از نذری انتخاباتی تا تبیین فرزندآوری همراه با تشویق به مشارکت در انتخابات!
به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز فارس نوشت: صبح روزِ انتخاب فرار رسیده بود. علی رغم اینکه تا صبح خواب با چشمانش قهر کرده بود، اولِ وقت خودش را به صندوقهای سرنوشت ساز رساند. از 5 داوطلبی که از شب قبل برای شور و اشتیاقِ شرکت در انتخابات را داشتند، فقط یک نفرشان همراه مادر شد تا جا برای «دعوتیها» باشد. رایشان را که به صندوق انداختند، کوچه به کوچه و پارک به پارک را با ماشین گشتند؛ هر جمعی را میدیدند خودشان را به آنها میرساندند تا با ماشین به شعب رای گیری مشایعتشان کنند.
اولش سخت بود. از برخوردها اضطراب داشت. جلوی یک پارک ترمز کرد. جمعی از پیرمردها توجهش را جلب کرد. جلو رفت و دل به دریا زد. با سلامی آنها را دعوت کرد به مشارکت در تعیین سرنوشت کشور. اما هر ده نفرشان انگشتان آبیشان را بالا گرفتند و گفتند: «ما جزء اولین نفرها بودیم که رای دادیم!» همین به او جرات و توان بیشتری داد تا شب بدون خستگی تبلیغ کند.
او «اعظم اشرفی» حافظ و مدرس کل قرآن کریم و مادر 5 فرزند است. در این گزارش راوی تبلیغ یک مادر با تمام دغدغهها و درگیریهای روزانهاش شدیم که در بالا بردن نرخ مشارکت تاثیر گذار بوده است.
*درسِ آرامش از آقا پسر 9ساله
روزهای قبل از انتخاباتِ خانوادههای چند فرزندی دیدنی است مثل خانه گرم بانو اشرفی؛ «با همسرم و بچهها خانوادگی نماز میخواندیم و برای دلهای مردممان دعا میکردیم تا مشارکت بالا باشد. قبل از انتخابات من و بچهها دل توی دلمان نبود. خیلی اضطراب داشتیم، پسر بزرگترم با آرامش گفت که مامان بگو هرچی خیره برامون پیش بیاد! از اینکه این بچه انقدر دلش قرص بود و ایمانش قوی بود، دل من هم آرام شد. با بچهها تصمیم گرفتیم تا برای بالا بردن مشارکت در انتخابات اقدام کنیم.»
*هم تبیین فرزندآوری هم مشارکت در انتخابات
اشرفی به همراه بچهها به چند مرکز خرید رفتند، به بهانه اینکه بچه کوچک همراه طرف مقابل بود یا اینکه شکلاتی تعارف کنند و حال و احوال پرسی کنند، از آنها میپرسیدند که پای صندوق انتخابات میآیند؟ اگر طرف مقابل میگفت: بله. خیالشان راحت میشد، اما اگر میگفتند: نه، با آنها صحبت میکردند تا نظرشان تغییر کند. در شب عید غدیر هم که در آستانه دور اول انتخابات بود، غرفهای برای تبیین فر زندآوری در محل زندگیشان (اندیشه) برگزار کردند، آنجا بعد از اینکه تبیین فرزندآوری میکردند از افراد مختلف سوال میکردند که آیا شما در انتخابات شرکت میکنید، اگر کسی جوابش منفی بود، سعی میکردند به طریقی که آنها را قانع کنند.
اشرفی میگوید: «همان ابتدا یک خانم و آقا رد شدند و من پرسیدم چند تا فرزند دارید؟ گفتند یکی. گفتم چرا فقط یکی، تک فرزندی که خیلی آسیب داره! زن و شوهر عصبانی شدند و گفتند: تو خرجشو میدی؟ بعدش پرسیدم: رای میدهید، دوباره با عصبانیت گفتند: با این همه گرانی با این همه اوضاع کشور چه انتظاری دارید؟ من هم با آرامش و همدلی به آنها گفتم: باور کنید ما اگه نرویم بدتر از این به سرمان میآید. اگر ما مشارکت کنیم، اوضاع بهتر میشود. من هم گفتم اگر ما در صحنه کمرنگ نبودیم، این اتفاق نمیافتاد.
