به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از برنا، مجید صادقی نیارکی- در نظر اول شاید مورد سوال باشد: قیاس یک فرد به عنوان نائب سلطنت و همسری شاه وقت در راس سازمان عریض و طویلی مانند جشن هنر با برنامه ساز جوانی که یک مسابقه را راهبری می کند چه نسبتی است؟ باید گفت قدر مطلق نسبت مفروض، آن است که هر دو طیف در تلاش بودند برای اهداف مترسمه خود، اشخاص مستعدی را انتخاب کنند که نماینده ی برآمده از آن هنر خاص بوده باشند. لازم به ذکر است وجه افتراق دو طرف قیاس، نوع نگرش آنهاست که برآمده از دو نوع جهان بینی متفاوت است. یکی بیشتر بر پایه هنر آوانگارد (جشن هنر) و دیگری با تکیه بر جهان بینی هنر، فرهنگ و تمدن ایرانی و در مواقعی اسلامی.
در ذیل برداشت هایی را به حضور معروض می دارم:
-جشن هنر یازده دوره از سال ۱۳۴۶ لغایت ۱۳۵۶، در شیراز با هدف بزرگداشت هنر و هنرمندان ایرانی و خارجی و گفتگوی فرهنگ شرق و غرب به ریاست عالیه فرح دیبا( فرح پهلوی) به انجام رسید.
_ اعضای هیات امنای جشن هنر بیشتر از وزرا و روسای سازمان های اقتصادی کشور بودند که موظف به پرداخت تعهدهای سالانه بودند. از سویی بعید است عصر جدید جز اتاق فکری که محصول علیخانی و بچه های حرفه ای و پرتلاشش باشد چیز پر طمطراق دیگری داشته باشد.
_ هزینه یازده دوره جشن هنر بر طبق اسناد، دویست میلیون دلار (۲۰۰ میلیون دلار) تخمین زده می شود. در مقابل بعید می دانم عصر جدید جز حامی خصوصی برنامه، که گمان می کنم جز پرداخت هایی مانند: دستمزد عوامل، غذا، جایزه های موردی و حق تبلیغات به صدا و سیما، مبلغی هزینه کرده باشد. لازم به یاد آوری است علیخانی در قالب کمک های نوع دوستانه که با درخواست از مردم جمع آوری می شود به بی بضاعتان نیز کمک می کند.
-جدا از اجراهای ضعیف هنرمندان داخلی در جشن هنر که سال به سال سیر نزولی داشت ( نقل از مطبوعات آن دوران). بخش اعظم برنامه های جشن هنر، متشکل از نوازندگان و هنرپیشگان تاتر و سینما، از گروه های خارج کشور بودند که یقیناً نتوانستند بر اساس اهداف مترسمه پل ارتباطی متوازنی بین شرق و غرب باشند.در عوض شرکت کننده های عصر جدید بچه های گمنام و مستعد این خاک پاک و گاهاً روستا یی بودند که دائما در حال شدن و پیشرفت هستند
- محتوای برنامه های جشن هنر علی رغم اساس نامه آن، عمدتا توسط افراد آماتور که سبک پیشرانه یا آوانگارد (عصیان بر علیه هنجارهای جامعه) را راهبری می کردند به صحنه می رفت. اجراها در موسیقی: گیجی و منگی حضار را همراه داشت که منشا آن نوازندگان و خوانندگانی از نقاط دور دست از اندونزی تا اروپا و آمریکا بودند که به عبارتی، پس زده و دست چندم کشورهایشان محسوب می شدند و در تاتر و فیلم های سینمایی: ابتذال وقاحت گونه ای که گردانندگان جشن نیز از اکران آن شرم داشتند.( تاترهای نمایش داده شده ای مانند: ویس و رامین، زارتان برادر تارزان، ملوس ها و نسناس ها، اعمال مقدس، خوک بچه آتش...). در صورتی که فلسفه ی وجودی عصر جدید دقیقا هدف مفروض آن: کشف، پرورش و حمایت از استعدادهای بالقوه ی ایرانی با شاخصه های تمدنی ایرانی اسلامی است که صد البته شرایط بالفعل شدن را داشته باشند.
_ جشن هنر را مرتبطین به سلطنت این طور توصیف کرده اند:
*حسین نصر نائب تولیت (قائم مقام شاه) در دانشگاه آریا مهر( شهید شریف فعلی) و آخرین رئیس دفتر فرح: چیزهای بدی که باعث خجالت بود.
* اردشیر زاهدی وزیر خارجه دولت هویدا و سفیر اسبق ایران در انگلیس و آمریکا: باعث تاسف بود.
* ابوالحسن ابتهاج رئیس اسبق سازمان برنامه و بانک ملی: مبتذل، مهمل و وقیح بود
* هوشنگ نهاوندی رئیس اسبق دانشگاه تهران و شیراز و دومین رئیس دفتر فرح: هنرمندان دعوت شده کم ارزش بودند.
* پرفسور جولیو کوگنی منتقد سینما: تهی از فرهنگ شرقی بود.
پارسونز آخرین سفیر انگلیس در دوره پهلوی: مبتذل و ناخوانا با مقتضیات جامعه ایرانی بود
*اسداله علم بیش از ده سال وزیر دربار: بعضی از موسیقی ها را صدای برآمده از کاسه و بشقاب می دانست.
مع الوصف اینجانب به جشن هنر شیراز که برآمده از تعلقات فرح پهلوی که جزئی ازچرخه ی فرهنگی سلطنت پهلوی بود و هدفی جز به ابتذال کشاندن فرهنگ و تمدن ایران به جای ترویج بخش تمدن ساز فرهنگ غرب را نداشت (آن هم با تمام امکانات مادی و معنوی برآمده از کشور) چهار چراغ قرمز و به عصر جدید با تیم جوان و کوشایش علی رغم آن نقدهایی که از نحوه ی اقتباس آن از نمونه های خارجی اش بر آن وارد است به دلیل هدف مقدسی چون: بها دادن به افراد دیده نشده (یعنی شانس دیده شدن را نداشته)، معرفی و پرورش آن مستعدان با افتخار چهار چراغ سفید می دهم. العاقبه للمتقین.