مردمانی که زیر پای زندگی لِه شده‌اند.

به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از شرق، هر کدامشان بین سه تا ۱۵ سال کارتن خواب بوده اند. قدیمی تر ها هوای جدیدتر ها را دارند. یک خانواده شده اند به قول خودشان. مثل زباله های مچاله شده توی سیاهی شب. آن ها همیشه اینجا هستند، جزئی از خرابه های شهر شده اند. انگار وقتی پوست شهر را قلفتی بکنی، آن ها را پیدا می کنی. گُله به گُله نشسته اند کنار آتشی که بزرگ تر از حد معمول است. نشئه، خمار و ساکت. حتی سرمای دی ماه هم آن ها را وادار نکرده که به سمت شلتر ها یا مراکز نگهداری ای که شهرداری برایشان اختصاص داده است، بروند. حوالی نیمه شب است و نرسیده به خیابان «گل نرگس»، طاهره، کنار آتش قوز کرده است توی سرما. نمی توانی تشخیصشان دهی. کلونی از مردان و زنانی هستند که زندگی پوسیده شان را توی این خرابه ها طی کرده اند.

ظرف های غذا را می گیرند و مثل اشباحی در سیاهی شب ناپدید می شوند. از حدود ۱۰۷ کیلومتر مربع کلان شهر اصفهان، سهم هفت سال زندگی «طاهره»، دیوار خرابه ای است که از دود سیاه شده است. این دنیای هر شب اوست؛ به اندازه یک متر زمین تا او مثل هفت سال گذشته، همراه با ۱۰ نفر دیگر برای بساط کشیدن موادش، سور و سات به پا کند: «کشیدم که دردم کم بشه. شوهرم می گف بکشی بِیتَر می شی. قالی می بافتم با چار تا بچه قد و نیم قد. شونم سوز می داد. کشیدم. معتاد شدم. به چند ماه نکشید، این قدر کشید تا مُرد. بعدش دیگه آدم نشدم. رفتم دنبال ساقی. حالام اینجام. بچه هام پیش مادرمَن». ساکن فعلی خرابه های ارزنون، اشک توی چشم های بی رنگ خاکستری اش حلقه می زند وقتی در لحظه های اندکی از بچه هایش یاد می کند.

کمی جلوتر، سکینه، ۳۰ ساله و متأهل به ۶۰ ساله ها می زند. اگر تخیلت اجازه دهد و تمام آن سیاهی دود گرفته و دندان های سیاه شده نامرتب از چهره اش زدوده شود، شمایل زنی با زیبایی بی رحمانه را می بینی. هنوز هم بین ردپای اعتیاد و خشونت چیز های کمی برایش باقی مانده است. چشم های سکینه، درشت و سیاه می درخشد. لقبش توی خرابه ها سیندرلاست. سیندرلای گرسنه چهارسالی می شود که بچه هایش را ندیده است. سوز سردی می وزد و دود می رود به چشم سیندرلا و او در خودش می لرزد، اما بی خیال سوز، کاغذ فویل را که رویش هروئین آمده است، با ژست جلویمان می گیرد و زیر کاغذ فندک می کشد؛ دوای سیاه شده، آب می شود و روی زرورق می دود و او با لوله نازکی دودش را به جان می کشد: «می دونی این چیه؟ بش می گن هِرهِر. باهاش که بازی کنم یه دو ساعتی دسم بنده».

«سکینه» را خاله صدا می زنند. مسن تر از بقیه است و حالا ۱۵ سالی می شود که به خرابه های ارزنون وصله شده است: «پسرم گفت بیا برات تریاک می گیرم بشین تو خونه هر چی دلت می خواد بکش، اما مگه می شه جلوی عروس؟ خجالت می کشم، همین جا بهتره. معتاد که می شی اولش که کارتن خوابی نیس، اما یواش یواش تو خونه معذبی، نمی شه که مثلا آبجیت تو اتاق بغلی باشه، شوما تو اتاقت تل بزنی پا دوا، اولش یه شب می زنی بیرون. بعد یکی، دو روز که لباسات بی ریخت شد، دیگه نمی ری خونه، اصلا قاعده اش همینه».

