متن آهنگ بمان از حمیدرضا منفرد
با دل ِ من چه کرده ای؟ ، با دل ِ بیقرار ِ من ... هم درد، هم درمان تویی ، ای زخم ِ ماندگار ِ من ... قلب ِ مرا، خالی کن از ، اینروزهای نیمه جان .. تنهاییم را دور کن ، با من بمان!، با من بمان .... آسوده کن قلب مرا، زندان شده روح و تنم ... از تو، نجاتی جز تو نیست،بی عشق تو جان می کَنم .. "من سرزمینت میشوم .. عاشق ترینت میشوم ... یک روزنه در من بتاب! .. کُفر و یقینت میشوم ..... در من تَن ِ شب زنده است ، خورشید را گُم کرده ام اما طلوع ِ صبح را ، گاهی تجسم کرده ام ... با من مدارا کن کمی ، ای خوب من ، جانان ِ من چشمت مرا، بر باد داد ، دیوانگی، تاوان من ... آسوده کن قلب مرا، زندان شده روح و تنم ... از تو، نجاتی جز تو نیست،بی عشق تو جان می کَنم .. " من، سرزمینت میشوم ... عاشق ترینت میشوم .. یک روزنه در من بتاب .. کُفر و یقینت میشوم ....