ساعدنیوز
ساعدنیوز

صحبت‌های تکان‌دهنده دختری پشیمان از ازدواج سفید

  پنجشنبه، 09 خرداد 1398   زمان مطالعه 9 دقیقه
صحبت‌های تکان‌دهنده دختری پشیمان از ازدواج سفید
ساعد نیوز: «تانیا» دختر جوانی است که در زندگی ۲۸ ساله‌اش شش ماه «ازدواج سفید» را تجربه کرده‌ است.

 به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از برنا، بعضی زخم‌ها را هر زمان که بشکافی باز چرکش بیرون می‌ریزد، عفونتش به همه جا می‌پاشد و دوباره همه‌چیز مثل روز اول می‌شود. انگار نه انگار که سال‌ها از آن گذشته‌است. برای همین «تانیا» بریده بریده حرف می‌زند. برای گفتن بعضی جمله‌ها نفس عمیق می‌کشد. یک جایی زیر پوستش لابه‌لای استخوان‌هایش تیر می‌کشد. وقتی می‌پرسم مگر نمی‌گویی اولش همه چیز خوب بود، پس چرا آنقدر زود همه چیز خراب شد؟ وقتی از ارتباطش می‌پرسم و او می‌گوید که فکر می‌کند از او سوء‌استفاده شده، نفس عمیق می‌کشد، کم می‌آورد و صریح می‌گوید: «می‌شود دیگر در این باره حرف نزنیم؟ واقعا حالم دارد به هم می‌خورد.» تانیا یکی از دختران این شهر است که دانشجوی خوب دانشگاهش بوده. معماری خوانده، در مقطع ارشد شرکت کرده، سه ترم خوانده، اما زندگی ناچارش کرده که انصراف بدهد. یکی از دختران این شهر که از شهری دیگر به تهران آمده و قرار بوده حسابی زندگی کند. به سبک و سیاق چیزی که فکر می‌کرده همان‌قدر رمانتیک و عاشقانه، شبیه فیلم‌های هالیوودی موردعلاقه‌اش، اما حالا توی تنهاییش سیر می‌کند با زخم‌هایی که وقتی درباره‌اش حرف می‌زند دوباره چرک می‌کند و دوباره عفونتش به همه جا می‌پاشد.

سراغ تانیا که این روز‌ها در یک آرایشگاه زنانه کار می‌کند و می‌گوید دیگر به هیچ کسی اعتماد ندارد، رفته‌ایم. روایت زندگی تلخ این دختر ۲۸ ساله را در ادامه می‌خوانید.

کرمانشاه به دنیا آمدم. سال ۱۳۷۰. خانواده مذهبی نداشتم، اما سنتی بودند. ساعت ورود و خروجم برایشان خیلی مهم بود.  آدم گاهی دلش می‌خواهد بعد از کلاس با دوستهایش برود بیرون، چیزی بخورد. تفریحی بکند. برای همین مجبور شدم از کلاس‌های دانشگاهم بزنم که بتوانم حداقل کمی با دوستانم بیرون بروم. مادرم برای این کار دلیل هم داشت مدام می‌گفت جامعه بد است و ممکن است تو هم بد شوی!

خاله‌ام مرا تحریک به رفتن از خانه پدرم کرد

با یکی از خاله‌هایم خیلی دوست بودم. از خانه زدم بیرون و رفتم خانه خاله‌ام ماندم. راستش من با حرف‌های خاله‌ام از خانه زدم بیرون. یکبار داشتیم با هم حرف می‌زدیم. من از مادرم گله می‌کردم. خاله‌ام می‌گفت وقتی به تو هیچ احترامی نمی‌گذارد؛ تو چرا به خودت هیچ احترامی نمی‌گذاری و اجازه می‌دهی اینطوری اذیتت کند. شاید اگر آن روز خاله‌ام این حرف‌ها را نمی‌زد و به جایش من را به راه درست و راست هدایت می‌کرد، من دست به چنین کاری نمی‌زدم، ولی حرف‌های خاله‌ام حسابی مرا بهم ریخت. از خانه بیرون زدم و یک هفته خانه خاله‌ام ماندم تا اینکه پدرم دنبالم آمد و گفت به خاطر من برگرد. هرچه باشد مادرت است و بیشتر از هرکس صلاح تو را می‌داند و من هم برگشتم.