کمی مانده به یک شب

زنی که می گوید نامش سیماست، با مو های شرابی، اطرافش را می پاید تا ساقی که قرار است از راه برسد و او را کمی بسازد از تیررسش دور نشود. توی نور کم رنگ آتش، اعتیادش به خوبی پیداست، اما خودش دلش نمی خواهد صورت به تاراج رفته اش مشخص باشد و با روسری اش دندان هایش را می پوشاند.

سیما یادش نمی آید کی به دنیا آمده، شناسنامه اش خیلی وقت پیش توی آتش منقل شوهرش خاکستر شده. مدام تکرار می کند: شاید ۳۲، شاید ۳۳: «۱۸ سال پیش که ازدواج کردم، نه عقل درست و حسابی داشتم و نه می خواستمش. دلم می خواست درس بخونم. نشد. شیشه می زد. کتک می زد. داغونم که می کرد رضایت می دادم، خرجش باید درمیومد». خرج اعتیاد شوهرش به اندازه یک عمر چوب حراج به زندگی سیماست. دو تا دختر و یک پسر دارد و حدود هفت سالی هست که از هیچ کدامشان خبر ندارد؛ یعنی از وقتی همدم خرابه ها شده، نه خودش خواسته و نه آن ها که از یکدیگر خبر داشته باشند. همان موقع ها بوده که همدمش کنج خرابه و پایپ و دود شده است.

او حالا ۱۰ سالی می شود که زندگی اش را با همه متعلقاتی که داشته، گم کرده است. به قول خودش یکی، دو باری که کمپ رفته نتوانسته ترک کند و آمده بیرون. گرمخانه برای او گرم نیست. گوشه دنج خرابه را بیشتر می فهمد: «اینجا بهتره، رفیقام اینجان. دوا هم که می رسه. ساقی پره اینجا. جنس ارزون بهم می دن. با انصافن خداییش».

کجا می خوابید؟ این را که می پرسم، زنان و مردان نشسته دور آتش با حیرت نگاهم می کنند. «عذرا» جواب می دهد؛ ۴۵ ساله است و متأهل: «ما که نمی خوابیم. شیشه که بزنی خواب نداری. بعضی وقتا بعضیا می کشن و می خوابن، بعدش دیگه صبح، بیداری تو کار نیس. شهرداری بی سروصدا میاد جمشون می کنه می بره. بیشتر زمسونا». حتی آتش زبان کشیده هم نتوانسته قدری از سرمای نیمه شب را کم کند، اینجاست که «ازیادرفته ها» وقتی زمستان به جانشان بزند، می شوند مجهول الهویه. جایی دور در زمینی ارزان به خاک سپرده و فراموش می شوند. ۱۲ سال قبل وقتی سیما اولین مرفین را به خاطر عمل جراحی اش زده تا دردش را کم کند، هیچ وقت فکرش را هم نمی کرده که دردهایش بیشتر شوند و کارش به اینجا بکشد. بعد از آن بوده که به فراموشی سپرده شده است و خانواده دومش، شده اند ساقی و معتاد.

ساعت ۲ و ۳۰ دقیقه

«شقایق» چمباتمه زده کنار آتشی که حالا کمی فرونشسته. بوی لاستیک سوخته و مِهی از دود اطرافش را پوشانده است.

