یادداشتی از دکتر سید جواد میری
انتخاب "کامله هریس" به عنوان معاون ریاست جمهوری توسط جو بایدن نشان از ساختارهای پیچیده خاندانی در حکمرانی جهان است. آمریکا به عنوان یکی از پیشروترین نظامهای دموکراتیک وقتی از منظر "شبکه های خاندانی قدرت" مورد ارزیابی قرار می گیرد نمره بالایی نمی گیرد و اگر این در مورد پیشروترین سیستم سیاسی در جهان صادق باشد آنگاه کشورهای دیگر که فاصله زیادی با ساز و کار دموکراتیک دارند تکلیفشان از پیش مشخص می باشد.
به زبان دیگر، مسئله قدرت در عالم کنونی، برخلاف تصورات پیشین، مبتنی بر "روابط خاندانی" و "شبکه های خاندانی" می باشد و فهم این مسئله ساده می تواند ما را در درک پیچیدگی های ساز و کار قدرت یاری رساند. حال برای روشن شدن مطلب اشاره ای به انتخاب خانم کامله هریس به پست معاونت ریاست جمهوری می توان داشت. در بیوگرافی کامله هریس اشاراتی وجود دارد که نشان می دهد "خاندان یهودی" و "شبکه های پیدا و پنهان" آنها در چینش نیروهای سیاسی در بالاترین پست های حکومتی تاثیر بسزایی دارند و این نفوذ محدود به یک جناح قدرت نیست بل تمامیت "امر سیاسی" در آمریکا را شامل می گردد. کامله هریس از سوی مادر هندی و از سوی پدر جامائیکایی می باشد ولی دو نکته جالب در بیوگرافی او وجود دارد که "ردپای شبکه های خاندانی قدرت" را در تقویم جایگاه هریس به زیبایی ترسیم می کند.
هنگامیکه او دوازده ساله بود به همراه مادرش به کانادا می روند و مادر پستی را در "بیمارستان یهودی" در مونترال قبول می کند و نکته دوم ازدواج هریس با داگلاس سی. امهوف است که از "خاندان یهودی" می باشد. جزئیات کامل ثروت و ارتباطات شبکه های قدرت در باب هر دو این زوج در دسترس می باشد و نشان از حضور مقتدرانه خاندان های قدرت در بازتولید و بسط خاندانی قدرت در درون نظام دموکراتیک است. حال نکته جالب در این بحث ارتباط این شبکه های خاندانی (نه تنها در آمریکا بل در اروپا و روسیه) با نظام سیاسی اسرائیل و نسبت آن با سیاست خارجی ایران است که عدم توجه به این شبکه های خاندانی تاثیرات مخربی بر جایگاه و آینده ایران می تواند داشته باشد.
به عنوان مثال، حضور جمعیت کثیر آنریکایی و اروپایی و روس های یهودی در اسرائیل و نفوذ همزمان آنها در ساختار قدرت و ثروت و رسانه در روسیه و آمریکا و اروپا نکته ای نیست که قابل چشم پوشی باشد و هر نوع سیاستی ایران در جهان بخواهد اتخاذ کند و بر علیه منافع این شبکه های خاندانی باشد یقینناً موفق نخواهد بود و این "نقطه کور" سیاست های خارجی ایران است که در عصر پسا-جدید باید مورد بازبینی بنیادین قرار گیرد.