دسته بندی ها

سیاست
جامعه
حوادث
اقتصاد
ورزش
دانشگاه
موسیقی
هنر و رسانه
علم و فناوری
بازار
مجله خانواده
ویدیو
عکس

جستجو در ساعدنیوز

مجله خانواده / دین و مذهب /

چرا مردان چند همسری اند؟ 

سه شنبه، 14 فروردین 1403
در این مقاله در صدد بیان ریشه این هستیم که چرا مردان چند همسری اند و سپس خواهیم پرداخت به مقایسه نظریه فیلسوفان غرب و نظریه اسلام راجع به این مسئله تا شناخت نسبتا جامعی به این موضوع پیدا بکنیم.

حتماً تعجب خواهید کرد اگر بشنوید عقیده رایج روان‏شناسان و فیلسوفان اجتماعى غرب بر این است که مرد چندهمسرى آفریده شده و تک همسرى بر خلاف طبیعت اوست!

در حالی که اسلام نظری بسیار متفاوت تر و جامع تر به این مسئله دارد، پس برای مقایسه این دو نظریه در ادامه با ما همراه باشید.

نظرات فلاسفه غرب راجع به چند همسری


ویل دورانت در لذات فلسفه صفحه 91 پس از آن که شرحى در باره آشفتگیهاى اخلاقى امروز از نظر امور جنسى میدهد، میگوید: بى شک بسیارى از آن، نتیجه علاقه «اصلاح ناپذیرى» است که به تنوع داریم و طبیعت به یک زن بسنده نمیکند.

و نیز او میگوید: «مرد ذاتاً طبیعت چندهمسرى دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقى، میزان مناسبى از فقر و کار سخت و نظارت دائمى زوجه میتواند تک همسرى را به او تحمیل کند.


پروفسور اشمید آلمانى گفته است: در طول تاریخ، مرد همیشه خیانتکار بوده و زن دنباله رو خیانت. حتى در قرون وسطى‏ نیز برابر شواهد موجود 90 درصد از جوانان به دفعات دوست دختر عوض میکردند و 50 درصد از مردان زن دار به همسرانشان خیانت می ورزیدند.


رابرت کینزى محقق معروف امریکایى نوشته است: مردان و زنان امریکایى در بی وفایى و خیانت دست سایر ملل دنیا را از پشت بسته ‏اند. و نیز آورده است: زن برخلاف مرد از تنوع‏ جویى در عشق و لذت بیزار است. به همین دلیل بعضى اوقات از رفتار مرد سر در نمى ‏آورد. ولى مرد تنوع‏ جویى را نوعى ماجراجویى تلقى مى کند، آسان از راه بدر مى ‏رود و به نظر او آنچه مهم است لذت جسمى است نه لذت عاطفى و روحى. تظاهر به تماس عاطفى و روحى در مرد فقط تا وقتى است که فرصتى براى درک لذت جسمى پیش نیامده است. روزى پزشک مشهورى به من گفت: «پولیگام» بودن مرد (تنوع دوستى و تعددخواهى) و «منوگام» بودن زن (انحصارخواهى و یکه ‏شناسى) یک امر بدیهى است، زیرا در مرد میلیونها سلول «اسپرم» تولید مى‏ شود در حالى که زن در دوران آمادگى جز یک تخم از تخمدان تولید نمى‏ کند.


هانرى دومنترلان فرانسوى در پاسخ به این سؤال که آیا وفادار بودن براى مرد مشکل است، نوشته است: وفادار بودن براى مرد مشکل نیست بلکه غیر ممکن است. یک زن براى یک مرد آفریده شده است و یک مرد براى زندگى و همه زنها. مرد اگر به تاریکى مى‏ پرد و به زنش خیانت مى‏ کند تقصیر خودش نیست، تقصیر خلقت و طبیعت است که همه عوامل خیانت را در او به وجود آورده است.
زن و شوهر فرانسوى مسأله بى ‏وفایى را بین خودشان حل کرده و براى آن قاعده و قانون و حد و حدودى قائل شده ‏اند. اگر مرد از مرز این قاعده و قانون تجاوز نکند پرش به تاریکى ‏اش بى ‏اهمیت است. آیا اصولًا یک مرد بعد از دو سال زندگى زناشویى مى‏ تواند وفادار بماند؟ به‏ طور یقین نه، زیرا این خلاف طبیعتش است. اما در مورد زنان تا اندازه‏اى تفاوت مى‏ کند و خوشبختانه آنها به این تفاوت واقف اند. در فرانسه اگر شوهرى مرتکب خیانت شود زنش احساس نارضایتى نمى‏ کند یا عصبانى نمى‏ شود، زیرا به خودش دلدارى مى‏ دهد: او فقط جسمش را با خودش نزد دیگرى برده نه روح و احساساتش را، روح و احساساتش مال من است.