خرجت را از کجا به دست می آوری؟

با پوزخند جوابم را می دهد: «به هواش می رم قرار می زارم». اشاره می کند به معتادانی که هم پیاله اش در این چند سال بوده اند: «اینام هوامو دارن». ته محترمانه حرف هایش می شود کلاهبرداری و دزدی: «بالاخره درمیاد». می خندد و سرش را فرو می برد در نایلون پلاستیکی خاک گرفته ای که پر از فندک رنگارنگ، ناخن گیر و کلی خرت و پرت دیگر است. دنبال چیزی می گردد که یافت نمی شود، بعد با صدای خفه می گوید: اصغر این فندک اتمی منو ندیدی؟ اصغر تک سرفه ای می کند و از دور جوابش را می دهد: «باز این دختره رفت مواد بگیره فندکتم برده حتما».

«شراره» را می گوید. دختر قدبلندی که هنوز صورتش به هم نریخته و هر شب سهمش را از ساقی ها می گیرد. از دور که پیدایش می شود، مثل یک شبح سرخ پوش توی دل سیاهی است. جلوتر که می آید، چهره اش بیشتر مشخص می شود؛ زیباست و هنوز خرابه ها به او دستبرد نزده اند. آرایش غلیظی دارد، با صورتی استخوانی و ته چهره ای کودکانه. «شراره» کمتر از دو سال است که کارتن خواب است و با مادرش توی این خرابه ها زندگی می کنند. آن ها از صبح تا شب توی کوچه ها پرسه می زنند و شب ها کارشان شروع می شود. به قول خودش مثل این ها تحمل سرما را ندارد.

خاله می گوید: «شراره بگو، بگو اینا با خودمونن، بگو چی شد سر از اینجا درآوردی». «شراره» بچه طلاق است. وقتی پدرش عاشق شد و زنی را به عقد خودش درآورد، برای او و مادرش خانه پدری تنگ شد. پدر مستبد از خانه بیرونشان انداخت و آن ها همان جا آرامش را بالا آوردند و آواره خیابان شدند و یار غارشان خاله و بقیه شدند. هزینه های «شراره»، اما بالاتر است؛ به غیر از مواد و شیشه و هروئین، هزینه های بزک دوزکش هم هست و لباس هایی که باید همیشه تمیز و مرتب باشد. او برای اینکه بتواند کار کند باید این هزینه ها را هر شب به دست بیاورد.

ساعت از دو گذشته «اصغر» غذایش را تمام کرده و ظرف یک بار مصرف را انداخته توی آتش. تَن ظرف به هم می پیچد و بوی برنج سوخته با تعفن زباله و تلخی بوی دود چوب آتش گرفته، می آید و تمام ارتفاع فاصله آسمان و زمین را از دود سفید رنگ نمناک و متعفن پر می کند. «اصغر» تا هشت سال پیش نه اهل دود بوده و نه حتی سیگار می کشیده، اما حالا جزء ۱۵ هزار کارتن خواب ایرانی است که تقریبا پنج هزار نفرشان زن هستند. دو تا از برادر های «اصغر» معتاد بوده اند و او فقط برای اینکه به آن ها بفهماند می توانند ترک کنند، روی قورت افتاده و پای منقل نشسته. بعد از آن، خانه سه طبقه پدری را فروخته و دار و ندارش را گذاشته برای دود. او هم جزء فراموش شدگانی است که ماه هاست از تعاریف و ناگزیر های انسانی دور مانده اند. برای آن ها حمام و دستشویی، رخت تمیز و باید هایی از این دست، معنایی ندارد.

سرما رعشه به تنمان می اندازد و ساعت چهار و نیم را نشان می دهد؛ در میان حجم سایه های انسانی، یک پیکر مچاله و آشنا چسبیده بر زمین نظرت را می بلعد. در مخروبه حاشیه دیوار کاهگلی و زیر پشم شیشه بازمانده از خاطره یک پتو، «راضیه» پنهان شده است. فلج شیشه است و پنج زمستان را در این خرابه ها دیده و یک سال دیگر به سرمایه خیابان خوابی اش اضافه شده است. دو فصل باردار شده و قبل از اینکه نوزادان تازه رسیده اش را ببیند، آن ها را فروخته است. به قول خودش آدم های این خرابه ها مهربان تر از اغیار خیابان بوده اند. تا پای tc هم رفته تا به خاطر بچه هایش ترک کند: «وقتی فهمیدن حامله ام، بیرونم کردن. پناه آوردم به بچه ها. حالا اینجام. نشد ترک کنم. باز شروع کردم. وقتی نشئه می شی دیگه سردت نیست. دیگه هیچیت نیست».

