به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از کارگر آنلاین، از ساعت ١٠ شب صدای درگیری شنیدیم. معلوم بود با هم دعوا می کنند. صداها بیشتر شد. تا جایی که حتی من می خواستم بروم و تذکر بدهم. ناگهان صدای پرتاب این پسر از بالا را شنیدیم. وقتی آمدیم او روی رمپ پارکینگ افتاده بود. نفس می کشید اما بدنش می لرزید. نمی توانست حرف بزند. بلافاصله با اورژانس تماس گرفتیم. همین طور پلیس را هم در جریان ماجرا قرار دادیم اما این پسر کم کم چشمانش کبود شد و جان باخت. «صدای درگیری از آپارتمان طبقه چهارم، همسایه ها را شاکی می کند. چند جوان با هم درگیر شده اند. صداها بیشتر و درگیری شدیدتر می شود. تا این که صدای پرتاب یک شی به پایین، ساختمان را می لرزاند. همسایه ها از خانه های شان بیرون می آیند. اینجاست که با بدن نیمه جان یک جوان مواجه می شوند. جوانی که از طبقه چهارم به پارکینگ سقوط کرده و نفس های آخرش را می کشد. اینجا خانه شماره ٢٩ در خیابان پیامبر غربی است. جوان غرق به خون روی زمین افتاده و همسایه ها دور او جمع شده اند. پلیس بلافاصله در جریان ماجرا قرار می گیرد. ماموران کلانتری ١٣٨ جنت آباد برای بررسی موضوع راهی محل می شوند. ساختمانی پنج طبقه با دو بلوک. تا کمی بعد از رسیدن عوامل اورژانس، پسر جوان روی زمین جان باخت. همزمان بازپرس کشیک قتل نیز در محل حضور یافت و دستور پیگیری ها صادر شد.
تحقیقات نشان داد که این جوان پس از درگیری با دوستانش به طرز مرموزی از بالا به پایین پرت شده است. همچنین تجسس های بعدی پلیسی نشان داد که این چند جوان ماده مخدری به نام قارچ مصرف کرده بودند. برای همین کسی نمی دانست که این جوان چطور به پایین پرت شده است.
شاهدان ماجرا
یکی از همسایه ها درباره جزییات ماجرا به خبرنگار «شهروند» می گوید: «حدود ساعت ١١ شب بود که این پسر روی زمین افتاد. او در طبقه چهارم زندگی می کرد. البته خانه برای پدرش بود. آنها برای زندگی به شهرستان رفته بودند. هر از گاهی به این خانه می آمدند. آن شب هم پسر خانواده به خانه شان آمد و با دوستانش بود. از ساعت ١٠ شب صدای درگیری شنیدیم. معلوم بود با هم دعوا می کنند. صداها بیشتر شد. تا جایی که حتی من می خواستم بروم و تذکر بدهم. ناگهان صدای پرتاب این پسر از بالا را شنیدیم. وقتی آمدیم او روی رمپ پارکینگ افتاده بود. نفس می کشید اما بدنش می لرزید. نمی توانست حرف بزند. بلافاصله با اورژانس تماس گرفتیم. همین طور پلیس را هم در جریان ماجرا قرار دادیم اما این پسر کم کم چشمانش کبود شد چند دقیقه بعد از رسیدن اورژانس و منتقل شدن به ماشین اورژانس جان باخت. آنها ٥ نفر بودند. حتی من دیدم که یکی از آنها با دیدن جنازه این جوان، از خانه فرار کرد.»
یکی دیگر از همسایه ها نیز دراین باره به «شهروند» چنین روایت می کند: «از صدای درگیری مشخص بود که قصد حمله به همدیگر را دارند. گویا یکی از آنها با دوستش تماس گرفت و گفت که سریع خودش را برساند. دقایقی بعد دوستش سر رسید. با صدای بلندی در واحد ما را کوبید. وقتی در را باز کردیم با یک چاقو دم در بود. بلافاصله از ترسمان در را بستیم. گویا او طبقه را اشتباه آمده و با همین جوان ها کار داشت. بعد از آن نمی دانیم چه شد ولی این جوان را از قبل می شناختیم. پسر آرام و باهوشی بود. گاهی پنج شنبه ها در خانه اش مهمانی می گرفت. حتی فکر نمی کنیم که اهل مواد هم بود. برای همین وقتی این اتفاق افتاد بسیار تعجب کردیم.»