به گزارش سایت خبری ساعد نیوز و به نقل از ایران پژوهان:
اندازه گیری عبارت است از تبدیل کیفی به کمّی، با توجه به ملاک معین. اندازهگیری را میتوان به روشی اطلاق کرد که از طریق آن عددی بر اساس یک قانون معین جایگزین یک صفت میشود. پژوهشگر کار خود را با متغیر آغاز میکند و سپس برای بیان متغیر به صورت عدد از قوانین و مقیاسهای مختلفی استفاده میکند. ماهیت روش
اندازهگیری و اعدادی که از طریق اعمال روشهای اندازهگیری حاصل میشوند، تعیین میکنند که برای تفسیر آنها باید از چه روش آماری استفاده کرد.
استیونس مقیاسهای اندازه گیری را به چهار دسته طبقه بندی کرده است: اسمی[2]، ترتیبی[3]، فاصلهای[4] و نسبی[5].
مقیاس اسمی
ابتدائیترین مقیاس اندازهگیری، مقیاس اسمی است. در این مقیاس افراد یا اشیاء بر اساس یک ملاک معین در طبقهها که کیفی هستند و نه کمّی، جایگزین میشوند. در این مقیاس، اندازهگیرنده باید بتواند طبقهها را از یکدیگر تشخیص دهد و ملاکی را که بر اساس آن افراد یا اشیاء را در طبقههای مختلف جایگزین میکند بشناسد. البته این طبقهها باید ناسازگار باشند، به این معنی که یک نفر یا یک شئ را نتوان در بیش از یک طبقه جایگزین کرد. تنها ارتباطی که طبقهها با هم دارند این است که با همدیگر متفاوتند و هیچ دلیل یا مدرکی وجود ندارد که با توجه به آن بتوان نتیجه گرفت که ویژگیهای یک طبقه بیشتر یا کمتر از طبقه دیگر است. طبقهبندی دانشجویان به صورت مذکر و مؤنث در مقیاس اسمی است.
اعدادی که در این مقیاس به کار برده میشوند اختیاری هستند و صرفاً جهت نامگذاری و سهولت به کار میروند و هیچگونه معنایی از آنها استنباط نمیشود. در تخصیص اعداد به طبقهها باید توجه داشت که به کلیه افراد یا اشیایی که متعلق به یک طبقه هستند عدد یکسانی اختصاص یابد. به عنوان مثال برای آماده کردن اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از این مقیاس برای عملیات کامپیوتری، عدد صفر برای کلیۀ افراد مذکر و عدد یک برای کلیۀ افراد مؤنث به کار برده میشود. در این مقیاس هیچگونه همبستگی یا ارتباطی بین اعداد به کار برده شده وجود ندارد. به عنوان مثال، طبقهای که عدد یک به آن اختصاص داده میشود، در مقایسه با طبقهای که به آن عدد صفر داده میشود، دارای هیچ ویژگی اضافهای نیست.
عدهای عقیده دارند که فرآیند طبقه ای، اندازهگیری نیست و برخی از کتابهای آماری هم این مقیاس را در بحث مقیاسهای اندازهگیری مطرح نکردهاند. اما در صورتی که اندازهگیری را به اختصاص دادن عدد به اشیاء یا حوادث بر اساس یک قانون معین تعریف کنیم، فرآیند طبقهبندی اطلاعات و تخصیص عدد به آنها نیز نوعی اندازهگیری محسوب میشود.
اعدادی که در مقیاس اسمی به کار برده میشوند، نمایندۀ مقدار مطلق یا نسبی ویژگی نیستند. آنها فقط به منظور تعیین اعضای هر طبقه به کار برده میشوند. به عنوان مثال شمارۀ بازیکنان یک تیم فوتبال در سطح مقیاس اسمی است. با مشاهدۀ بازیکن 16 نمیتوان نتیجه گرفت که او دو برابر بازیکن 8 مهارت دارد، یا نمیتوان گفت که مهارت بازیکن 16، برابر است با حاصل جمع مهارتهای بازیکنان 12 و 4. اعدادی که در این مقیاس به کار برده میشوند قابلیت جمع، تفریق، ضرب و تقسیم و حتی مرتب کردن را ندارند. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات جمعآوری شده از طریق این مقیاس تنها میتوان از روشهای آماری که در آنها دادهها به صورت فراوانی به کار برده میشوند استفاده کرد.