مرضیه نمی داند چند بچه زاییده و چند تا از آنان را فروخته است. دو دختر و دو عروس دارد.

«مرضیه» همه کاری می کند؛ هم ساقی است و هم صیغه این و آن می شود تا چند صباحی دیگر بتواند نانی بر شکمش ببندد.

تا حالا کمپ نرفتی؟

کمپ که نیست مایه عذابه.

حداقل می تونستی بچه هاتو نگه داری!

یاد بچه های سوخته و مرده و فروخته اش می افتد: «خمار بودم. نمی دونم شاید ۷۰۰ شاید ۸۰۰ فروختمشون شاید کمتر. یکیشون مثل قرص ماه بود. بعدش پشیمون شدم. دیگه پیداشون نکردم».

ساعت ۵:۳۰ صبح

شهر انگار لحاف بی خبری را روی سرش کشیده تا از سرمای غافلگیرکننده و اینکه چند نفر اینجا یخ می زنند و بی رنگ می شوند، چیزی یادش نماند. ساعت کمی از پنج صبح گذشته و آسمان قرمز شده است؛ مثل رنگ چشم های آسیه که از دود سوختن پلاستیک، کاغذ و زباله و خرده های پارچه به سرخی نشسته است. او قبلا در یکی از پاتوق ها بوده و حالا ساکن اینجا شده است. پاتوق برای زنانی که هنوز رد اعتیاد، خماری و مستی روی چهره شان جای پا نگذاشته و به قول اینجایی ها می شود نگاهشان کرد، وجود دارد و بعد از آن وقتی کمی از جوانی شان گذشت، سهمشان می شود بیابان های بی آب و علف و خرابه هایی که جایی میان قوانین زندگی ندارند.

ساعت شش صبح است؛ تاریکی می شکند و نور کم سوی شعله های در حال مرگ در اجتماع چهار و پنج نفره کارتن خواب ها دیگر پناه مناسبی برای آن ها نگذاشته. بدن های مچاله شده آرام آرام توی گرگ و میش تکان می خورند و دود کم حجمی از گُله های آتش به آسمان می رود. چشم های خمار و قرمز یکی از زنان به دور ها خیره شده است و در حالی که از سیگار تمام شده اش کام سنگینی می گیرد، با تمسخر کبره های دستش را نشان می دهد و می گوید: «خیلیا آشغال جمع می کنن برای هزینه هاشون». بعد زیر لب می گوید: «ما مجرم نیستیم. ما بیماریم ...».

پایگاه خبری ساعدنیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید.

11 دیدگاه
  دیدگاه ها
إمل
2 سال پیش

واقعا خیلی سخته یه مادر بخاطر مواد بچه هاش رو بفروشه
محمد
2 سال پیش

ببینید شاید بعضا"از روی دلسوزی کلماتی بنویسید‌ . بعداز فوت والدینم. خواهر ۱۰ ساله ام رو آوردم پیش خودم. تازه ازدواج کرده بودم من و همسرم لیسانس داشتیم.خواهرم بود تا قبل از دیپلم خواستگار اومد براش.پسر پولدارترین همسایه ما بود. خواهرم چندوقت بعدگفت دوستش ندارم اگه خسته شدید من میرم.چندوقت رفت پیش خواهر بزرگم و و و طولانی میشه.. همه کاری براش کردیم الآن توی خیابونای تهرانه. پیداش نمیکنیم فقط گاهی پول میخواد. بیشتراز خواسته ش واریز میکنیم. ولی خودش خواسته. زندگیشو خودش خراب کرده.کوتاهی نکردیم
امیر
2 سال پیش

