دسته بندی ها

سیاست
جامعه
حوادث
اقتصاد
ورزش
دانشگاه
موسیقی
هنر و رسانه
علم و فناوری
بازار
مجله خانواده
ویدیو
عکس

جستجو در ساعدنیوز

جامعه /

عشق پدر و پسری که اسرائیل چشم دیدنش را نداشت 

چهارشنبه، 12 دی 1403
ساعد نیوز: تصاویری از عشق پدر و پسری که ناتمام ماند.

به گزارش سرویس جامعه ساعد نیوز، اسرائیل نگذاشت ایمن حتی برای دقایقی پسرش را در آغوش بگیرد، در گوشش اذان بگوید و بنشیند با دیانا سر اینکه بچه به کدام‌شان رفته چانه بزند. درست یک ساعت قبل از تولد فرزندش، او با موشک‌های اسرائیلی تبدیل به دویست و یکمین خبرنگار شهید غزه شد!

عشقی که صدایش از موشک‌های اسرائیلی بلندتر بود!

اسماعیل الغول خبرنگار الجزیره که شهید شد، ایمن نوشت:«خبرنگار بود اما خودش تبدیل به خبر شد!» حالا خبر تمام رسانه‌ها در گوشه و کنار دنیا شده بود ایمن، پدر خبرنگاری که یک ساعت قبل از تولد فرزندش پشت در بیمارستان سوخت! اهل غزه باورشان نمی‌شد، یعنی دنیا به اندازه دیداری برای این پدر وقت نداشت؟! جوابش معلوم بود آن جغرافیای سبز زیتونی روی نقشه خیلی وقت بود به آدم‌ها مجال هیچ‌کاری را نمی‌داد، از وقتی که اسرائیل مثل خوره افتاد به جان‌شان و زمین و زمان‌شان را بلعید. خطبه عقد دیانا و ایمن دو، سه ماه قبل از جنگ خوانده شد و جشن کوچکی گرفتند اما قبل از اینکه عروسی بگیرند و زندگی زیر یک سقف را تجربه کنند آواره شدند، در این یک سال بارها از شمال غزه به جنوب رفته‌اند و از جنوب به شمال. خانه مشترک‌شان چادر آوارگان است و بساط زندگی را در اردوگاه الشاطی پهن کرده‌اند. البته خانه‌ای که هر باد و بارانی آن را خرابش می‌کند و زندگی‌ای که چند وقت یک‌بار آب دریا مهمانش می‌شد و همه چیز را با خود می‌برد.

با این‌حال ایمن و خانواده‌اش در آن چادرهای سرد و نم‌دار باز عاشق زندگی‌ بودند وقتی شب‌ها سر روی خاک وطن خودشان می‌گذاشتند. همه آن سختی‌ها قابل تحمل‌تر می‌شد. ایمن برای همسرش نوشته است:«ما در میان آشوب جنگ و در شرایط سخت و دشوار به هم رسیدیم. در حالی که صدای انفجارها و ویرانی‌ها همه جا را فرا گرفته بود، ما به عشق خود ادامه دادیم و به هم ابراز علاقه کردیم. صدای عشق ما بلندتر از صدای گلوله‌ها و موشک‌هایی بود که دشمن به سمت ما پرتاب می‌کرد. آن‌ها رویای ما را در سیزدهم اکتبر، روز عروسی‌مان که از قبل برنامه‌ریزی شده بود، نابود کردند. فکر می‌کردند با ایجاد رعب و وحشت می‌توانند شادی ما را از بین ببرند، اما نمی‌دانستند که عشق ما در قلب‌هایمان ریشه کرده است. جنگ که تمام شود روی آوارها عروسی می‌گیریم تا بدانند چیزی که می‌ماند عشق است نه بمب و موشک!»

اسرائیل طاقت این دیدار پدر و پسری را نداشت

شاید «ایمن» بیشتر از هر کسی در غزه با مرگ عجین بود از وقتی یکی یکی دوستان و همکارانش به جرم خبرنگاری هدف موشک‌های اسرائیل قرار گرفتند مطمئن بود خیلی زود نوبت به او هم می‌رسد. همیشه می‌گفت:« در غزه که خبرنگار باشی حکم قتلت از پیش صادر شده است.» اما آن شب بیش‌تر از هر وقت دیگری هوای زندگی در سر داشت، انگار دنیای خاکستری غزه برایش رنگ گرفته بود و از کوچه پس کوچه‌های پر از جنازه‌اش عطر زندگی می‌آمد.آن شب قرار بود بعد از 9 ماه استرس و انتظار بابا شود، فقط چند ساعت دیگر مانده بود تا اولین دیدار پدر و فرزندی‌شان در دل تاریخ ثبت شود و پسرش به دنیا بیاید. راستش را بخواهید در آن شرایط که هر لحظه خانه‌ای خاکستر می‌شد و خبر شهادت خانواده‌ای می‌رسید، در آن سرمایی که استخوان می‌سوزاند و گرسنگی‌ای که جان می‌گرفت، بین صداهای انفجاری که مردها را هم زهره ترک می‌کرد چه برسد به زن حامله، فکر نمی‌کرد فرزندش از همین حالا ژن فلسطینی‌الاصلش را به کار بگیرد و در برابر همه‌ی این سختی‌ها مقاومت کند و دوام بیاورد.

