درباره کتاب استاد پترزبورگ
استاد پترزبورگ رمانی نوشته جان کوتزی نویسنده اهل آفریقای جنوبی است. این رمان اثری داستانی است اما از نویسنده روسی فیودور داستایوفسکی به عنوان شخصیت اصلی آن بهره می برد. این یک اثر عمیق و پیچیده است که به زندگی داستایوفسکی ، زندگی نویسنده و تاریخ روسیه می پردازد تا نتایج عمیقا نگران کننده ای به بار آورد. استاد پترزبورگ جایزه بین المللی داستان های ایرلند تایمز در سال 1995 را بدست آورد.
در پاییز 1869 فئودور میخایلوویچ داستایوفسکی ، که اخیرا ساکن آلمان است ، با مرگ ناگهانی فرزند خوانده او ، پاول ، به سن پترزبورگ احضار می شود. داستایوفسکی قصد دارد تا پرده از زندگی مبهم پاول بگیرد. آیا پسر خودکشی کرده یا قربانی قتل بوده است؟ آیا او ناپدری خود را دوست داشت یا او را تحقیر کرد؟ آیا او شاگرد انقلابی نچایف بود که حتی اکنون در جایی در سن پترزبورگ است که رویای خشونت آخرالزمانی را دنبال می کند؟ همانطور که او روح خود را دنبال می کند - و در همان توطئه های شیطانی که پسر را ادعا می کنند درگیر می شود داستایفسکی به عنوان چهره ای از تضادهای غیرقابل توصیف ظاهر می شود: ساده لوح و محاسبه گر ، دلسوزانه و بی رحمانه ، تقوا و غیرقابل توصیف.
خلاصه داستان استاد پترزبورگ
استاد پترزبورگ داستانی خواندنی و جذاب است که تاریخ و زندگی شخصی نویسنده را در هم آمیخته است. پسر جوان جی.ام. کوتسی در جوانی و به طرزی مشکوک از بلندی سقوط کرد و از دنیا رفت. او تلاش کرد تا در این داستان آن بخش دردناک زندگی اش را بنویسد؛ اما واقعیت و غم از دست دادن فرزند چنان دردناک بود که نتوانست به چیزی که می خواهد برسد؛ بنابراین راهی متفاوت انتخاب کرد و به سراغ داستایفسکی رفت. داستایفسکی پسرخوانده ای داشت که تا سال ها بعد از مرگ او همچنان به زندگی اش ادامه داد اما در این کتاب، این پسرخوانده، نقش پسر از دست رفته کوتسی را بازی می کند.
او در یک حادثه مشکوک از دنیا می رود. کسی نمی داند این ماجرا صرفا یک حادثه بوده است، او را کشته اند یا او در تلاش بوده تا خودکشی کند؛ بنابراین داستایفسکی با نام و گذرنامه جعلی به سن پترزبورگ سفر می کند تا ماجرا را روشن کند و همزمان هم درگیر داستانی عشقی و ماجراهای سیاسی می شود. چرا که به او می گویند پسرش عضو گروهی آنارشیست به رهبری نچایف بوده و همین جا احتمال قتل نیز مطرح می شود.
جی. ام. کوتسی در داستان استاد پترزبورگ، پای نچایف، از رهبران انقلابی نیهیلیست روسیه در قرن نوزدهم را هم به داستانش باز می کند. او موفق می شود تاریخ روسیه در قرن نوزدهم را بکاود و نتایجی عجیب به بار بیاورد.
استاد پترزبورگ می تواند پاسخی باشد برای تمام افرادی که در کشوری با رژیم سرکوب گر زندگی می کنند و تجربیاتی مشابه را از سر می گذرانند.
درباره نویسنده کتاب استاد پترزبورگ
جان مکسول جی. ام. کوتزی در تاریخ ۹ فوریه ی ۱۹۴۰ میلادی در کیپ تاون آفریقای جنوبی زاده شد. پدر او حقوق دان و مادرش آموزگار بود. جان ماکسول کوتسی در سال ۱۹۵۷ به دانش گاه کیپ تاون وارد شد و به تحصیل زبان انگلیسی و ریاضیات پرداخت. سپس، در سال ۱۹۶۰ مدرک کارشناسی ادبیات، و در ۱۹۶۱ کارشناسی ریاضیات اش را دریافت کرد.اولین اثر داستانی کوتزی، سرزمین های گرگ ومیش در سال ۱۹۷۴ منتشر شد، که مشتمل بر دو داستان جداگانه («پروژه ی ویتنام» و «حکایت یاکوبوس کوتزی») با مضمونی مشترک بود.