باید رسیدگی شود
بازدیدکننده
2 سال پیش

الهی آمین
بازدیدکننده
2 سال پیش

به خدا من دلم می سوزه برای هموطنم خدا خودش کمک کنه
الین
2 سال پیش

واقعا که خیلیی بده مسئولین باید یه کمکی به این وضعیت بکنند
محمود
2 سال پیش

زندگی درد بزرگبست که جریان دارد
مصطفی دینی
2 سال پیش

از خدا میخوام چهره اعتیاد از صورت زنان و مردان سرزمینم ایران پاک کنه ،❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سیدسعید
2 سال پیش

لطفا کمکشون کنید شما توان این سرما دارید؟
دانا
2 سال پیش

افرادي را هم داريم كه ماهيانه ميليونها تومان بابت ويزيت دامپزشك سگها وگربه هاشون هزينه دارن
دراکونا مالفوی
2 سال پیش

واقعا باید رسیدگی بشه
پربحث های هفته   
مراسم سلام عید نوروز و اهداء سکه توسط فرح پهلوی به همسران مقامات دولتی +عکس/ ولخرجی زن تازه به دوران رسیده زمانی که مردم غرق در فقر و بدبختی بودند! (364 نظر) میزبانی حسن روحانی از سیاستمداران و اقوام در مراسم عید دیدنی در منزل زیبا و ایرانی پسندش+ عکس/ چه مبلمانی، چه فرش هایی، از همه مهمتر چه خونه دلبازی😍 (248 نظر) تلاوت زیبا و دلنشین سوره شمس توسط رهبر معظم انقلاب+ویدئو (235 نظر) خلاقیت خنده دار یک ایرانی برای گرم کردن آب حماسه ساز شد/ خسته نباشی هم وطن+ عکس (230 نظر) صبحانه مفصل و رنگارنگ دو نفره رضا گلزار و آیسان خانوم+عکس/از خاویار گرفته تا آواکادو و انار وحشی... (180 نظر) روایتی از هواپیمایی که برای آوردن یک روبان عروسی برای فرح پهلوی از تهران به پاریس رفت! (146 نظر) خلاقیت منحصر به فرد پسر مشهدی با ساخت تریلی حماسه آفرید/ هیلتر هم مغز اینو نداشت!+عکس (140 نظر) رونمایی منوچهر هادی از خواهر و شوهر خواهر پزشکش+ عکس/ به قولی مخ خانواده ایشون هستن که پسرش هم دکتره (138 نظر) مراسم تولد جگرسوز آزاده نامداری در خانه ابدی اش و گریه های دلخراش همسر و پدرش/ روحت شاد+ عکس (121 نظر) خواهر یکتا ناصر سکوتش را شکست (119 نظر) تصویری از عیادت نجم الدین شریعتی، مجری برنامه سمت خدا از رهبر معظم انقلاب و استقبال گرم ایشان (118 نظر) دو پادشاه یکی از ایران (ناصرالدین شاه) و دیگری از ژاپن (میجی) در یک زمان به اروپا رفتند/ تفاوت ها را بنگرید (117 نظر) اتاق خواب اروپایی و امروزی سانیا سالاری، ارغوانِ سریال دلدادگان با طراحی مدرن+عکس/ انصافا سلیقه خاصی داره! (98 نظر) استوری معنادار شاهین صمدپور برای یکتا ناصر و منوچهر هادی (98 نظر) خنده های رهبر معظم انقلاب به اشعار شاعر طنزپرداز با موضوع آقازاده+ویدئو/ ای صورت و سیرت تو مطلوب، به‌به به‌به به این ژن خوب (88 نظر)
دیگران می‌خوانند   
