به گزارش سرویس مجله خانواده ساعدنیوز، بسیاری از والدین با اینکه تمام تلاش خود را کردهاند تا مهارتهای مختلف را به کودکانشان بیاموزند اما باز هم از وابستگی و اصطلاحا بیدست و پا بودن فرزندان خود شکایت دارند و معتقدند که فلان پدر و مادر با اینکه فلان کارها را در قبال فرزندشان انجام نمیدهند اما کودکان توانمند و مستقلتری دارند! موضوعی که گرچه بخشی از آن میتواند به سبب توانمندیهای ذاتی و ژنتیکی باشد اما بخش مهمی از آن نیز اکتسابی است و در واقع خیلی اوقات، تماموکمال بودن والدین منجر به ناتوانی کودکان در انجام کارهای معمول و روزمره میشود؛ چه بساکه روانشناسان حوزه کودک نیز همواره به والدین توصیه میکنند، پدر و مادری کافی باشید نه کامل! در این گزارش به شما میگوییم که چرا کودکتان مهارتهای فردی لازم را ندارد و برای اصلاح این شرایط چه اقداماتی باید انجام دهید.
معمولا پدر و مادرهای عجول، بیش از دیگر والدین با چالشهایی در قبال کودکان خود مواجه هستند. این والدین علاوه بر اینکه منجر به استرس و خشم کودکانشان میشوند، بهطور ناخواسته بخش زیادی از کارهای کودک خود را به عهده میگیرند و همین نیز کودک را به سمت وابستگی هرچه بیشتر به والدین سوق میدهد. رها مهابادی مربی تربیت کودک میگوید: «بسیاری از رفتارها و عادتهای کودکان ما ریشه در رفتار والدین دارد؛ مثلا همین عجول بودن والدین باعث پیامدهای مختلفی میشود. یک والدین خوب باید بدانند که کودکشان به لحاظ تواناییهای جسمی و مغزی نمیتواند پا به پای آنها پیش روند، بنابراین نباید آنها را تحتفشار گذاشته و یا خودشان برای انجام کارهای شخصی کودک وارد عمل شوند، زیرا این کار به رشد مهارتهای کودک آسیب میزند. توصیه ما این است که والدین همه کارها را به دقیقه نود موکول نکنند، مثلا اگر قصد بیرون رفتن دارند از نیم ساعت قبل لباسهای کودک را در اختیارش گذاشته و زمان دهند تا خود او به تنهایی حاضر شود و کفشهایش را بپوشد؛ یا مثلا برای کودکی که نمیتواند بدون کمک والدین غذا بخورد، زمان بیشتری درنظر گرفته و اجازه دهند کودکشان غذاخوردن را بدون وابستگی بیاموزد.»
این درست که والدین برای تربیت و مراقبت از فرزندانشان باید دقتنظر زیادی روی اعمال و رفتار آنها داشته باشند، اما این دقتنظر نباید به سمت کنترلگری و کمالگرایی رفته و کودکان را دچار آسیب کند. مهابادی میگوید: «وقتی والدین همه کارها و رفتارهای کودک مثل بازیکردن، انجام تکالیف، پوشیدن لباس، خوردن غذا، شستن دستها و… را بیش از حد کنترل کرده، در کارهایشان مداخله میکنند و به او تذکر دهند تا کودک، آن کار را به بهترین نحوممکن انجام دهد، درنتیجه یا کودک را به سمت لجبازی سوق میدهند و یا اینکه او را از انجام کارهای شخصی ناامید کرده و با گرفتن استقلال کودک، باعث میشوند او دیگر تواناییهای خود را باور نداشته و به کودکی ناتوان با وابستگی محض تبدیل شود.»