دکتر راسل لى که یک زیست شناس بوده است میگوید قناعت مرد به یک زن خیانت به نسل است، نه از نظر کمیت بلکه از نظر کیفیت؛ زیرا بسنده کردن مرد به یک زن نسل او را ضعیف مى ‏کند و نسل در چندهمسرى قوى و نیرومند مى‏ گردد.

نظر اسلام راجع به چند همسری


به عقیده اسلام این توصیف از طبیعت مرد که غربی ها میگویند به هیچ وجه صحیح نیست. و در واقع الهام بخش این متفکران در این عقیده اوضاع خاص محیط اجتماعى آنها بوده نه طبیعت واقعى مرد.

البته اسلام مدعى نیست که زن و مرد از لحاظ زیست‏شناسى و روانشناسى وضع مشابهى دارند. برعکس اسلام معتقد است زیست‏ شناسى و روانشناسى مرد و زن متفاوت است و خلقت از این تفاوت هدف داشته است، و به همین جهت نباید تساوى حقوق انسانى زن و مرد را بهانه براى تشابه و یکنواختى حقوق آنها قرار داد. از نظر روحیه تک همسرى نیز قطعاً زن و مرد روحیه‏ هاى متفاوتى دارند. زن طبعاً تک شوهر است؛ چندشوهرى بر ضد روحیه اوست. نوع خواسته های زن از شوهر با چندشوهرى سازگار نیست. اما مرد طبعاً تک همسر نیست، به این معنى که چندزنى بر ضد روحیه او نیست. چندزنى با نوع خواسته هایی که مرد از وجود زن دارد ناسازگار نیست.

و نیز اسلام با آن عقیده که روحیه مرد با تک همسرى ناسازگار است مخالف می باشد و منکر این نظر هست که مىی گویند علاقه مرد به تنوع «اصلاح ناپذیر» است. اسلام کاملا با این عقیده مخالف است که وفادارى براى مرد غیر ممکن است و یک زن براى یک مرد آفریده شده و یک مرد براى همه زنها!

به عقیده اسلام عوامل خیانت را محیط هاى اجتماعى در مرد به وجود می آورد نه خلقت و طبیعت، یعنی که مسؤول خیانت مرد خلقت نیست، محیط اجتماعى است. عوامل خیانت را محیطى به وجود می ‏آورد که از یک طرف زن را تشویق می کند تمام فنون اغوا و انحراف را براى مرد بیگانه به کار ببرد، هزار و یک نیرنگ براى از راه بیرون رفتن او بسازد؛ و از طرف دیگر به بهانه اینکه یگانه صورت قانونى ازدواج تک همسرى است، صدها هزار بلکه میلیونها زن آماده و نیازمند به ازدواج را از حق زناشویى محروم می ‏کند و آنها را براى اغواى مرد روانه اجتماع می‏سازد!

در مشرق اسلامى پیش از آن که آداب و رسوم غربى رایج گردد 90 درصد مردان، تک همسر واقعى بودند؛ نه بیش از یک زن شرعى داشتند و نه با رفیقه و معشوقه سرگرم بودند. زوجیت اختصاصى به مفهوم واقعى کلمه بر اکثریت قریب به اتفاق خانواده‏هاى اسلامى حکمفرما بود.

چند همسری، عامل نجات تک همسری


عجیب است اگر بگوییم تعدد زوجات در مشرق اسلامى مهم‏ترین عامل نجات تک همسرى بود، یعنی مجاز بودن تعدد زوجات بزرگترین عامل نجات تک همسرى است که در شرایطى که موجبات تعدد زوجات پیدا می‏ شود و عدد زنان نیازمند به ازدواج از مردان نیازمند به ازدواج فزونى میگیرد، اگر حق تأهل این عده زنان به رسمیت شناخته نشود و به مردانى که واجد شرایط اخلاقى و مالى و جسمى هستند اجازه چندهمسرى داده نشود، رفیقه بازى و معشوقه گیرى ریشه تک همسرى واقعى را هم می خشکاند.