هرکسی گلهای میکرد فلِش را به سمت خودش میبردیم که اگر ما مشارکت بیشتری داشتیم در کشوری که مال ماست، این اتفاق نمیافتاد. برخی هم میگفتند به شما ربطی ندارد من نمیخواهم رای بدهم.»
اشرفی تلفنی با اقوام و دوستانی که میدانست، احتمالاً رای نمیدهند، صحبت میکرد و میگفت: «بیایید پای صندوق رای و به هرکسی که دوست دارید رای بدهید، اما مشارکت داشته باشید.»
*شب انتخابات خواب به چشممان نیامد
«همسرم هم داوطلب برای حضور جهادی در شعب و پای صندوق رای شده بودند و شب انتخابات منزل نبودند. با همه بچهها جلوی تلویزیون خوابیدیم تا وسط خواب بیدار شویم و تلویزیون روشن کنیم و بتوانیم نتایج آرا و میزان مشارکت را ببینیم. تا نماز صبح چندبار از خواب پریدیم، متوجه شدیم میزان مشارکت خدارا شکر خوب بود و دلمان آرام گرفت.
*نذری انتخاباتی
اشرفی در یک هفته فرصت برای دور دوم انتخابات هم هر روز غروب که خیابانها و پارکها شلوغتر میشود، با بچهها برای تبلیغ میروند و با کسانی که میدانند احتمالاً رای ندهند صحبت میکنند وتشویق به رای دادن میکنند.
«برای همسایههایی ساختمانمان هم یک غذای نذری پختهام و به بهانه غذای نذری به درب منزل آنهایی که احتمال میدادم، رای ندادند رفتم تا برای دور دوم آنها را پای صندوق رای بکشانیم.
چند روز پیش هم خانوادگی به حرم شاه عبدالعظیم رفتیم؛ من سعی کردم در پارک نزدیک حرم، جایی بنشینیم که نزدیک به یک جمع شلوغ که پوششان خیلی شبیه خود من نباشد بنشینم، چون بچه کوچک داریم به سمت ما جذب شدند و با بچه ما بازی میکردم بعد گفتم راستی رای دادید، یکی دو نفرشان گفتند: بله دادیم. یک نفر دیگرشان گفت: اصلاً. رای ندادم. من راضیشان کردم که در دور دوم رای بدهند، چون جو آرامی بود و بالاخره یه محیط مذهبی با آرامشی هم بود با آرامش صحبتهایمان را کردیم و جوری قانع شد که گفت: هم خودم رای میدهم و هم در محلهمان در این هفته روضه داریم و خانمهای زیادی از محله جمع میشوند حتما آنها را هم دعوت میکنم که در انتخابات شرکت کنند.»
اشرفی حافظ کل قرآن است و تدریس هم در این زمینه انجام میدهد به همین خاطر با شاگردان و خانوادههای زیادی سر و کار دارد که آنها را هم به مشارکت دعوت کرده است.
*خاطره شیرین اولین رای
از خاطره اولین رای میپرسم، میگوید: «اولین باری که رای دادم را خیلی خوب به خاطر دارم، دانشجوی دانشگاه کرمان بودم. روز جمعه بود و به دلیلی اجازه خروج از محیط دانشگاه را نداشتیم. دل دل میکردم که پایم به صندوق رایگیری برسد، خدا را شکر صندوق رای را به خوابگاهمان آوردند و برای اولین بار این تجربه لذت بخش را چشیدم. همان موقع هم بچههایی که اعتقاداتشان قوی نبود را تشویق به مشارکت کردم. هرچه نباشد این سرنوشت کشورمان است.