برایم یک جلسه خانوادگی برگزار کردند

وقتی فهمیدند با کسی رابطه دارم، پدرم یک هفته با من حرف نزد بعد هم که به حرف آمد گفت: «دیگه اسممو نیار»، اما مادرم همه جوره بحث را بالا کشید. کلامی و غیرکلامی با من درگیر بود. می‌گفت دیگر اجازه نمی‌دهم به دانشگاه بروی، باید انصراف بدهی! خودم هم کار‌های انصراف را انجام می‌دهم. من آن موقع دانشجوی ممتاز دانشگاه بودم. من هم داد و بیداد می‌کردم که من عاشق درس و رشته‌ام هستم و شما هم نمی‌توانید جای من تصمیم بگیرید. خاله‌ام پشت مرا گرفت و دوباره رفتم به خانه‌اش و این بار دو هفته آن‌جا ماندم. خاله و مادرم رابطه چندان خوبی باهم ندارند مثل بعضی خواهر و برادر‌ها از بچگی بین‌شان کینه است. مادر زن برادرم هم بود و قصه را کمی پیچیده می‌کرد. دست آخر قرار شد یک جلسه بزرگ خانوادگی برای رسیدگی به وضعیت من تشکیل شود. از این جلسه‌ها که ریش سفید و بزرگتر‌های فامیل دور هم جمع می‌شوند. تصمیم این جلسه هم بر این شد که من بگویم غلط کردم و آدم می‌شوم و هر چیزی مادرم بگوید بگویم چشم، تا اینکه برگردم خانه.

پدرم گفت به شرط آنکه صیغه بخوانید؛ نخواندیم

با «پژمان» توی کافی‌نت آشنا شدم. من داشتم پروژه دانشگاهم را انجام می‌دادم و او هم داشت کار‌های آزمون جامع دکترایش را انجام می‌داد. آنجا سر همین چیز‌ها سر صحبت باز شد. من معماری می‌خواندم، او مکانیک می‌خواند. اوایلش فقط می‌خواست برای پایان‌نامه کمکم کند، اما رابطه‌مان کم کم بیشتر شد. من به چشم یک دوست نگاهش می‌کردم و برای همین از وضعیت زندگی‌ام برایش می‌گفتم تا اینکه پژمان به من پیشنهاد داد باهم زندگی کنیم. بعد از پیشنهاد پژمان یک روز آمدم تهران تا با دایی‌ام در این رابطه صحبت کنم. دایی‌ام موافقت کرد و قرار شد حمایتم کند. پدرم گفت فقط یک شرط دارم و شرطش این بود که ما صیغه محرمیت بخوانیم. دایی‌ام گفت این ماجرا با من! اما هیچوقت این صیغه خوانده نشد و دایی‌ام به راحتی مساله را پشت گوش انداخت. پدر و مادرم خیال می‌کردند ما به هم محرم شدیم و من تهران ماندنی شدم تا با پژمان زندگی کنم.

با گل و شمع شروع شد، اما زود ته کشید

رابطه ما مثل همه رابطه‌ها با شمع و گل و هدیه و خیلی رمانتیک شروع شد. آنقدر خوب که نمی‌توانید تصورش را بکنید. با یک چمدان رفتم یک خانه نقلی، که همه چیزش برای زندگی دو نفر آدم که همدیگر را دوست دارند مناسب بود. روز اول ناهار را بیرون خوردیم و حسابی خوش گذشت، طاقت نیاوردیم شام را هم دوباره بیرون رفتیم و خوردیم. درست مثل فیلم‌ها بودیم. همه فیلم‌های رمانتیک دختر و پسری و عشق و عاشقی، اما این احساسات به ظاهر خوب، فقط یک ماه بیشتر دوام نداشت! بعد از یک ماه حس و حالم تغییر کرد. همه چیز عوض شد. حس می‌کردم کسی هستم که برای نظافت خانه آن پسر آمده‌ام. انگار آمده‌ام که همیشه خانه و زندگی‌اش را مرتب نگهدارم. آن‌قدر یک ماه اول به من خوش گذشته بود که حرف‌های پدرم و محرم شدن‌مان برایم خیلی اهمیت نداشت. بعد‌ها هم وقتی هربار به پژمان می‌گفتم بیا عقد کنیم می‌گفت این کاغذبازی‌ها چه اهمیتی دارد؟ ما باهم خوبیم. همدیگر را دوست داریم و بقیه‌اش هیچ اهمیتی ندارد!