رونمایی از سفره افطار مفصل و رنگین 6 کیلومتری در مشهد +عکس 12 دروغ شاخداری که پدر و مادرها در بچگی به ما گفتند / خیلی از باورهای کودکیمان حقیقت ندارد و باید با واقعیت رو به رو شد اگر این 10 رفتار را در اولین قرارتان دیدید پا به فرار بگذارید / اگر طرف مقابل این رفتارها را داشت بدون فرد مناسبی برای ازدواج نیست (عکس) خوابیدن محمدرضا گلزار وسط تمرین ورزش / مثل اینکه فشار زندگی متاهلی با آیسان خانم زیاده🤣 جزئیات مسمومیت شدید یک جوان در پی بلعیدن مواد مخدر چهرۀ «خون‌آشام ایتالیایی» بعد از 400 سال بازسازی شد+ عکس مخالفت با بازیگر شدن فریبرز به سبک ژاله صامتی، پریِ سریال زیرخاکی+ویدئو/ اون تیکه معنی کردن چپر چلاغ برا کاوه خیلی خوب بود رونمایی از برادر جوان و قدبلند داریوش فرضیایی، عموپورنگ پرانرژی بچه ها/ جفتشون چقدرم مهربون و خوش استایلن+عکس امروز آخرین مهلت ثبت‌نام دیدار رمضانی دانشجویان با رهبر معظم انقلاب جایی که ابر‌ها زیر پای‌تان شناورند/ پیشنهادی رویایی برای سفر یک روزه در اطراف تهران (ویدئو) مظنون فراری از دست پلیس به خودروی در حال حرکت آویزان شد حرکات با مزه گربه وقتی خودش رو توی آینه میبینه/ چه دیوونه بازی هایی درمیاره+ فیلم واکنش معین به انتشار خبر حضور پنهانی‌اش در ایران/ معین چند بار به ایران آمده؟ هم میز شدن امیر قلعه نویی و علی دایی در ضیافت افطاری در آجودانیه+عکس/ چهره بشاش و شاد هر دو سرمربی سابق و فعلی تیم ملی مبتلا شدن ستاره سادات قطبی به بیماری ناشناخته و دست و پنجه نرم کردن با مرگ+ویدئو عروسی مجلل دختر شاه اینجا برگزار شد!+عکس سلفی عجیب و غریب بهرام رادان با سفره هفت سین ساده در دفتر کارش در دوران مجردی+ عکس/ برا همیناست که میگن ازدوج کنی سر و سامون میگیری غوغای خوانندگی و نوازندگی شهاب حسینی با آهنگ ناصر عبداللهی +ویدئو/عجب صدای قشنگی داره! تصاویری از دوقلوهای ریزه میزه و بانمک یاسمین مقبلی در کنار مادر فضانوردشان (ویدیو) رقصی این چنین در میانه میدانم آرزوست!/ واکنش ماده شیمیایی با اشعه‌ی فرابنفش (عکس) ماجرای ازدواج جنجالی ژیلا صادقی با بازیگر سریال "رستگاری" و "بچه مهندس3"، کاوه سماک باشی، چه بود و به کجا رسید مدیتیشن بهاری الناز شاکردوست با ظاهر عجیب و شال پیچی شده در کرمانشاه/ بیستون کعبه عشاق جهان است هنوز+عکس کتک کاری و بزن بزن در مراسم عروسی دختر قلعه نویی/شوخی بی جا کار دست مهمان داد (فیلم) همخوانی هلیا امامی در کنسرت مسعود صادقلو / تعطیلات عید خانم بازیگر از مشهد تا کنسرت صادقلو (عکس) وقتی شاهرخ استخری دختراشو سر صبحی میبره مدرسه / نبات چه غری میزنه 🤣 خلاقیت منحصر به فرد باغبان خوش ذوق با پرورش میوه های قلبی شکل حماسه ساز شد +ویدئو/مغز تو رو باید طلا گرفت! (عکس) گشت و گذار بهاری دمت اوزدمیر با ظاهری متفاوت در یک جای بهشتی تصویری از عبادت خالصانه رهبر انقلاب، آیت الله خامنه ای در حیاط با صفا و سرسبز/ قبول حق باشه حضور سحر دولتشاهی در مراسم تدفین محمدرضا شجریان به عنوان عروس خانواده+عکس/ از این مراسم به بعد ازدواجش با همایون رو علنی کرد خلاقیت خنده دار راننده شمالی، با نوشته جالب پشت کامیون حمل جوجه حماسه آفرین شد/ آخه لامصب جای این چیزا پشت ماشینه؟!