درباره کتاب با یک طوطی
داستان بلند «رمانی با یک طوطی» در یک کتابخانه می گذرد؛ کتابخانه ای که در عین حال که شبیه به یک کتابخانه است، به جامعه ای کوچک با تمام مشخصات و ویژگی های آن می مانَد. کارمندان ذی صلاح یا نالایقِ آن، رئیس فرهنگ دوست و رئیس پول دوست، و مشتری های کتابخانه به سرعت کلونی کوچکی درست می کنند که می توان جزء به جزء آن را در جامعه ای بزرگ تر و کامل تر تفسیر کرد. آندری وُلوس با این که مهم ترین درون مایه ی کتابش را نگرانی درباره مغلوب شدن ارزش های فرهنگی دربرابر نگرش های اقتصادی-تجاری اختیار کرده است اما در جابه جای رمانش طعنه های بسیاری به آسیب های اجتماعی کشور روسیه زده است. مثلا می نویسد: «همه بر سر رشوه اتفاق نظر داشتند، به این معنی که می گفتند اصولا هر کس پشت میز ریاست کل می نشیند کارش زیرمیزی گرفتن است. وقتی هم کمی جایشان قرص می شود، داماد و برادر و خواهرزاده هایشان را دنبال خودشان می کشانند و دیگر اصلا مهم نیست این قبلا چه کاره بوده اند، صابون می پختند یا کالای آماده می فروختند.»
خلاصه داستان با یک طوطی
داستان رمان حول کتابخانه ای در مسکو و کارکنانش جریان دارد، مدیر کتابخانه فردی به نام کالاباروف است که ادیبی فرهیخته و مدبّری ست که تا به حال کتابخانه را با چنگ و دندان مدیریت کرده و مسائل کتابخانه را به خوبی به جلو برده است. اما از مقامات بالا به ویژه از طرف ماخروشکینا، مدیر کل وزارتی کتابخانه ها، زیر فشار است تا استعفا بدهد و دست از مدیریت این کتابخانه بردارد.
درباره نویسنده کتاب با یک طوطی
"آندری ولووس (متولد سال 1955) فقط در بین خوانندگان روسی مشهور شد، پس از آنكه وی به خاطر جایزه معتبر ادبی ایتالیایی" مسكو-پنه "به خاطر سری داستانهای درهم تنیده خود تحت عنوان" سه گانه خرم آباد "(Хуррамабадскую трилогию) در سال 1998 اعطا شد. (برندگان قبلی این جایزه شامل والنتین راسپوتین، فاضل اسکندر، لیودمیلا پتروشفسویا، و لیودمیلا اولیتسایا) یک سال بعد آندری ولوس جایزه ادبی حتی معتبر تری به نام "آنتی بوکر" را به دست آورد و او آن را بر اساس نسخه خطی برای رمان آن زمان هنوز منتشر نشده خرم آباد، بدست آورد. فقط یک سال و نیم بعد ولوس خرم آباد را به صورت کتاب منتشر کرد
قسمتی از کتاب با یک طوطی
قبلا گفتم که کتابخانه ی ما معمولا خلوت است. خدا می داند چند سال یک بار ممکن است شانه به سری به سراغ ما بیاید که یکدفعه به کتاب آموزش مکرمه بافی نیاز مبرم پیدا کرده است و بدون آن نمی تواند زندگی کند. یا پیرزنی از راه برسد که باید به او کتاب راهنمای باغبانی داد: شته های چغندر به باغچه ی خارج شهرش هجوم آورده اند و او سر پیری شب ها با رویای ریشه کن شدن نسل آن ها به خواب می رود. (کتاب رمانی با یک طوطی – صفحه ۲۸)
تمام زندگی من در این جا سپری شده است، در کتابخانه، وسط کتاب ها. هر چیزی که می دانم کتاب ها به من داده اند، کتاب هایی این قدر متنوع و این قدر زنده… در هر کدامشان قلب فناناپذیر خالقی می تپد؛ گیریم گاهی این قلب ابله است، گیریم گاهی حتی سیاه و بدذات است، اما دقیقا همین ها هستند که شخصیت مرا شکل داده اند. (کتاب رمانی با یک طوطی – صفحه ۳۷)
طرف اسهال قلم داره، مگه نه؟ (کتاب رمانی با یک طوطی – صفحه ۱۰۳)
می گوید چیزهایی هست که بهتر است درباره شان حرف نزنیم و قضاوتی نکنیم، زیرا هنوز تازه باید تجربه شان کرد. (کتاب رمانی با یک طوطی – صفحه ۱۴۰)
بحث بر سر اسطوره ی اورفئوس و ائورودیکه بود. می گفتند در این اسطوره، بحث نه بر سر عشق است و نه بر سر مرگی که آن ها را از هم جدا می کند، بلکه بر سر آن است که اگر هنرمند می خواهد زیبایی را بیابد، باید پا به جهنم بگذارد، به قعر دنیای زیرین که آکنده از رنج و عذاب است. باید روح خود را در آن جا غوطه ور سازد و با دست خود آن را به بلایای جهنمی محکوم کند. وحشت آور است آن کرانه های مرده، هولناک است آن زمین خشکیده و تفتیده، که گاه شعله می کشد و گاه با ابرهای تیره و بی فروغ و مهی زهرآگین پوشیده می شود. ولی فقط آن جاست که هنرمند، فرسوده از اندیشه ای که قلب او را تلخ تر از آتش کینه توز می سوزاند، می تواند امید داشته باشد که زمانی او را خواهد، ائورودیکه ی خود را… (کتاب رمانی با یک طوطی – صفحه ۱۴۰)
کاری از دست من ساخته نیست. انحصارطلبی همه ی منافذ رو بسته، همه ی شریان ها رو فشرده، تموم چیزهای زنده رو خفه کرده! (کتاب رمانی با یک طوطی – صفحه ۱۶۵)
شناسنامه کتاب با یک طوطی
نویسنده: آندرى ولوس
ترجمه: آبتین گلکار
انتشارات: ماهی
تعداد صفحات: ۱۶۸