مرا به خانواده‌اش نشان نمی‌داد

هیچوقت نفهمیدم پژمان کارش چیست و چه کار می‌کند. هربار که می‌پرسیدم می‌گفت چه اهمیتی دارد؟ مهم این است من پول برای خانه بیاورم که می‌آورم. من هم تبدیل به یک زن نظافت‌کار دربست شده بودم. هیچ چیزی از او نمی‌دانستم جز اینکه دکترا دارد و یک کار‌هایی دارد انجام می‌دهد. از خانواده‌اش هم چیزی نمی‌دانستم. آن‌ها هم از من چیزی نمی‌دانستند. اصلا نمی‌دانستند پسرشان دارد با دختری مثل من زندگی می‌کند. هربار که می‌گفتم مرا با خانواده‌ات آشنا کن، فرار می‌کرد و می‌گفت: «نه الان زمانش نیست من باید قبلش با آن‌ها حسابی صحبت کنم. چون خیلی سنتی و مذهبی هستند و عقد مرا با یکی بسته‌اند و تورا به چشم بدی نگاه می‌کنند. من هم نمی‌خواهم اینطور باشد و برای همین فعلا صبر کنیم.»

 
تصویر
 

‌می‌ترسیدم مرا سر به نیست کند

غذا درست می‌کردم، لب نمی‌زد. می‌گفت این چیست؟ غذا را پرت می‌کرد. به خودم می‌گفتم لابد من یک کاری کرده‌ام. می‌گفتم تو بگو من چه کار کرده‌ام؟ بگو من خودم را اصلاح می‌کنم. اما می‌گفت برو من نمی‌خواهم ببینمت وقتی من در خانه هستم تو برو داخل اتاق که دیگر نبینمت. هیچوقت نفهمیدم با کسی ارتباط دارد یا نه. چیزی از او نمی‌دانستم. از تهران هم چیزی نمی‌دانستم. نمی‌دانستم حتی زندگی کردن در شهر به این بزرگی و شلوغی چگونه است. می‌ترسیدم حتی با کسی حرف بزنم. حتی با دایی‌ام. می‌گفتم اگر پژمان بفهمد من با کسی درد و دل می‌کنم ممکن است مرا سر به نیست کند. مادرم درست می‌گفت که کارم و راهم اشتباه است و من هرچه می‌گذشت از خودم بیشتر بدم می‌آمد. احساس گناه می‌کردم از اینکه وقتی می‌خواستم با پژمان زندگی کنم با مادرم خیلی بد حرف زدم.

از جسم و جانم سوءاستفاده کرد

زندگی‌ام جهنم شده بود. مدام به پژمان می‌گفتم چرا نمی‌خواهی مرا به خانواده‌ات معرفی کنی؟ می‌گفت: «اوه، چی را معرفی کنم؟ چه کسی را معرفی کنم؟ دختری که بدون هیچی حاضر است با یک پسر زیر یک سقف زندگی کند؟» می‌گفتم: «من به تو تعهد دارم. دوست داری بروم با یک پسر دیگر ارتباط بگیرم؟» می‌گفت: «برو، راه دراز، جاده دراز برو» می‌دانست من نمی‌روم. می‌دانست میان خانواده‌ام چه وضعیتی داشتم و حالا هرچه بگوید نمی‌روم. سوءاستفاده می‌کرد. آخری‌ها بند کرده بودم بیا برویم عقد کنیم. هیچ‌جوره زیر بار نمی‌رفت. به خودم آمدم دیدم دارم بدون هیچ حق و حقوقی یک مرد را‌ تر و خشک می‌کنم و جوانی‌ام را به پایش می‌ریزم. بدون اینکه هیچ حقی در زندگی‌اش داشته باشم با مردی ارتباط داشتم که با من بد دهنی می‌کرد، تحقیرم می‌کرد و حتی یکبار از روی عصبانیت طوری توی دهانم زد که هنوز فکر می‌کنم دندان‌هایم لق شده. حس می‌کردم دارد از همه جسمم، روحم روانم سوء استفاده می‌کند.

کاش عقد خوانده بودیم!

