خلاصه داستان گرگ بازی
این فیلم داستان زنی به نام آذر است که اقدام به کارهای غیرقانونی و خلاف برای دیگران و کسب درآمد از این راه می کند. کارگردان آن گفته که نخستین هدف من ارائهٔ تصویری از زنی غیرمعمولی بود و قرار شد انقلاب تک نفره ای از سوی او علیه قانون، آدم ها و ضوابط جامعهٔ پیرامونش را به تصویر بکشم و به این صورت، فیلمنامه سمت وسو گرفت.
نکاتی درباره فیلم گرگ بازی
اساسا سینمای ایران گنجایش یا پتانسیل پیچیدگی مضمونی را ندارد اما فیلمسازهای اولی که دغدغه ی ساخت فیلم سینمایی دارند عمدتا خواهان تجربه گرایی بصری هستند و قصد دارند به سینمای جدیدی برسند، در این میان فیلمسازانِ اولی ساده ترین راه را انتخاب می کنند و آن هم فرم گرایی بصری ست! اما غافل از این که اگر محتوایی وجود نداشته پس فرم چه لزومی دارد؟ ساختار نمی تواند محتوا را بسازد یا برعکس فیلمی که محتوا داشته باشد شاید به دلیل نداشتن فرمِ لازم با شکست مواجه شود، فیلمساز سلیقه ی مخاطب ایرانی را می داند اما به دلیل ذوقِ ساختن فیلم بلند یا رسیدن به یک حدیث نفس سعی می کند که به قالب مورد نظر خودش برسد، در اینجا مخاطب کنار می رود و فیلمساز با فیلمش جهانی را خلق می کند که مخاطب با آن بیگانه است، زمانی که مخاطب با جهان فیلم احساس بیگانگی کند قطعا فیلم را پس می زند، زیرا مخاطب همانند یک کاشف به دنبال ارتباط برقرار کردن با جهان فیلم است یا اینکه می خواهد قسمتی از خودش را در فیلم پیدا کند، از سوی دیگر فیلمساز هم برای تایید ذهنی خودش در خلق کردن یک اثر هنری اشتیاق فراوانی به پدیدآوردن جهان ادراکی خودش است به همین دلیل گاهی پیش می آید که سلیقه یا راه هنرمند و مخاطب به یک هدف مشخص نرسد، این موضوع می تواند برداشت های غلط و اشتباه از سوی هنرمند و مخاطب را به همراه داشته باشد قطعا در چنین شرایطی هیچکدام به نتیجه ای نخواهند رسید و تنها یک اثر هنری تلف می شود.
فیلم گرگ بازی هم از همین نقطه(فیلمنامه) و ادراک ذهنی در بوجود آوری آنچه که در ذهن فیلمسازش گسترش یافته آسیب دیده است نظام دوست در ساخت اولین فیلم سینمایی اش با فرم گرایی ساختاری سعی داشته فیلمی نامتعارف بسازد، وجه مثبت گرگ بازی در شرایط ساختاری آن نهفته شده است به طوری که این فیلم علی رغم فیلم های کمدی سخیف یک فیلم کاملا جدی ست، اما این جدی بودن یا نامتعارف بودن فضای فیلم چه تاثیری می تواند در مخاطب ایجاد کند؟ یا چرا نظام دوست که سال ها در فیلم های مختلف مسئولیت تولیدی داشته فیلمی مثل گرگ بازی ساخته؟ اساسا به چه اندازه فیلم معمایی در سینمای ایران کشش و طالب دارد؟
