مسئولیت والدین در تربیت فرزند وانتخاب شیوه تربیتی مناسب، بسیار سرنوشت ساز است تا جایی که روش ها والگوهای تربیتی آنها به طور مستقیم با ویژگی هایی که مایلند در فرزندشان وجود داشته باشد، رابطه دارد؛ بنابراین چگونگی روابط میان اعضاء خانواده و طرز ارتباط والدین با فرزندان در شکل گیری شخصیت آنها اهمیت زیادی دارد.
در این میان اکثر صاحب نظران روانشناسی معتقدند که بهترین جو عاطفی بین اعضاء یک خانواده، فضایی است که نه نظیر خانواده های سخت گیر ومستبد، فرزندان در آن دچار محدودیت مطلق از طرف پدر و مادر شوند و نه از آزادی بیش از حد نظیر خانواده های سهل گیر برخوردار باشند، بلکه شایسته است تمام اعضای خانواده با یک انضباط هدایت شده و آزادی مشروط دررشد و تعالی یکدیگر و ایجاد آرامش و آسایش در خانواده مؤثر واقع شوند، زیرا وظیفة مهم خانواده تأمین آرامش و امنیت اعضای آن و تعلیم و تربیت فرزندان است.
بسیاری از والدین گاهی در شرایط سختی برای تصمیم گیری قرار می گیرند. شرایطی که توضیح آن پیچیده بوده و نیاز به آموزش بلند مدت و صحیح دارد. در این شرایط، والدین باید با کمال جدیت با کودک خود سخن بگویند؛ آن هم بدون توسل به زور یا خشونت. در این بین، والدین باید محیطی را برای کودک خود فراهم کنند که در عین بیان خواسته های خود، از خواسته های والدین نیز حرف شنوی داشته باشد و به خواسته های آن ها عمل کند.
واقعیت امر این است که این مواجهه امر و نهی در طی فرآیند رشد و تربیت کودک، نه یک بار، بلکه بارها و بارها برای والدین پیش می آید. آنچه امر تربیت را این چنین مهم و دشوار کرده، همین ظرافت هاست؛ یعنی سختگیری در عین مهربان بودن و انعطاف پذیری در عین جدی بودن. شاید والدین نیز بارها و بارها این سؤال را در ذهن خود مرور کرده اند که تا چه اندازه می توانند نسبت به کودک خود سخت گیری کنند؟ و از همه مهم تر، چگونه می توانند در عین سخت گیری، انعطاف پذیر باشند؟ والدین نباید به گونه ای رفتار کنند که کودک دچار احساس عقده یا خود کم بینی شود.
میزان سخت گیری به کودکان
اجرای قوانین خانه
در رابطه با میزان سخت گیری به کودک باید به این نکته اشاره کرد که تابعیت از دستورات خانواده و انجام قوانین آن سخت گیری نیست. بسیاری از والدین فکر می کنند اگر کودک بخواهد کاری را انجام دهد و به کارش اصرار داشته باشد و والدین نیز به خاطر این کار او عکس العملی از خود نشان دهند به او سخت گرفته اند. والدین باید کودک را نسبت به اجرای قوانین توجیه کنند. به آنها مدام توصیه کنند که اجرای قوانین جزئی از بایدها و نباید های خانواده محسوب می شود و انجام ندادن آن نوعی ته خطی است و در قبال آن کودک مسئول است و باید نسبت به عملی که انجام داده تنبیهی منطقی در نظر گرفته شود. به عنوان مثال فرض کنید کودک تا اواخر شب در خانه دوستش مانده است یا درس می خواند. قوانین خانواده نیز اینگونه است که همه باید راس ساعت 8 در منزل باشند. اگر کودک این قانون را زیر پا بگذارد در ابتدا باید علت آن را توضیح دهد و اگر دلیلش منطقی نبود در صورت تکرار باید با او برخورد جدی و قاطعی کرد.
اولویت بندی
میزان سخت گیری کودک با نوع رفتار کودک متفاوت است. درست است که قوانین یک خانه مشخص شده است. این قوانین اولویت های خاص خود را دارد. مثلا بعضی از قوانین بسیار مهمتر از بعضی دیگر است که به آن قوانین اولیه می گویند. این قوانین شامل آشغال نریختن در خانه، مسواک زدن، توهین نکردن به دیگران، حفظ احترام که همه ملزم به انجام آن هستند. یعنی در این موارد سخت گیری جایز است و حتما باید نسبت به انجام ندادن آن واکنش نشان داد. در کنار این قوانین، قوانین دیگری نیز وجود دارد که از اهمیت کمتری برخوردار هستند مانند کمک نکردن به بزرگتر ها، درس خواندن، خرید کردن و... جزء وظایفی است که انجام ندادن آن با تذکر قابل حل است و نیازی نیست که سخت گیری ها بیش از اندازه باشد.
سن و جنس کودک
میزان سخت گیری به کودک متناسب با سن و جنس و موقعیتی که در آن قرار گرفته متفاوت است. مثلا قوانینی که برای یک کودک 2 ساله در منزل گذاشته شده با کودک 8 یا 9 ساله فرق می کند. والدین حتی الامکان باید طوری رفتار کنند که سخت گیری آنها کودک از آنها و از محیط خانه دلزده نشود.
کنترل هیجانات
میزان سخت گیری به کودک علاوه بر نکاتی که ذکر شد به والدین نیز مربوط می شود. والدینی که نتوانند هیجانات خود را کنترل کنند و با یک قانون شکنی ساده ی کودک، کنترل خود را از دست بدهند و بدترین تنبیه ها را برای کودک در نظر بگیرند قطعاً فرزندان ضعیفی تربیت خواهند کرد که در آینده دچار مشکلات روحی و روانی خواهند شد. فریاد کشیدن بیش از حد یا خشونت شدید، کاملاً با سخت گیری متفاوت است. جدیت را با خشونت اشتباه نگیرید. خشونت های شدید والدین و پس از آن دلسوزی و مهربانی های بیش از حد نه تنها کودک را تربیت نخواهد کرد بلکه او را به یک انسان دو قطبی قانون گریز مبدل خواهد کرد.
کودک آزاری
سخت گیری با کودک آزاری متفاوت است. سخت گیری یعنی اینکه نسبت به عمل زشت و قانون گریزی او واکنش جدی و قاطع از خود نشان دهید. به نحوی که کودک از رفتار زشت خود خجالت بکشد و دیگر این اشتباه را تکرار نکند. میزان سخت گیری به کودک نسبت به شرایط و سن و موقعیت کودک متفاوت است. تربیت کودک هیچ ارتباطی به کودک آزاری ندارد و منظور از تربیت کتک زدن، آزار جسمی و روحی او نیست بلکه شناساندن باید ها و نباید ها به اوست.
مشکلات عاطفی
واکنش بسیاری از والدین نسبت به کار زشت کودک، بی توجهی و بی محلی و قهر کردن است. روان پزشکان و روانشناسان معتقدند والدینی که نسبت به کودک خود نامهربانی می کنند و مدام با او قهر هستند، کودکشان در آینده دچار بیماری های روحی و روانی شدیدی خواهند شد. سخت گیری های بسیار شدید مانند محرومیت های عاطفی، تهدید های حدی و تمسخر کودک او را از ادامه زندگی دلزده می کند و اعتماد به نفس او را می گیرد.