اگر صیغه عقد را خوانده بودیم خیلی چیز‌ها فرق می‌کرد. شاید عده‌ای مثل پژمان بگویند چه فرقی می‌کند؟ آدمی که بخواهد خیانت کند و نسازد همه جوره نمی‌سازد و صیغه و عقد و کاغذ جلویش را نمی‌گیرد. من می‌گویم فرق می‌کند، چون با هیچی زندگی کرده‌ام. می‌توانستم عقدنامه‌ام را بکوبم جلوی خانواده‌اش، جلوی قانون و بگویم این آدم نسبت به من مسوول است. اما دستم به هیچ جا بند نبود. می‌رفتم چه می‌گفتم؟ می‌گفتم که من همینجوری الکی حاضر شده‌ام بدون هیچ تعهدی بیایم با پسر شما زندگی کنم و الان ناراضی‌ام؟ بقیه چه جوابی به من می‌دادند؟ قانون برایم چه کار می‌کرد؟

اصلا فکرش را نمی‌کردم زندگی‌ام این همه سیاه شود

کم آورده بودم. هرکس مرا می‌دید از چهره‌ام می‌فهمید چه حالی دارم. دوباره و این بار درب و داغان و به هم ریخته رفتم خانه دایی‌ام و از احوالاتم گفتم. آنقدر لاغر شده بودم که اصلا لازم نبود دهان باز کنم و از شرایطم بگویم. کل امیدم پژمان بود که او هم مرا حسابی دور زده بود. هیچ چیزی برای خودم نداشتم. حتی یک لقمه نان برای خانه نمی‌آورد که حس کنم مسئوولیتی دارد. دوباره به خانه دایی‌ام رفتم. دایی‌ام که همه زندگی‌اش الگوی من شده بود.

وقتی سرشکسته برگشتم توقع داشتم مادرم هوایم را داشته باشد. توقع داشتم حالا که شکست خورده‌ام و نیازمند حمایت عاطفی‌اش هستم، حواسش بیشتر به من باشد. چندبار خودم زبانی گفتم که من حمایت عاطفی‌ات را می‌خواهم، اما هیچ چیزی تغییر نکرد. جز اینکه مدام گفت: خودت کردی، می‌خواستی نکنی. از من کاری بر نمی‌آید.

به هیچ‌کس اعتماد ندارم

از همه مرد‌ها بدم می‌آید. هرکسی سراغم بیاید فرار می‌کنم. حتی اگر بگوید می‌خواهم ازدواج کنیم. دیگر هیچ‌کسی نمی‌تواند اعتماد مرا به خودش جلب کند. من آدمی را دیدم که دکترا داشت. با سواد بود. قربان صدقه‌ام می‌رفت. دوستم داشت، اما یکماهه همه چی از هم پاشید. دوستی و ازدواج سفید که هیچ. ازدواجی که اسمش را بیخودی ازدواج گذاشته‌اند. این سبک زندگی هیچ چیز نیست. همه چیزت را می‌دهی، اما هیچ‌چیزی به دست نمی‌آوری. یک برگ کاغذ نداری که بروی سراغ قانون ظلمی را که می‌کشی بگویی! تازه همه هم سرزنشت می‌کنند که خودت خواستی!

پایگاه خبری ساعدنیوز را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید.