گرگ بازی اذعان دارد که یک فیلم معمایی ست که مخاطب باید در طول فیلم درگیر این معما و رمزگشایی باشد اما گرگ بازی پیش از آنکه یک اثر معمایی باشد یک فیلم پیچیده است اما ناقص، پیچیدگی اش با بخش فرمیک فیلم ادغام شده در صورتی که این پیچیدگی می بایست با محتوا همسویی می داشت ، این فیلم سه فیلمنامه نویس داشته اما باز هم قصه پردازی و موقعیت سازی ها ، گره افکنی و پرداخت شخصیت ها با مشکل مواجه شده، احساس می شود فیلمنامه نویسان محترمِ این فیلم بیش از حد درگیر سینمای اروپا بودند و از خاطر بردند که فضا و شکل فیلم را ایرانیزه کنند، اساسا ساختار یک فیلم معمایی با خوف بودن یا تاریکی شکل نمی گیرد یا نمی شود با خلق یک یا دو کاراکترِ عجیب غریب شخصیت معمایی خلق کرد، ارجاع دیالوگی و شک برانگیزی یا تعلیق و رهایی داستان در انتها نمی تواند پارامترهای یک فیلم معمایی یا غیرمتعارف باشد، گرگ بازی یک اثر تجربی ست که می کوشد تا قصه تعریف کند ازدیاد شخصیت ها که به شدت بی مصرف تعریف شده اند نمی توانند قصه یی را شکل بدهند و آن بازیِ گروهی که هسته مرکزی فیلم است ، برای مخاطب نامفهوم می ماند یک بازی که اصول آن مشخص نیست چند جوان با در دست داشتن چند کارت معلق در فضای جدی و شوخی یکدیگر به تکه پرانی می کنند، چهل دقیقه از فیلم گذشته و مخاطب هنوز نکته اولیه ی فیلم را دریافت نکرده و فقط بحث و جدل های مهران و لیندا و سعید و دکتر را (نظاره) می کند، مخاطب در این فیلم یک نظاره گرست و نمی تواند با فیلم همراهی کند زیرا جنس محتوایی این فیلم به شکلی ست که مخاطب برایش بی اهمیت است،چرا؟
گرگ بازی دیالوگ محور ست تا شخصیت محور، آدم های فیلم فقط حرف می زنند اما حرف هایشان به فیلم کمکی نمی کند شک لیندا به شوهرش یا فلاش بکی که از آزادی کاوه از بازداشتگاه نشان داده می شود، این دو موضوع در کجای فیلم کارکرد دارد؟ فیلم آنقدر مشکل در موقعیت سازی دارد که حتی رابطه سعید و هما هم درنمی آید فقط چند فلاش بک می بینیم که هیچ کمکی به مخاطب نمی کند از سوی دیگر یک پرستو در فیلم داریم که همه کاره ست و اساسا دکتر به خاطر او که در نمایشش سرمایه گذاری کند به آن خانه می آید اما چرا پرستو به این اندازه منفعل است چرا هر کسی از او سوالی می پرسد فقط می خندد؟ در فصل معرفی دکتر از زبان خودش می فهمیم که کسی از آشنایان پرستو دکتر را جهت سرمایه گذاری معرفی کرده ! این آشنا چه کسی است که پرستو سراغ او نمی رود تا هویت دکتر قلابی فاش شود؟ اگر جریان یا شرایط داستان ماورایی بود می شد قطع برق یا حضور آن همسایه ی بالایی را قبول کرد اما حالا با چند مرد و زن که بازیگر نمایش هستند طرف هستیم آنها چطور به راحتی گول می خورند؟ پرستو چندین بار تاکید می کند که طبقه ی بالا مخروبه بوده اما باز هیچکس از این جمع حاضر نمی شود تا با مرد همسایه برای ورود غیرقانونی اش دست به یقه شود یا پرستو می توانست به عنوان یکی از وراث با مرد همسایه برخورد کند اما فیلمنامه نویس ترجیح می دهد شخصیت ها را منفعل و عقب افتاده خلق کند.