در مشرق اسلامى از طرفى تعدد زوجات مجاز بود و از طرف دیگر این‏همه مهیّجات و محرکات اغواکننده ای که در غرب هست موجود نبود. برای همین تک همسرى واقعى بر اکثریت خانواده ‏ها حکمفرما بود و کار معشوقه بازى مردان به آنجا نکشید که کم کم برایش فلسفه بسازند و بگویند آفرینش مرد چندهمسرى است و تک همسرى براى مرد جزو ممتنعات و محالات جهان است.
پس تکلیف مرد در مکتب این آقایان واضح است: مرد باید قانوناً تک همسر باشد و عملًا چند همسر؛ یک زن شرعى و قانونى بیشتر نداشته باشد اما معشوقه و رفیقه هرچه دلش مى‏ خواهد مانعى ندارد. به عقیده فلاسفه غرب رفیقه گیرى و معشوقه بازى حق طبیعى و مسلّم و مشروع مرد است! و بسنده کردن مرد در همه عمر به یک زن نوعى «نامردى» است!

بیان صحیح از مسئله چند همسری


در واقع مسأله این نیست که آیا تک همسرى بهتر است یا چند همسرى. در اینکه تک همسرى بهتر است تردیدى نیست. تک همسرى یعنى اختصاص خانوادگى، یعنى اینکه جسم و روح هر یک از زوجین از آنِ یکدیگر باشد. بدیهى است که روح زندگى زناشویى که وحدت و یگانگى است در زوجیت اختصاصى بهتر و کامل‏تر پیدا مى‏ شود.

آن دو راهى که بشر بر سر آن قرار گرفته این نیست که از میان تک همسرى و چندهمسرى کدامیک را انتخاب کند. مسأله‏ اى که از این لحاظ براى بشر مطرح است این است که به واسطه ضرورت هاى اجتماعى، مخصوصاً فزونى نسبى عده زنان نیازمند به ازدواج بر مردان نیازمند، تک همسرى مطلق عملًا در خطر افتاده است. تک همسرى مطلق که شامل تمام خانواده‏ ها بشود افسانه اى بیش نیست و بنابراین یکى از این دو راه در پیش است: یا رسمیت یافتن تعدد زوجات و یا رواج معشوقه بازى؛ به عبارت دیگر یا چند همسر شدن معدودى از مردان متأهل و سر و سامان یافتن و خانه و زندگى پیدا کردن زنان بى‏ شوهر، و یا باز گذاشتن راه معشوقه بازى؛ و چون در صورت دوم هر معشوقه ‏اى مى‏تواند با چندین مرد ارتباط داشته باشد، اکثریت قریب به اتفاق مردان متأهل عملًا چند همسر خواهند بود.
این است صورت صحیح طرح مسأله چندهمسرى؛ اما مبلغان شیوه هاى غربى حاضر نیستند صورت صحیح مسأله را طرح کنند؛ حاضر نیستند حقیقت را آشکارا بگویند. آنها واقعاً مدافع معشوقه گیرى هستند، زن شرعى و قانونى را سربار و مزاحم مى‏ دانند و یکى‏ اش را هم زیاد مى‏ دانند چه رسد به دو زن و سه زن و چهار زن، لذت را در آزادى از قیود ازدواج مى‏ شناسند، اما در گفته ‏هاى خود براى ساده دلان چنین وانمود مى‏ کنند که ما مدافع تک همسرى هستیم.

نیرنگ مرد قرن بیستم


در قرن بیستم عدّه ای از مردان در بسیارى از مسائل مربوط به حقوق خانوادگى توانسته اند با نام هاى قشنگ تساوى و آزادى زن را اغفال کرده از تعهدات خود نسبت به او بکاهد و بر کام گیری هاى بى‏ حساب خود بی افزایند.

به اندازه ای که گاهى در آثار بعضى از نویسندگان ایرانى نیز چیزهایى مى ‏بینیم که دچار تردید مى‏ شوم که آیا این مطلب از ساده دلی نوشته شده است یا اغفال؟ برای مثال یکى از این نویسندگان نظر خود را در باره تعدد زوجات این‏چنین نوشته است:

«در حال حاضر در ممالک پیشرفته روابط زوجین متکى بر تکالیف حقوقى متقابل است و بنابراین شناخت تعدد زوجات به هر شکل و عنوان (دائم یا منقطع) از جانب زن همان اندازه دشوار است که از مرد بخواهند وجود رقباى خود را در عرصه زناشویى تحمل کند».

