ضرب المثل یک شبه ره صد ساله رفتن
یکی از بازرگانان شیراز در سفری که به کشور بنگاله کرده بود تحف و هدایای گرانقیمتی به حضور سلطان غیاث الدین بن اسکندر بنگالی معروف به اعظم شاه پادشاه بنگاله تقدیم داشت و بدین وسیله مورد توجه واقع شد . شبی از شبهای بهاری که اعظم شاه محفل انسی ترتیب داده بود بازرگان موصوف را نیز به آن مجلس خواند . مهتاب شبی بود قرص و قمر دامن کشان انوار سیمین خود را بر روی باغ و چمن و کاخ سلطانی می گسترانید. به قول مؤلف الفهرست در دستگاه طرب سلطان سه دختر طناز به اسامی مستعار سرو وگل و لاله خدمت می کردند که یکی می نواخت ، دیگری می خواند و سومی با رقص شور انگیزش دلهای جمع را مسخر می کرد .
مادر این سه دختر مرده شوی بود که او را به اصطلاح عربی متعارف غساله و دخترانش را هم قهرا دختران غساله و یا به قول ظرفا و شوخ طبعان هند ثلاثه غساله می گفته اند.باری چون بزم دیجور کاملا گرم شد وسرو گل و لاله به نغمه سرایی و دلربایی پرداختند سلطان غیاث الدین را وجد و نشاطی زاید الوصف دست داد و ساقی گلفام مجلس را مخاطب قرار داده در حال نشاط و سرمستی مرتجا چنین گفت: ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود و با سرودن این مصراع که در آن صنعت ایهام به کار رفته و مرادش سه دختر غساله- ثلاثه غساله- بوده است که در آن مجلس بزم و طرب طنازی و هنر نمایی می کردند از ساقی جام شراب خواست . آن گاه هر چه تلاش کرد که با این مصراع و مطلع زیبا غزلی بسازد توفیق نیافت . بنا به استدعا و پیشنهاد حاضران مجلس مصراع مزبور را به مسابقه گذاشت و به شاعران پارسی گوی مقیم بنگاله مدت یکماه مهلت داد که با این مطلع به مناسبت آن مجلس غزل بسازد و سروده هر کس برنده شناخته شود به قول صاحب تاریخ بحیره پنجاه خروار قماش به او داده خواهد شد.
بازرگان ایرانی مورد بحث که در آن مجلس حضور داشت از پادشاه بنگاله خواهش کرد که مدت ضرب الاجل را تمدید نماید تا خواجه شیراز هم در این مسابقه ادبی شرکت کند . سلطان غیاث الدین رای بازرگان را پسندید ومدت مسابقه را تا مراجعت مجدد بازرگان از ایران تمدید کرد.بازرگان موصوف به سرعت امور تجاری خود را در بنگاله سرو صورت داده به جانب شیراز روان گردید و ماوقع را به اطلاع حافظ رسانید.غزل سرای نامی شیراز پس از اطلاع و آگاهی از جریان مجلس و عشوه گریهای سرو وگل و لاله که موجب نشاط خاطر سلطان غیاث الدین شده بودند غزل مشهور زیر را ساخت و به همان بازرگان شیرازی داد تا طوطیان هنر را شکر کن سازد.
معنی و مفهوم ضرب المثل یک شبه ره صد ساله رفتن
- معنای نزدیک: یعنی راهی را که طی کردن آن صد سال طول می کشید، او در یک شب طی کرده است. معنای کنایی و اصلی: کنایه از پیشرفت های مادی یا معنوی کسی است که برخلاف انتظار دیگران، برای او در کوتاه ترین مدت حاصل می شود.
- به کسی می گویند که به طرز شگفت انگیزی در زمان کمی پیشرفت کرده است.
- معمولا این ضرب المثل را برای پیشرفت های معنوی به کار می برند؛ مثلا برای شهدا می گویند: ره صد ساله را اینها یک شبه طی کردند؛ یعنی زمان زیادی را که یک شخص باید برای تزکیه و پاکی روح و جانش صرف کند، اینها با خلوص نیتی که داشتند و در راه خدا از باارزش ترین چیز یعنی جانشان گذشتند، توانستند این راه پر فراز و نشیب و سخت را یک شبه طی کنند و به دیدار محبوب واقعی خود برسند.
- کنایه از ترقی و رشد کسی در کوتاه ترین زمانِ ممکن است. مثل رفتن از میان بر به جای انتخاب مسیر طولانی. البته چنین پیشرفت هایی حاصل زحمات فراوان شخص است.
- گاهی نیز به صورت طعنه یا شوخی، به جوان ثروتمندی می گویند که به جای سال ها تلاش کردن و به دست آوردن پول، تمام دارایی اش از پدر ثروتمندش است! اینجاست که می گویند فلانی ره صد ساله کار کردن را با داشتن پدر پولدارش یک شبه و بی دردسر طی کرده است! (یک شبه پولدار شدن!)
کاربرد ضرب المثل یک شبه ره صد ساله رفتن
از مصراع بالا که به صورت ضرب المثل در آمده است در نشان دادن استعداد خارق العاده افراد که موجب بروز ظهور امور و اعمالی شگفت انگیز و خارج از حدود متعارف و انتظار می شود استفاده می کنند.راجع به ترقیات و پیشرفتهای شگرفی که زودتر از موعد مقرر تحقق پیدا می کنند نیز به آن تمثیل می جویند. ضرب المثل بالا متناسب با این موضوع به صور اشکال مختلفه گفته می شود. گاهی گفته می شود: این طفل یکشبه ره دهساله می رود و زمانی دهساله را تا حد صد ساله افزایش می دهند که طبعا دور از ذهن و تصور خواهد بود پیداست عبارت بالا همان مصرع دوم از بیت چهارم غزل شیوای خواجه شیراز حافظ شیرین سخن است.