دکتر سید جواد میری
شاید هیچ مورخی نتواند سرآغاز رنج بشر را به رشته تحریر درآورد و این عدم توانایی دلیلش می تواند این باشد که رنج مفهومی وجودی و ریشه در اگزیستانس آدمی دارد و این حوزه تاریخ و مورخ نیست. برای فهم سرچشمه رنج بشر باید در جای دیگری جستجو کرد و نجواهای بشر را در لا به لای "لیتورژی ها" یا مناجاتنامه ها و اوراد و دعاها و کتب ادعیه مورد -به قول صمد بهرنگی- کند و کاو قرار داد. در این درد و دل های دردمندانه روح است که آدمی صادقانه از عجز خویش می نالد و در برابر رنج ها با زبان عشق و شوق و استغاثه فریاد برمیآورد که درماندگی تمامی وجودش را فرا گرفته است و هیچ افقی پیش چشمانِ وجودش دیده نمی شود. یکی از آن نیایش ها که دائم بر وجود نهیب می زند و او را به استقامت دعوت می کند "مناجات گشایش" است که در لا به لای آن ندای روحی شکسته به گوش می رسد که مرزهای زمان و مکان را تو گویی شکافته است و از فراسوی دوردست ها آدمی را مخاطب قرار می دهد و اینچنین سنتور دل را می نوازد:
"بلا و مصائب ما بزرگ شده و بیچارگی ما بسی روشن و پرده از روی کار برداشته شد و امیدم نا امید شد و زمین بر ما تنگ آمد و رحمتش از ما منع گردید. تنها توئی یاور و معین ما و مرجع شکایت ما و یگانه اعتماد ما در هر سختی و آسانی بر لطف تو است. خدایا پس درود فرست بر محمد و آل محمد؛ آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب کردى و بدین سبب مقام و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیک مانند چشم بر هم زدن یا نزدیکتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا کفایت کنید که شمایید کفایت کننده ام و مرا یارى کنید که شمایید یاور من اى سرور ما اى صاحب فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا، دریاب مرا، دریاب مرا؛ همین ساعت، همین ساعت، هم اکنون، زود، زود، زود. اى خدا، اى مهربانترین مهربانان به حق محمد و آل پاکیزه اش!"
نیایش پنجره ای به سوی بی نهایت برای انسان در رنج می گشاید و در این گشودگی است که آدمی باز-آفریده می شود.