به راستی آیا این گونه اشخاص تصور واقعى ‏شان از این مسأله همین است یا نعل وارونه مى‏ زنند؟! آیا اینها واقعاً نمى‏ دانند که تعدد زوجات ناشى از یک مشکل اجتماعى است که بر دوش تمام مردان و زنان متأهل سنگینى مى‏ کند و راه حل بهترى از تعدد زوجات تاکنون براى این مشکل پیدا نشده است؟ آیا اینها نمى‏ دانند که چشمها را روى هم گذاشتن و شعار دادن و فریاد «زنده باد تک همسرى و مرگ بر چندهمسرى» دردى دوا نمى‏ کند؟ آیا اینها نمى‏ دانند که تعدد زوجات جزو حقوق زن است نه حقوق مرد و ربطى به حقوق متقابل زن و مرد ندارد؟

بنابراین روشن شد که تعدد زوجات ناشى از یک مشکل اجتماعى است نه طبیعت ذاتى مرد. بدیهى است که اگر در اجتماعى مشکله فزونى نسبى عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند وجود نداشته باشد تعدد زوجات از میان خواهد رفت و یا بسیار کم خواهد شد؛ و اگر بخواهیم در چنین شرایطى (فرضاً چنین شرایطى وجود پیدا کند) [زنانى بى شوهر نمانند] تعدد زوجات نه کافى است و نه صحیح. براى این منظور چند چیز دیگر لازم است:


اول: عدالت اجتماعى و کار و درآمد کافى براى هر مرد نیازمند به ازدواج تا بتواند به تشکیل کانون خانوادگى اقدام نماید.


دوم: آزادى اراده و اختیار همسر براى زن که از طرف پدر یا برادر یا شخص دیگر اجباراً به عقد یک مرد زندار پولدار درآورده نشود. بدیهى است که اگر زن آزاد و مختار باشد و امکان همسرى با یک مرد مجرد برایش فراهم باشد هرگز زن مرد زندار نخواهد شد و سر «هوو» نخواهد رفت. عمدتا این اولیاء زن هستند که به طمع پول، دختر یا خواهر خود را به مردان زندار پولدار مى‏ فروشند.


سوم: اینکه عوامل تحریک و تهییج و اغوا و خانه خراب کن این‏قدر زیاد نباشد. عوامل اغوا، زنان شوهردار را از خانه شوهر به خانه بیگانه مى‏ کشد، چه رسد به زنان بى‏ شوهر.
لذا اجتماع اگر سر اصلاح دارد و طرفدار نجات تک همسرى واقعى است باید در راه برقرارى این سه عامل بکوشد، و الّا منع قانونى تعدد زوجات جز اینکه راه فحشاء را باز کند اثر دیگرى ندارد.

بحران ناشی از زنان بی شوهر در جامعه


اما اگر عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند فزونى داشته باشد، منع تعدد زوجات‏ خیانت به بشریت است، زیرا تنها پایمال کردن حقوق زن در میان نیست. اگر مطلب به پایمال شدن حقوق عده‏اى از زنان ختم مى ‏شد باز قابل تحمل بود. بحرانى که از این راه عارض اجتماع مى‏ شود از هر بحران دیگر خطرناک‏تر است، همچنان که خانواده از هر کانون دیگر مقدس ‏تر است.

زیرا آن که از حق طبیعى خود محروم مى ‏ماند یک موجود زنده است با همه عکس ‏العمل‏ هایى که یک موجود زنده در محرومیت ها نشان مى‏ دهد، یک انسان است با همه عوارض روانى و عقده‏ هاى روحى در زمینه ناکامی ها، زن است با همه نیرنگهاى زنانه، دختر حوا است با قدرت کامل «آدم فریبى».

بلى، او یک موجود زنده است، یک انسان است، یک زن است؛ نیروى شگرف خود را ظاهر خواهد کرد و دمار از روزگار اجتماع برخواهد آورد.