اما دوام آورده بود تا اولین فرزند ایمن الجدی و دیانا ابوبکر باشد. پنجشنبه‌ی پیش ایمن از خوشحالی روی پا بند نبود. آخرین پست‌ها و استوری‌هایش حال و هوای دیگری داشت، یک لبخند بزرگ تمام صورتش را فتح کرده بود و خوشحالی در اعماق چشم‌هایش رژه می‌رفت. در جمع دوستانش گفته بود امروز روز عید است و بی‌صبرانه جلوی در بیمارستان العوده منتظر بود عبدالله به دنیا بیاید. اما اسرائیل نگذاشت ایمن حتی برای دقایقی پسرش را در آغوش بگیرد، توی گوشش اذان بگوید و بنشیند با دیانا سر اینکه بچه به کدام‌شان رفته چانه بزند. درست یک ساعت قبل از تولد فرزندش، او با موشک‌های اسرائیلی تبدیل به دویست و یکمین خبرنگار شهید غزه شد!

پنجشنبه آن روز ایمن و 4 تن از همکارانش در ماشین پخش زنده شبکه قدس جلوی در بیمارستان العدوه در اردوگاه النصیرات انتظار تولد عبدالله را می‌کشیدند که با شلیک مستقیم موشک به خودرویشان هر 5 نفر شهید و بین شعله‌های آتش سوختند. ابراهیم شیخ علی، فادی حسونه، محمد لدعه و فیصل ابوالقمصان خبرنگارانی بودند که اسرائیل مثل ایمن جدی آنها را به شهادت رساند.یک ساعت بعد دیانا فرزندش را در شرایط سخت به دنیا آورد. او منتظر ایمن بود که بیاید و بچه‌شان را ببیند، توی گوشش اذان بگوید و بیمارستان را از خوشحالی روی سرش بگذارد اما ایمن نیامد، به دیانا گفته بودند کاری برایش پیش آمده و چندساعت دیگر حتما اینجاست. او هم صبر کرد مثل روز عروسی‌شان، مثل روز تولدش، مثل...

اسم بچه را همانطور که با هم قول و قرار گذاشته بودند عبدالله انتخاب کرد اما وقتی انتظارش طول کشید و یکی یکی رسانه‌ها عکس همسرش را با پیوست شهید منتشر کردند نام او را ایمن گذاشت. این‌طور بود که ایمن پس از شهادت دوباره زنده شد و از او پسری ماند که روزی انتقام پدر را خواهد گرفت.

برای مشاهده اخبار حوادث ایران و جهان با گروه حوادث ساعد نیوز همراه باشید.


2 پسندیدم دیدگاه ها

استخاره آنلاین
فال حافظ آنلاین
فال امروز دوشنبه 17 دی
از سراسر وب
دیدگاه خود را ثبت نمایید
غذای ایرانی بر سر سفره ی کریسمسی نیمار/برونا چه با اشتها به غذا نگاه میکنه!
امروز 17 دی؛ صحنه عاشقانه ای از بارش برف سنگین در شمشک تهران / خیلی وقت بود منتظر همچین برفی بودیم؛ خدایا شکرت😍+ ویدئو
پذیرش و چاپ مقاله در مجلات خارجی
پذیرش تضمینی مقاله علمی پژوهشی
اکسپت فوری مقاله علمی پژوهشی
ترجمه تخصصی کتاب
هزینه تبدیل پایان نامه به کتاب + ویدئو آموزشی
ابراز احساسات عمیق و دلنشین جوان ایرانی نسبت به رهبر انقلاب در محضر ایشان؛ حتی خاکسترمان به شما وفادار خواهد ماند+ویدیو
وزیر امور خارجه، در آغوش ساده‌ترین خوشبختی‌ها؛ سیدعباس عراقچی و نوه شیرین و دوست داشتنی‌اش در یک قاب+عکس
جزئیات جدید درباره گروگان‌گیری هولناک 3 ساله یک خانواده رشتی از زبان دادستان رشت / همسایه یا فرشته نجات؟!