در سکانس آخر سعید و هما و مرتضی و دکتر کجا هستند؟ سعید چگونه به قتل رسید؟
کارگردان زمانی که دستش کوتاه می ماند سه کاراگاه را وارد فیلم می کند اینکه چرا این سه کاراگاه باید صدای خوبی داشته باشند یا چرا آنها در لابه لای فیلم در راهروهای تو در تو نشان داده می شوند مثل سایر موارد در فیلم مشخص نمی شود اما فصل آخر و بازپرسی ها تکرار مکررات است و به هیچ وجه نکته یی را به مخاطب انتقال نمی دهد ، در سکانس آخر نشان داده می شود که مرتضی و دکتر قلابی هم دست هستند و وارد شدن مرتضی به عنوان برقکار در خانه ها یک شگرد است اما شگرد برای چه کاری ؟ تلکه کردن؟ کشتن یک فرد خاص یا آشفته حالی؟ معتقدم گرگ بازی پیش از اینکه فیلم معمایی باشد یک ابزودِ بی حاصل است، فیلم در شرایطی که به نتیجه منطقی نرسیده و هنوز جهانش می تواند ادامه داشته باشد به پایان می رسد. یکی از کاراگاهان پرونده می گوید برای رسیدن به نتیجه باید خودمان هم داخل بازی شویم!! این استدلال نمی تواند متقاعد کننده باشد چرا که مخاطب برای به پایان رسیدن فیلم دلیل محکمی نیاز دارد، فیلمنامه نویسان محترم این فیلم اگر نیم نگاهی به فیلم ها و رمان های جنایی انداخته باشند قطعا درک خواهند کرد که نوشتن فیلمنامه جنایی عناصر مختلفی را برای جذب مخاطب نیاز دارد.
اما ساختار چه نقشی در بوجودآور یک فیلم معمایی دارد؟ بازی کردن با فرم بصری در این گونه از فیلم ها جواب نمی دهد، دوربین روی دست یا پلان های طولانی یا نماهای بسته، لرزش های بی مفهوم و قاب های غیراستاندارد و استفاده از سایه یا رنگ های خنثی عناصر تشکیل دهنده ی فیلم معمایی نمی باشند، فرم بصری در ازای یک محتوای منطقی بدست می آید ، این منطق محتوایی ست که می تواند فرم را شکل بدهد در غیر این صورت فرم تبدیل به یک بازی می شود که فیلمساز هر بلایی که می خواهد سر آن می آورد، اگر عباس نظام دوست محتوای فیلمش را بر اساس قاعده و چارچوب محکمی بنا می کرد قطعا می توانست فرمِ بی نظیری را به مخاطب نشان بدهد، در این شرایط گرگ بازی از نظر محتوا و فرم کاملا تلف شده است.
نظام دوست تنها در انتخاب بازیگرانش هوشمندی به خرج داده نگارجواهریان، علی مصفا، هانیه توسلی را از فیلم دربیاورید آیا کسی حاضر به دیدن این فیلم می شود؟ این سه بازیگر باعث شدند که مخاطب برای این فیلم به سالن سینما برود البته که این سه بازیگر همراه دیگر بازیگران نتوانستند بازی استانداردی را ایفا کنند اما باز هم مقصر این ماجرا فیلمنامه ی خامی ست که نظام دوست برای ساخت اولین فیلمش انتخاب کرده، گرگ بازی صرفا یک فیلم تجربی ست که فیلمسازش قصد داشته شرایط حال حاضر سینمای ایران را دور بزند و یک فیلم نامتعارف بسازد اما غافل از اینکه نامتعارف بودن هم پارامترهای ساختاری خودش را می طلبد.
بازیگران فیلم گرگ بازی
علی مصفا, هانیه توسلی, نگار جواهریان, سعید چنگیزیان, سهیلا گلستانی, مهسا علافر, فهیمه امن زاده, احسان گودرزی, حمید پورآذری.
دیگر عوامل گرگ بازی
محمدعلی نجفی مسعود امینی تیرانی امیر حسین قدسی، مرتضی فربد مستانه مهاجر وحید رضویان ایرج شهزادی یاسمن محب اهری ندا نصر پانته آ حسینی نائله شریفی مریم سپهری فرهاد قدسی سیاوش سرمد عماد طاهری
مشخصات گرگ بازی
ژانر :اجتماعی
زبان : فارسی