دیدگاه ها
  دیدگاه ها
سعید حسینی
5 سال پیش

موافقم
معلم
5 سال پیش

ایکاش از این نوع مقالات و مصاحبه ها بیشتر منتشر بشه تا جوانان متوجه بشن\r\nدر حقیقت ازدواج سفید، یعنی روزگارسیاه
پربحث های هفته   
مراسم سلام عید نوروز و اهداء سکه توسط فرح پهلوی به همسران مقامات دولتی +عکس/ ولخرجی زن تازه به دوران رسیده زمانی که مردم غرق در فقر و بدبختی بودند! (377 نظر) میزبانی حسن روحانی از سیاستمداران و اقوام در مراسم عید دیدنی در منزل زیبا و ایرانی پسندش+ عکس/ چه مبلمانی، چه فرش هایی، از همه مهمتر چه خونه دلبازی😍 (319 نظر) خلاقیت خنده دار یک ایرانی برای گرم کردن آب حماسه ساز شد/ خسته نباشی هم وطن+ عکس (248 نظر) تلاوت زیبا و دلنشین سوره شمس توسط رهبر معظم انقلاب+ویدئو (235 نظر) صبحانه مفصل و رنگارنگ دو نفره رضا گلزار و آیسان خانوم+عکس/از خاویار گرفته تا آواکادو و انار وحشی... (189 نظر) روایتی از هواپیمایی که برای آوردن یک روبان عروسی برای فرح پهلوی از تهران به پاریس رفت! (157 نظر) تصویری از عیادت نجم الدین شریعتی، مجری برنامه سمت خدا از رهبر معظم انقلاب و استقبال گرم ایشان (155 نظر) رونمایی منوچهر هادی از خواهر و شوهر خواهر پزشکش+ عکس/ به قولی مخ خانواده ایشون هستن که پسرش هم دکتره (146 نظر) خلاقیت منحصر به فرد پسر مشهدی با ساخت تریلی حماسه آفرید/ هیلتر هم مغز اینو نداشت!+عکس (140 نظر) دو پادشاه یکی از ایران (ناصرالدین شاه) و دیگری از ژاپن (میجی) در یک زمان به اروپا رفتند/ تفاوت ها را بنگرید (133 نظر) مراسم تولد جگرسوز آزاده نامداری در خانه ابدی اش و گریه های دلخراش همسر و پدرش/ روحت شاد+ عکس (126 نظر) خواهر یکتا ناصر سکوتش را شکست (120 نظر) استوری معنادار شاهین صمدپور برای یکتا ناصر و منوچهر هادی (108 نظر) خنده های رهبر معظم انقلاب به اشعار شاعر طنزپرداز با موضوع آقازاده+ویدئو/ ای صورت و سیرت تو مطلوب، به‌به به‌به به این ژن خوب (105 نظر) اتاق خواب اروپایی و امروزی سانیا سالاری، ارغوانِ سریال دلدادگان با طراحی مدرن+عکس/ انصافا سلیقه خاصی داره! (99 نظر)
دیگران می‌خوانند   
فال انبیاء روزانه جمعه 10 فروردین ماه 1403 عکس جنجالی با استایل بهاری مرجانه گلچین/ فخر فروشی مرجانه گلچین با طلا و جواهراتش ! (عکس) نمایی دیده نشده و خاص از دکوراسیون داخلی و نوروزی خانه ملیکا شریفی نیا/دکور شاد و رنگی رنگی! عکس عاشقانه امیر علی نبویان و همسرش بهار نوروزپور با دسته گل زیبا و بهاری/ جذاب ترین زوج تلویزیون ! جلوه‌گری فرح دیبا با چادر توری در حرم امام رضا/اقدامات ریاکارانه برای بهره برداری سیاسی از دین! (عکس) عکس لو رفته و متفاوت از نرگس محمدی بازیگر سریال ستایش و خواهر پژمان جمشیدی در کانادا/خوش گذرانی خانم ها کنار آبشار نیاگارا! کتابخانه شخصی دلنشین و مملو از کتاب سید حسن خمینی در خانه‌اش با رونمایی از قاب عکس رهبری و دخترشان+عکس/ محبوب‌ترین بخش منزل نوه امام (عکس) منوی غذای مفصل کافه هنر شهاب حسینی، قباد سریال شهرزاد در لواسان/ از کیک شکلاتی گرفته تا آیس آمریکانو... استعداد و هوش بالای خانمهای شرکت کننده در مسابقه حامد آهنگی و عصبانیت بانمک او از نباختنشون+ویدئو رامین رضائیان ستاره تیم ملی درحال نماز خواندن در اتاقش+عکس علی دایی: زندگی مرفه حق من است، اما پنت هاوس ندارم دختر گدایی که یه شبه میلیاردر شد! دختری که در خیابان برای پول و غذا گدایی می کرد+عکس نان محلی پختن حرفه‌ای و جالب آزیتا حاجیان با تنور روستایی/ خانم بازیگر رو با این تیپ محاله بشناسید!