موارد تجویز تغییر حکم چيست؟
به دلالت ماده 8 قانون آیین دادرسی مدنی، هیچ مقام رسمی یا سازمان یا اداره دولتی نمی تواند حکم دادگاه را تغییر دهد یا از اجرای آن جلوگیری کند؛ مگر دادگاهی که حکم صادر کرده است یا مرجع بالاتر؛ آن هم در مواردی که قانون معین کرده باشد. به عنوان مثال، در مواردی که قانون معین کرده است، دادگاهی که حکم صادر کرده است می تواند آن را تغییر دهد، مرجع بالاتر می تواند حکم دادگاه دارای درجه پایین تر را تغییر دهد، دادگاهی که حکم صادر کرده می تواند از اجرای آن جلوگیری کند و مرجع بالاتر می تواند از اجرای حکم صادره دادگاه دارای درجه پایین تر جلوگیری کند. در حقیقت ماده 8 قانون آیین دادرسی مدنی، تغییر حکم توسط دادگاه صادرکننده را منوط به مواردی می داند که قانونگذار به صراحت تجویز کرده است.
حكم دادگاه چگونه تغيير می كند؟
در صورتی که حکم دادگاه به صورت غیابی صادر شود و محکوم علیه غایب از آن واخواهی کند، دادگاه صادرکننده می تواند در رسیدگی به واخواهی و تحت ضوابط مقرر، چنانچه واخواهی را مقرون به صحت بداند، حکم خود را تغییر دهد. این مطلب از مواد 305 و307 قانون آیین دادرسی مدنی به دست می آید. رسیدگی دادگاه به واخواهی در واقع رسیدگی عدولی است و دادگاه در مقام رسیدگی به واخواهی چه بسا از حکم سابق خود عدول کند. با توجه به ماده 364 قانون مذکور، این حکم در مورد دادگاه تجدیدنظر نیز جاری است. بنابراین تغییر حکم در نتیجه واخواهی یکی از مصادیق مشمول استثنای مذکور در ماده 8 قانون آیین دادرسی مدنی است.
شیوه اعلام رأی
شیوه اعلام رأی به این صورت است که پس از اعلام ختم دادرسی، در همان جلسه و در صورت امکان در اولین فرصت و حداکثر ظرف یک هفته اقدام به انتشار رأی می شود. رأی دادگاه باید مستدل، موجه و مستند به مواد قانون و اصولی باشد که بر اساس آن صادر شده است. قانونگذار در آیین دادرسی کیفری نیز حتی تخلف در صدور رأی را پیش بینی کرده است که در صورت تخلف در مهلت مقرر، محکومیت انتظامی درجه چهار وجود خواهد داشت. اصل بر این است که احکام صادر شده از دادگاه ها عادلانه بوده و با رعایت تمام موازین قانونی صادر می شوند، اما همواره این امکان وجود دارد که اشتباهی در صدور احکام پیش بیاید یا کشف موضوعی جدید و تازه سبب تغییر حکم بشود. به همین دلیل در قانون سه روش از جمله واخواهی، تجدیدنظرخواهی و اعاده دادرسی برای اعتراض در نظر گرفته شده است که حتی شامل آخرین مرحله بعد از صدور رأی قطعی هم می شود. طبق ماده ۳۷۵ آیین دادرسی کیفری حتی دادگاه باید نوع رأی را قید کند و اگر رأی قابل واخواهی، تجدیدنظرخواهی یا فرجام باشد و دادگاه آن را غیرقابل واخواهی، تجدیدنظر یا فرجام اعلام کند، مانع از اعمال هیچ یک از موارد فوق نخواهد شد.
طرق عادی شکایت از آراء دادگاه ها
طرق عادی شکایت از آراء دادگاه ها به روش هایی گفته می شود که اصولا مجاز هستند؛ مگر در مواردی که در قانون استثناء شده باشند. مطابق قانون آیین دادرسی مدنی، روشهای عادی شکایت از آراء دادگاه ها را می توان به واخواهی و تجدید نظر خواهی ( پژوهش ) تقسیم بندی نمود که هر یک از آنها احکام متفاوتی دارند.
- واخواهی: یکی از روش های اعتراض به آراء صادره از دادگاه ها، واخواهی است. با این توضیح که واخواهی از رای صادر شده مخصوص احکام غیابی است، نه احکامی که به صورت حضوری صادر می شوند. یعنی در شرایطی که یک حکم غیابی از دادگاه صادر شود، خوانده دعوای نخستین، می تواند در مهلت مقرر، تقاضای واخواهی کند. لذا تمامی احکام غیابی قابل واخواهی هستند، مگر اینکه خلاف آن در قانون ذکر شده باشد.
- تجدید نظر (پژوهش): اگر آرایی که از دادگاه ها صادر شده اند قابل تجدید نظر خواهی باشند، طرفین دعوی حق دارند در مهلت مقرر شده در قانون، از آن حکم صادر شده تجدید نظر خواهی کنند. اصولا آراء صادره از دادگاه ها قابل تجدید نظر خواهی هستند؛ مگر آنکه به موجب قانون استثناء شده باشند و امکان تجدید نظر خواهی از آنها وجود نداشته باشد.
طرق فوق العاده شکایت از آراء دادگاه ها
روشهای فوق العاده شکایت از آراء دادگاه ها صرفا در مواردی که قانونگذار مجاز دانسته است، امکانپذیر می باشد. مطابق قانون آیین دادرسی مدنی و آیین دادرسی کیفری، طرق فوق العاده شکایت از آراء دادگاه ها شامل موارد ذیل می باشد:
- فرجام خواهی: فرجام خواهی به این معناست که دیوانعالی کشور انطباق یا عدم انطباق رأی صادر شده را با مقررات قانونی و موازین شرعی تشخیص بدهد و در نهایت آن را تایید یا نقض کند. در صورتی که دادگاه رای صادر شده را نقض کند، به صورت ماهوی به دعوا رسیدگی نمی کند؛ بلکه پرونده آن را به دادگاه هم عرض اعاده می کند تا مجددا مورد رسیدگی قرار گیرد.
- اعاده دادرسی: اعاده دادرسی به عنوان یکی از روش های فوق العاده اعتراض به رای، به این معناست که همان مرجعی که رأی را صادر کرده است، در صورت وجود شرایط مقرر شده در قانون، دوباره آن را مورد بررسی قرار بدهد. به عنوان مثال زمانی که پس از صدور حکم در دادگاه اسناد و مدارک جدیدی پیدا شود که دلیل بر حقانیت فرد محکوم است، می توان از حکم صادر شده تقاضای اعاده دادرسی نمود.
- اعتراض شخص ثالث: علی رغم اینکه آراء صادره از دادگاه ها تنها در مورد طرفین دعوا صادر می شود و اصطلاحا اثر نسبی دارد، اما گاهی در ارتباط با شخص ثالث نیز آثاری به بار می آورد. به همین دلیل، کسی که از این حکم اثر می پذیرد، می تواند به این حکم اعتراض نماید که این اعتراض به صورت اعتراض ثالث اصلی و اعتراض ثالث طاری قابل طرح خواهد بود.