همین «نمى‏ توانم دید» کارها خواهد کرد، خانه ‏ها و خانواده ‏ها ویران خواهد ساخت، عقده ‏ها و کینه‏ ها به وجود خواهد آورد. واى به حال بشر آنگاه که غریزه و عقده دست به دست هم بدهند. زنان محروم از خانواده نهایت کوشش را براى اغواى مرد به کار خواهند برد، و بدیهى است که «چو گِل بسیار شد پیلان بلغزند» و متأسفانه از این «گل» مقدار کمى هم براى لغزیدن این پیل کافى است.

جالب اینجا است که مسئله به همین جا خاتمه پیدا نمى ‏کند و نوبت به زنان خانه‏ دار نیز مى‏ رسد. زنانى که شوهران خود را در حال خیانت مى ‏بینند آنها هم به فکر انتقام و خیانت مى‏ افتند، آنها هم در خیانت دنباله رو مرد مى‏ شوند.

عکس العمل های مختلف در برابر پدیده فزونی زن


پدیده فزونى نسبى زن همیشه در زندگى بشر وجود داشته است و مسئله ای که مهم است این می باشد که عکس‏ العمل‏ ها در برابر این پدیده که مشکل ه‏ایی براى اجتماع به وجود مى ‏آورد یکسان نبوده است. ملتهایى که روحشان با تقوا و عفاف پیوند بیشترى داشته، به رهبرى ادیان بزرگ آسمانى این مشکل را با تعدد زوجات حل کرده ‏اند و ملتهایى که تقوا و عفاف چندان با روحیه‏ شان سازگار نبوده، این پدیده را وسیله‏ اى براى فحشاء قرار داده‏ اند.

نه تعدد زوجات در مشرق ناشى از دین اسلام است و نه ترک آن در مغرب مربوط به دین مسیح است، زیرا قبل از اسلام در مشرق زمین تعدد زوجات وجود داشته و ادیان شرقى آن را مجاز کرده بودند، و در اصل دین مسیح هم نصّى بر منع تعدد زوجات وجود ندارد؛ هرچه هست مربوط به خود ملل غرب است نه دین مسیح.

برای همین است که ملتهایى که در مسیر فحشاء قرار گرفته‏ اند بیش از ملتهایى که تعدد زوجات را تجویز کرده‏ اند به تک همسرى ضربه زده‏ اند.

دکتر محمد حسین هیکل نویسنده کتاب زندگانى محمد پس از ذکر آیات قرآن در باره تعدد زوجات مى‏ گوید:

«این آیات اکتفا به یک زن را بهتر مى‏ شمارد و مى‏ گوید: اگر مى‏ ترسید مطابق عدالت رفتار نکنید فقط یک زن بگیرید. ضمناً تأکید مى‏ کند که نمى ‏توانید به عدالت رفتار کنید. اما در عین حال چون ممکن است در زندگى اجتماعى حوادثى پیش آید که تعدد زنان را ایجاب مى‏ کند، بدین جهت آن را به شرط عدالت روا شمرده است. محمد صلى الله علیه و آله در اثناى جنگ هاى مسلمانان که گروهى از آنان کشته مى‏ شدند و طبعاً زنانشان بیوه ماندند، بدین طریق رفتار کرد. واقعاً آیا مى‏ توانید بگویید که پس از جنگ ها و امراض عمومى و شورش ها که هزارها و میلیونها اشخاص تلف مى ‏شوند و عده زیادى زنان بى‏ شوهر مى‏ مانند، اکتفا به یک زن بهتر از چند زن است که به‏ طور استثناء و به قید عدالت روا شمرده شده است؟ آیا مردم مغرب زمین مى‏ توانند ادعا کنند که پس از جنگ جهانگیر قانون اکتفا به یک زن همان‏طور که اسماً وجود دارد عملًا نیز اجرا شده است؟»

در این مقاله سعی شد که به بررسی مفصّل و شناخت نسبتا کاملی از مسئله تعدد زوجات در دیدگاه اسلام و غرب بپردازیم و با مقایسه میان این دو نگرش، قضاوت و نتیجه گیری اصلی را به خواننده محترم بسپاریم و امیدواریم که مفید واقع شده باشد.


پسندیدم دیدگاه ها

استخاره آنلاین
فال حافظ آنلاین
فال امروز سه شنبه 01 خرداد
از سراسر وب
دیدگاه خود را ثبت نمایید