+عکس (ویدئو) دکتر فیروز نادری اطلاعات مرموز ناسا را فاش کرد خلاقیت خنده دار و اقتصادی پدر ایرانی با هدف صرفه جویی در استفاده از چای کیسه ای حماسه آفرید+عکس/ هنر نزد ایرانیان است و بس! صحبت های شنیدنی هادی چوپان قهرمان جهان در حضور آرنولد/ من یک جنگجو هستم +فیلم روایت خنده دار گاوی که از روی ملیکا شریفی نیا رد شد و عمرش را داد به مهران مدیری/ بیژ بیژ را بیشتر بشناسید+فیلم میز ناهار رنگارنگ مصطفی زمانی و مهتاب کرامتی در یک رستوران شیک چینی+عکس (عکس) کشف شگفت انگیز حلقه طلایی و زیبای کوروش هخامنشی در روسیه/ انگشتری متعلق به 500 سال قبل از میلاد مسیح عکس های دکوراسیون شیک و لاکچری خانه شیلا خداداد و همسر جراحش/ هفت سین جذابش را هم ببینید (تصاویر) حیوانات خانگی عجیب و غریب ملکه الیزابت دوم / باورتون میشه واقعا؟ (عکس) تلاشهای بی وقفه ی زن بریتانیایی برای جلب رضایت همسرش جواب داد و رکوردش در کتاب گینس ثبت شد فال قهوه با نشان روز جمعه 10 فروردین ماه 1403 فال ابجد روزانه جمعه 10 فروردین 1403 فال حافظ با تفسیر جمعه 10 فروردین 1403 + فیلم فال شمع روزانه امروز جمعه 10 فروردین 1403 فال روزانه امروز جمعه 10 فروردین ماه 1402 (عکس) جواد عزتی و علی مردانه در پشت صحنه فصل 3 سریال زخم کاری در رامسر / فصل 3 زخم کاری در راه است رونمایی از سفره افطار مفصل و رنگین 6 کیلومتری در مشهد +عکس 12 دروغ شاخداری که پدر و مادرها در بچگی به ما گفتند / خیلی از باورهای کودکیمان حقیقت ندارد و باید با واقعیت رو به رو شد اگر این 10 رفتار را در اولین قرارتان دیدید پا به فرار بگذارید / اگر طرف مقابل این رفتارها را داشت بدون فرد مناسبی برای ازدواج نیست (عکس) خوابیدن محمدرضا گلزار وسط تمرین ورزش / مثل اینکه فشار زندگی متاهلی با آیسان خانم زیاده🤣 جزئیات مسمومیت شدید یک جوان در پی بلعیدن مواد مخدر چهرۀ «خون‌آشام ایتالیایی» بعد از 400 سال بازسازی شد+ عکس مخالفت با بازیگر شدن فریبرز به سبک ژاله صامتی، پریِ سریال زیرخاکی+ویدئو/ اون تیکه معنی کردن چپر چلاغ برا کاوه خیلی خوب بود رونمایی از برادر جوان و قدبلند داریوش فرضیایی، عموپورنگ پرانرژی بچه ها/ جفتشون چقدرم مهربون و خوش استایلن+عکس امروز آخرین مهلت ثبت‌نام دیدار رمضانی دانشجویان با رهبر معظم انقلاب جایی که ابر‌ها زیر پای‌تان شناورند/ پیشنهادی رویایی برای سفر یک روزه در اطراف تهران (ویدئو) مظنون فراری از دست پلیس به خودروی در حال حرکت آویزان شد حرکات با مزه گربه وقتی خودش رو توی آینه میبینه/ چه دیوونه بازی هایی درمیاره+ فیلم
تیتر امروز   
جلوه‌گری فرح دیبا با چادر توری در حرم امام رضا/اقدامات ریاکارانه برای بهره برداری سیاسی از دین! 12 دروغ شاخداری که پدر و مادرها در بچگی به ما گفتند / خیلی از باورهای کودکیمان حقیقت ندارد و باید با واقعیت رو به رو شد اگر این 10 رفتار را در اولین قرارتان دیدید پا به فرار بگذارید / اگر طرف مقابل این رفتارها را داشت بدون فرد مناسبی برای ازدواج نیست جزئیات مسمومیت شدید یک جوان در پی بلعیدن مواد مخدر علی دایی: زندگی مرفه حق من است، اما پنت هاوس ندارم چهرۀ «خون‌آشام ایتالیایی» بعد از 400 سال بازسازی شد+ عکس دختر گدایی که یه شبه میلیاردر شد! دختری که در خیابان برای پول و غذا گدایی می کرد+عکس امروز آخرین مهلت ثبت‌نام دیدار رمضانی دانشجویان با رهبر معظم انقلاب جایی که ابر‌ها زیر پای‌تان شناورند/ پیشنهادی رویایی برای سفر یک روزه در اطراف تهران فال قهوه با نشان روز جمعه 10 فروردین ماه 1403 فال ابجد روزانه جمعه 10 فروردین 1403 فال حافظ با تفسیر جمعه 10 فروردین 1403 + فیلم فال شمع روزانه امروز جمعه 10 فروردین 1403 واکنش معین به انتشار خبر حضور پنهانی‌اش در ایران/ معین چند بار به ایران آمده؟ فال روزانه امروز جمعه 10 فروردین ماه 1402