اجازه دهید به متغیری که میتواند بر اساس مقیاس اسمی اندازهگیری شود، اشاره کنیم. یعنی ملیّت افراد: میتوانیم مقیاس اسمی این متغیر را در طبقات جامع و مانع زیر قرار دهیم:
امریکائی، ایتالیائی، استرالیائی، لهستانی، آلمانی، سوئدی، هندی و زامبیائی.
توجه کنید که هر پاسخدهنده باید در یکی از طبقات نهگانه قرار گیرد و مقیاس به ما اجازه محاسبه درصد پاسخدهندگان هر کدام از طبقههای نهگانه را خواهد داد.
مقیاس ترتیبی
دومین مقیاس اندازهگیری، ترتیبی است که کلیه ویژگیهای مقیاس اسمی را دارد. در این مقیاس وضعیت نسبی اشیاء یا افراد بدون تعیین فاصله بین آنها بر اساس صفت معینی مشخص میشود. شرط ضروری اندازهگیری در این مقیاس رعایت ملاک رتبهبندی کردن اشیاء یا افراد است، به این معنی که باید روشی را به کار برد که به کمک آن بتوان تعیین کرد که فرد یا شئ مورد اندازهگیری دارای ارزش بیشتر، کمتر یا مساوی است. به عنوان مثال، برای رتبهبندی کردن دانشآموزان بر اساس درآمد خانواده، میزان همکاری و معدل میتوان از این مقیاس استفاده کرد.
در مقیاس ترتیبی، روشی که برای رتبهبندی اشیاء یا افراد به کار برده میشود باید با توجه به اصل
انتقالپذیری باشد و این اصل را میتوان با استفاده از علایم ریاضی به صورت زیر بیان کرد.
در صورتی که B < A و C < B باشد، C < A خواهد بود. به بیان دیگر باید ارتباط به گونهای باشد که اگر A بزرگتر از B و B از C بزرگتر باشد، در نتیجه A بزرگتر از Cباشد. البته به جای کلمۀ بزرگتر
میتوان از کلمات دیگری مانند قویتر، پیشرفتهتر، بلندتر و غیره استفاده کرد.
در این مقیاس تنها میتوان افراد یا اشیاء را بر اساس میزان یا مقداری که هر یک از آنها دارای ویژگی موردنظر هستند، مقایسه کرد. بنابراین استفاده از عدد در این مقیاس، هیچ معنایی به جز ترتیب یا رتبهبندی اشیاء یا افراد ندارد. به عبارت دیگر، عدد در این مقیاس نشاندهندۀ جهت و ترتیب ویژگیهای اندازه گرفته شده است، و نه تفاوت و یا نسبت بین آنها. بنابراین هنگامی که برای رتبهبندی از اعداد 1، 2، 3 استفاده
میشود، بدین معنی نیست که فاصلۀ بین رتبههای اول و دوم برابر فاصلۀ بین رتبههای دوم و سوم است. ممکن است فاصلۀ نمرۀ دانشآموز رتبۀ اول تا دانشآموز رتبۀ دوم مساوی، بیشتر یا کمتر از فاصلۀ نمرۀ دانشآموز رتبۀ دوم تا دانشآموز رتبۀ سوم باشد. بنابراین هیچ ملاک و اساسی برای پیشبینی و بیان فاصلۀ بین رتبهها وجود ندارد. آنچه که در این مقیاس مشخص میشود این است که چه کسی یا کسانی در مرتبۀ اول یا مرتبههای بعدی قرار دارند. به عنوان مثال، در یک مسایقه دو 100 متر، ما فقط میدانیم که چه کسی سریعتر دویده است و دوندهها را میتوان بر اساس سرعت دویدن آنها رتبهبندی کرد.