🤣 (فیلم) سپهر حیدری اولین بار این طور عاشق آرام جوینده شد و از او خواستگاری کرد/ عجب جرئتی داشته این مرد پرسپولیسی🙂 خلاقیت بی نظیر یک مادر ایرانی با پختن یک نان منحصر به فرد برای تزئین سفره افطار/ چقدر شیک و مجلسی+عکس سفره افطاری رنگین و مفصل امیر قلعه نویی در یک رستوران مجلل/ ماشالله چه جایی هم انتخاب کردن👌 بیوگرافی و زندگینامۀ شهید محسن فخری‌زادۀ مهابادی، فیزیکدان هسته‌ای ایران مهم ترین مراقبت های لازم بعد از کراتینه مو استوری معناداری که منوچهر هادی منتشر کرد همه چیز درباره‌ی هزینه نگارش CV برای اپلای پادشاهی که فقط 20 دقیقه سلطنت کرد+عکس ساعت دیواری خاص و معنادار منزل منوچهر هادی که بخاطر عشق زیادش به سوفیا اینگونه طراحی شده+عکس/ چقد جالبه 👌 نگاهی به حیاط باصفا و دلباز ویلای زیبای حسن جوهرچی +عکس/ دارندگی و برازندگی یعنی این!
تیتر امروز   
12 دروغ شاخداری که پدر و مادرها در بچگی به ما گفتند / خیلی از باورهای کودکیمان حقیقت ندارد و باید با واقعیت رو به رو شد اگر این 10 رفتار را در اولین قرارتان دیدید پا به فرار بگذارید / اگر طرف مقابل این رفتارها را داشت بدون فرد مناسبی برای ازدواج نیست جزئیات مسمومیت شدید یک جوان در پی بلعیدن مواد مخدر چهرۀ «خون‌آشام ایتالیایی» بعد از 400 سال بازسازی شد+ عکس امروز آخرین مهلت ثبت‌نام دیدار رمضانی دانشجویان با رهبر معظم انقلاب جایی که ابر‌ها زیر پای‌تان شناورند/ پیشنهادی رویایی برای سفر یک روزه در اطراف تهران واکنش معین به انتشار خبر حضور پنهانی‌اش در ایران/ معین چند بار به ایران آمده؟ عروسی مجلل دختر شاه اینجا برگزار شد!+عکس کتک کاری و بزن بزن در مراسم عروسی دختر قلعه نویی/شوخی بی جا کار دست مهمان داد پادشاهی که فقط 20 دقیقه سلطنت کرد+عکس شغل و تحصیلات دختر و پسر مهران مدیری/ ماشالا جفتشون مثل پدر هنرمندن!+عکس بیوگرافی محمدرضا گلزار، مجری برنامه پانتولیگ! ناگفته های زندگی خصوصی اش+ فیلم و عکس‌های جذاب و دیدنی خاطره شیرین رهبر معظم انقلاب از بافتن موی دخترشان قبل از رفتن به عید دیدنی/من بافتن موی سر را خیلی خوب بلدم اما با یک دست نمیشود +عکس این تست شخصیت رو انجام بده و ببین چقدر آدم تنهایی هستی!! 15 توصیه طلایی برای کسانی که رژیم خود را در سفر می‌شکنند / لازم نیست دور رفتن به رستوران را خط بکشید