متن آهنگ صحن آزادی از جواد سنگونی
من اون بچه تو صحن آزادی ام که دستای باباشو ول می کنه من اون دوره گردم که تو کوچه ها با گنبد داره درد و دل می کنه من اونم که جا مونده از قافله غم عشقو رو شونه هام می کشم با این آسمونی که داری بگو چرا من نباید کبوتر بشم با این حس و حال قشنگی که دارم همه حاجتامو برات می شمارم دست خالی میام دست پر برمی گردم من شبو تو شبستون تو روز کردم بی تو بد بودمو با تو تغییر کردم خواب دلتنگیمو با تو تعبیر کردم زندگی رو کنار تو از سر گرفتم من تو رو از دعاهای مادر گرفتم من از روز اول نمک گیرتم نشونش همین اشک رو گونه هام یه جوری قدم میزنم توی صحن یه جوری که حس می کنم رو هواام