طبیعی است که بخواهید بهترین لباس را برای کودک خود بخرید، بهترین غذاها را برای او تهیه کنید و…، اما این دلیل نمیشود که همیشه نظرات خود را به کودکانتان تحمیل کرده و به او حق انتخاب ندهید، زیرا با چنین کاری عملا مانع از رشد مهارت تصمیمگیری در کودک میشوید که این مساله میتواند او را در انتخابهایش حتی در آینده نیز با چالشهایی مواجه کرده و اعتمادبهنفس را از او سلب کند. این کارشناس حوزه کودک توضیح میدهد: «انسانها با تصمیمات درست است که میتوانند آینده خود را بسازند، اما برخی والدین آنقدر در دوران کودکی و نوجوانی فرزندانشان به جای آنها تصمیم گرفتهاند که بچهها دیگر بدون والدین قادر به انتخاب درست نیستند و یا در انتخابهایشان به قدری دچار تردید میشوند که نتیجه خوبی برایشان رقم نمیخورد، بنابراین والدین باید هوشمندانه شرایط تصمیم گیری را برای بچهها مهیا کنند. مثلا چند مدل غذا، لباس یا بازی را پیش روی کودک قرار داده و از او بخواهند که از بین آنها، یکی را انتخاب کند. قطعا این کار حس اعتمادبهنفس و مهارت تصمیمگیری را در کودکان تقویت کرده و از آنها بچههایی قوی و جسور میسازد.»
اگر میخواهید کودکی تنبل و بیدست و پا تربیت نکنید، ابدا دست و پای او نباشید و با انجام تمام کارهایش، او را به وابستهای محض تبدیل نکنید. مهابادی در توضیح این مورد میگوید: «مثلا اگر برای کودک، آب و خوراکی میآورید، آن را کمی دورتر از کودک بگذارید تا خودش برای برداشتن و خوردن آن بلند شود.کودک با این کار میفهمد که خود او مسئول انجام بخشی از کارهاست و همه چیز بدون زحمت برایش مهیا نمیشود، ضمن اینکه مهارتهایی چون غذاخوردن را هم میآموزد. یا مثلا اگر کودکی در نیمهشب نیاز به سرویس بهداشتی دارد، اصلا او را در آغوشتان به دستشویی نبرید و به جای این کار، با مراقبت و حمایت کامل، او را با پاهای خودش به سرویس برسانید تا کودکتان استقلالش را پیدا کند.»
برخی پدر و مادرها بهقدری در نقش حامی ظاهر میشوند که کودکشان نحوه مواجهه با مشکلات و دفاع از خود را نمیآموزد، بنابراین لازم است که والدین گاهی یک قدم عقب بایستند و از دور فرزندانشان را حمایت کنند تا کودک روی پای خودش بایستد. مربی تربیت کودک توضیح میدهد: «اگر قرار باشد والدین در هر بحث و اختلافی سادهای میان کودکان وارد شده و پادرمیانی کنند، کودک نهتنها مهارت برقراری ارتباط با دیگران و حل مشکل را نمیآموزد، بلکه در هنگام غیاب پدر و مادر نمیتواند با مشکلات مواجه شده و یا از خودش دفاع کند، بنابراین بهجای حمایتهای مداوم، باید با داستان و نمایش، مهارتهای مواجهه با مشکلات مختلف، حل مساله و دفاع از خود را به کودک بیاموزیم.»
اغلب والدین به محض زمینخوردن کودک حتی وقتی کودک دچار مشکلی نشده، شتابزده به سمت او دویده و کودک را از زمین بلند میکنند که گرچه یک این واکنش غریزی است اما نباید به این شکل اتفاق بیفتد. مهابادی برای تربیت کودکانی محکم و قوی، راهکار دیگری دارد: «اگر کودک به شدت زمین نخورده، والدین باید با حفظ آرامش خود را به کودک رسانده، با او همدردی کرده و ضمن آنکه میگویند حال او را درک میکنند، از کودک بخواهند به آرامی از جایش بلند شود و سپس او را نوازش کنند. به واقع این واکنش ضمن حمایت و همدلی با کودک، به او یاد میدهد که چطور روی پای خود ایستاده و به کودکی قوی تبدیل شود. این مدل رفتاری در هنگام مواجهه با شکستهای کودک هم صدق میکند و والدین ضمن همدردی باید به کودک خود فرصت دهند تا با آنها روبه رو شده و شکست را بپذیرد.»
شاید فکر کنید مجموع این رفتارها شما را از نقش والدینی تماموکمال خارج می کند و حتی ممکن است از سوی برخی ها مورد انتقاد قرار بگیرید اما همانطور که در ابتدا هم گفتیم برای تربیت فرزندانی مستقل و توانمند به جای والدینی کامل باید والدینی کافی بود.