ضرب المثل جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت بود
مطالعه ضرب المثل های هر ملت به خوبی می تواند خلقیات، عادات خوب و بد، فکر و اندیشه، حساسیت ها و یا علایق مردمان را نشان دهد. ضرب المثل ها نشان دهنده رفتارهای بهنجار و نابهنجار و ارزش ها و ضد ارزش های اجتماعی هستند که مردم آن ها را پذیرفته یا رد کرده اند؛ از این حیث امثال و حکم بیش از ادب مکتوب و شعر و نثر تجلی گاه اندیشه های اجتماعی است، چه آنکه شعر و ادبیات نویسندگان مشخص و معلوم دارد، اما ضرب المثل ها از بطن جامعه درآمدند. مثل ها گوینده مشخصی ندارند و همه مردم طی تاریخ آن ها را صیقل داده اند.
با این وصف در باشگاه ضرب المثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضرب المثل «جیک جیک مستونت بود، فکر زمستونت نبود» می پردازیم.
داستان ضرب المثل
فصل بهار بود و مورچه کوچولو همراه بقیه مورچه ها مشغول جمع آوری آذوقه برای زمستان بود. از صبح تا شب کار می کرد تا برای روزهای سرد و برفی غذا جمع کند.
بالای درختی که نزدیک خانه مورچه کوچولو بود، گنجشک زیبایی زندگی می کرد. او از آمدن بهار خوشحال بود و از یک شاخه به شاخه دیگر می پرید، آواز می خواند و شادی می کرد.
یک روز گنجشک مورچه را در حال کشیدن دانه ای دید. مورچه کوچولو از کار زیاد حسابی عرق کرده بود. گنجشک به مورچه گفت: «چرا این همه کار می کنی؟ بیا باهم بازی کنیم و از این هوای خوب لذت ببریم. حیف نیست که تو تمام وقتت را کار می کنی و خودت را این همه خسته می کنی؟»
مورچه گفت: «ولی همیشه هوا خوب نیست. باید از این فرصت استفاده کرد تا توی روزهای سرد زمستون که غذایی برای خوردن پیدا نمی شه، آسایش داشته باشیم.»گنجشک به این حرف ها خندید و پر زد و رفت.روزها گذشتند و نوبت فصل سرما رسید. همه جا پر از برف شد. گنجشک هرچه دنبال غذا گشت، چیزی برای خوردن پیدا نکرد. او دیگر از شدت سرما قادر به حرکت نبود. از پشت پنجره به خانه مورچه نگاه کرد و دید که او و بقیه مورچه ها به راحتی زندگی می کنند و غذای کافی برای خوردن دارند.
جلوی در خانه مورچه رفت و در زد. مورچه در را باز کرد. گنجشک از مورچه خواست که او را به داخل خانه اش راه بدهد و برایش کمی غذا بیاورد.مورچه گفت: «ولی خانه من خیلی کوچک است و تو نمی تونی وارد آن شوی. وقتی جیک جیک مستونت بود، فکر زمستونت نبود.»گنجشک خیلی خجالت کشید. مورچه کمی غذا به گنجشک داد و او رفت.
گونه دیگر داستان
در روزگاران قدیم و در جنگلی زیبا و قشنگ حیوانات با خوبی و خوشی در کنار هم زندگی می کردند. از جمله این حیوانات بلبل شاد و سرخوشی بود که از صبح تا شب از شاخه ای به شاخه ی دیگر می پرید و آواز می خواند و از دانه گیاهان تغذیه میکرد. او گاهی هم در رودخانه آب تنی می کرد.
اما در زیر یکی از این درخت ها مورچه های کارگری هم بودند که از این هوای خوب و نعمت های فراوان استفاده می کردند. آنها از صبح زود شروع می کردند و دانه های خوراکی را برای خود انبار می کردند.
یکی از مورچه های کارگر که هر روز خوشگذرانی و آوازخوانی بلبل را می دید، یک روز به بلبل گفت: تو همیشه اینطور شاد و خوشحالی؟ بلبل گفت:بله همیشه. مورچه پرسید: حتی در روزهای سرد و پر برف زمستان که همه جا با برف پوشیده شده و غذایی برای خوردن پیدا نمیشه بازهم خوشحالی؟
بلبل جواب داد: حالا که همه چیز خوبه و همه جور غذا در اطراف من فراوان هست. روزها یکی پس از دیگری سپری شد و تابستان آفتابی با نعمت های فراوانش به پایان رسید و پاییز فرا رسید، با رسیدن پاییز درخت ها کم کم تغییر رنگ دادند و پس از مدتی همه جا پوشیده از برگ های خشک قرمز و زرد بر روی زمین شد.
پاییز هم به پایان رسید و نوبت فصل سرد زمستان رسید، روز به روز هوا سردتر می شد و بلبل آوازه خوان ما گرسنه تر. در یکی از روزهای سرد زمستان که بلبل روی زمین افتاده بود و از شدت گرسنگی داشت از بین می رفت به حدی سردش شده بود که توان نداشت دهانش را باز کند چه برسد که آواز بخواند.
بلبل کشان کشان خودش را به در خانه مورچه های کارگر رساند و از حال رفت. یکی از مورچه ها از درون لانه او را دید و شناخت. اول فکر کرد که مُرده. ولی نزدیکتر که آمد متوجه شد نفس می کشد. از بلبل پرسید چی شده؟ چه کمکی می تونم بهت کنم.
بلبل فقط گفت: غذا …. من از شدت گرسنگی به این روز افتادم. مورچه کارگر مورچه های دیگر را که در آن لانه با هم زندگی می کردند صدا کرد تا به بلبل بینوا کمک کند. مورچه ها برایش مقداری غذا آوردند و به او رسیدگی کردند و توانستند از مرگ او جلوگیری کنند.
یکی از مورچه ها گفت: دیدی آن موقع که جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت نبود؟ ممکن بود از گرسنگی و سرما از بین بروی. آن سال بلبل با کمک مورچه ها توانست از سرما و مرگ نجات پیدا کند و تصمیم گرفت از سال بعد در روزهای خوشی و فراوانی به یاد روزهای ناخوشی و تنهایی باشد.
معنی ضرب المثل جیک جیک مستونت بود
۱- این ضرب المثل برای کسانی به کار می رود که آینده نگری و دوراندیشی ندارند و وقتشان را بیهوده تلف می کنند.
۲- به افرادی می گویند که دنبال شادی های زود گذر هستند و برای آینده شان برنامه ریزی نمی کنند.
۳- به کسانی می گویند که به فکر عاقبت کارهایشان نیستند.
۴- یعنی در زمان رفاه و آسایش، هیچ توشه ای جمع نکردی که در زمان مشقت و سختی به کارت آید.