قسمتی از کتاب استاد پترزبورگ
آیا باید فوج فوج از مردمان هلاک شوند تا آسمان ها به لرزه درآیند؟ (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۱۴)
ذهنش مدام به لحظه ی مرگ پاول برمی گردد. آنچه تاب تحملش را ندارد فکر کردن به این است که پاول هنگام سقوط، در آخرین کسر از آخرین ثانیه، می دانسته که هیچ چیز و هیچ کس نجاتش نخواهد داد، می دانسته که مرده است. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۲۶)
خواندن یعنی اینکه شما هم دست باشید، هم تبر و هم جمجمه. خواندن وانهادن خویش است، نه دور ایستادن و ریشخند کردن. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۵۱)
فرد انقلابی انسانی از دست رفته است. نه علایقی دارد و نه احساساتی، نه وابستگی و نه حتی نامی. در او همه چیز وقف شوری یگانه و فراگیر شده است: انقلاب. در عمق وجود خویش، فرد انقلابی جملگی پیوندها با نظم مدنی، قانون و اخلاق را بریده است. اگر او به زندگی درون جامعه ادامه می دهد، تنها از آن روست که ویرانش کند. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۶۵)
یک اسب نمی فهمد که به دنیا آمده تا گاری و درشکه بکشد. فکر می کند آمده تا کتک بخورد. گاری را مثل شیئی بزرگ می بیند که به او بسته اند تا نتواند موقع کتک خوردن فرار کند. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۷۶)
ما آن قدر غصه هایمان را درون خودمان می ریزیم که عاقبت دق می کنیم. بعد می رویم و دست به کار احمقانه ای می زنیم تا بلکه یکی دو ساعتی از شر آن خلاص شویم. بله، دست به کار احمقانه ای می زنیم و بعد تا ابد در پشیمانی اش می سوزیم. زنان این طور نیستند، چون راز گریه کردن را می دانند. باید از جنس لطیف یاد بگیریم، فیودور میخایلوویچ، باید یاد بگیریم گریه کنیم! (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۹۰)
دانستن ذات آدم ها دردی را دوا نمی کند، مگر نه؟ منظورم این است که هرقدر هم آدم به چیزی فکر کند، در نهایت این ذات آدم است که هدایتش می کند چه کار کند و چه کار نکند. وقتی یک نفر دست به کاری زده که در ذات اوست، اعدام کردنش چه فایده ای دارد؟ مثل این است که گرگ را به خاطر خوردن بره اعدام کنید. ذات گرگ ها را که عوض نمی کند، می کند؟ یا اعدام مردی که عیسی را لو داد… چیزی را عوض نکرد، کرد؟ (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۱۰۸)
قلب آدم هم تاریکی های خود را دارد. از همه چیز که خبر نداریم. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۱۴۴)
چهره ی کریه گرسنگی و بیماری و فقر شما را منزجر کرده است. اما گرسنگی و بیماری و فقر دشمن نیستند. این ها فقط نمودهایی هستند که نیروهای اصلی به واسطه ی آن ها خود را در جهان متجلی می کنند. گرسنگی یک نیرو نیست، یک محیط است. مثل آب که یک محیط است. فقرا در گرسنگی زندگی می کنند، همان طور که ماهی ها در آب. نیروهای اصلی ریشه در مراکز قدرت دارند، در ساخت وپاخت هایی که آن جا بر سر منافع می کنند. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۱۸۱)
انقلاب فرانسوی ها یک انقلاب واقعی نبود، چون جرئت نداشتند تا ته خط بروند. آن ها از شر اشراف خلاص شدند، اما روش قدیمی تفکر را از بین نبردند. ما در مدارسمان راه و رسم خلقیِ تفکر را آموزش خواهیم داد که در تمام این مدت سرکوب شده است. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۱۸۸)
حرف که باد هواست؛ امروز این جاست و فردا اثری از آن نیست. هیچ کس مالک کلمات نیست. داریم درباره ی سیل جمعیت حرف می زنیم. لابد شما هم در سیل جمعیت بوده اید. سیل جمعیت را به ظرایف سخنوری چه کار؟ آن ها قدرت تفکر ندارند. فقط شور و احساس دارند و بس. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۱۹۹)
بزرگ ترین ترس ما در برابر مرگ درد نیست. آنچه ما را می ترساند این است که باید کسانی را که دوست داریم بگذاریم و به تنهایی راهی سفر شویم. اما این طور نیست، نیست که نیست. وقتی می میریم، عزیرانمان را در دل همراه خود داریم. پاول هم وقتی مرد، هم تو را در دل داشت، هم من را و هم مادرت را. هنوز هم ما را همراه خود دارد. پاول تنها نیست. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۲۰۷)
گفته بود به او یک عالمه پول می دهند تا کتاب بنویسد. اما هیچ کدامشان نگفتند که او در عوض روحش را تسلیم می کند. (کتاب استاد پترزبورگ – صفحه ۲۴۵)
شناسنامه کتاب استاد پترزبورگ
نویسنده: جان ماکسول کوتسی
ترجمه: محمدرضا ترک تتاری
انتشارات: ماهی
تعداد صفحات: ۲۵۶