برای مثال، ممکن است از پاسخدهندگان خواسته شود تا ویژگیهای پنجگانه مهم شغل را رتبهبندی کنند. این سئوال ممکن است به شکل زیر پرسیده شود:
«ویژگیهای یک شغل را بر حسب اهمیتی که برای شما دارد، رتبهبندی کنید. به بااهمیتترین ویژگی عدد 1 و دومین ویژگی از لحاظ اهمیت عدد 2 و همین طور تا الی آخر رتبهبندی کنید، طوری که به هر کدام
رتبههای 1، 2، 3، 4 و 5 بدهید.»
ویژگیهای شغل | درجهبندی اهمیت |
این شغل فرصتهای زیر را فراهم میکند: | ............. |
1- تعامل با دیگران | ............. |
2- استفاده از مهارتهای مختلف | ............. |
3- انجام کار از ابتدا تا انتها | ............. |
4- خدمت به دیگران | ............. |
5- کار کردن به صورت مستقل | ............. |
مقیاس ترتیبی محقق را کمک خواهد کرد تا درصد پاسخدهندگانی که تعامل با دیگران را مهمترین، و کسانی که استفاده از مهارتهای مختلف را به عنوان مهمترین و ... در نظر میگیرند، تعیین کند. چنین دانشی ممکن است در طراحی مشاغل کمک کند که آنچه از نظر کارکنان حائز اهمیت است برای غنیتر ساختن مشاغل، در آنها گنجانیده شود.
اکنون میتوانیم ببینیم که مقیاس ترتیبی نسبت به مقیاس اسمی اطلاعات بیشتری فراهم میکند. مقیاس ترتیبی نه فقط تفاوت بین طبقهها را نشان میدهد، بلکه ترتیب تفاوت ارجحیت هر مقوله از نظر پاسخگویان را مشخص میسازد. در عین حال، توجه کنید که مقیاس ترتیبی قادر به تعیین مقدار تفاوت بین رتبهها نیست. برای نمونه در مثال ما، ان دسته از ویژگیهای شغل، که رتبه اول کسب کرده با تفاوت بسیار نسبت به ویژگی چهارم ترجیح داده میشود. در حالی که ویژگی که رتبه سوم کسب کرده ممکن است با تفاوت بسیار زیاد نسبت به ویژگی چهارم ترجیح داده شود. بنابراین، در مقیاس ترتیبی، حتی اگر بتوانیم بدانیم، در رتبهبندی اشیاء، اشخاص یا حوادث بررسی شده، تفاوتهایی وجود دارد، نمیتوانیم اهمیت این تفاوتها را بدانیم. این نقص به وسیله مقیاس فاصلهای برطرف میشود.
با توجه به بحث فوق نتیجه گرفته میشود که عملیات ریاضی جمع، تفریق، ضرب و تقسیم را نمیتوان در این مقیاس به کار برد. روشهای آماری متناسب با این مقیاس محدود است. چون فاصلۀ بین طبقات مشخص نیست، بنابراین نمیتوان از روشهای آماری که بر اساس مساوی بودن فاصلۀ طبقهها استوارند، استفاده کرد. روشهای آماری مناسب مقیاس اسمی را میتوان برای این مقیاس به کار برد.
مقیاس فاصله ای
مقیاس فاصلهای دارای کلیۀ ویژگیهای مقیاسهای اسمی و ترتیبی است و علاوه بر آنها، در این مقیاس فاصلۀ هر صفت تا مبدأ آن نیز مشخص است. در این مقیاس نه تنها ترتیب اشیاء یا صفتهای مورد
اندازهگیری مشخص است، بلکه فاصلۀ بین واحدهای اندازهگیری نیز معلوم است. در این مقیاس، فواصل مساوی بین اعداد، نشاندهندۀ فواصل مساوی بین صفتهای مورد اندازهگیری است. درجههای فارنهایت و سانتیگراد، مثالهای خوبی برای این مقیاس هستند. مقیاس فاصلهای نه تنها گروهها را طبقهبندی و رتبه آنها را نشان میدهد، بلکه مقدار این تفاوت بین گروهها را نیز اندازهگیری میکند. برای مثال، اگر کارکنان فکر میکنند (1) داشتن مهارتهای مختلف در مشاغلشان در مقایسه با انجام یک کار از ابتدا تا انتها حائز اهمیت زیادتری است و (2) برای آنها خدمت به افراد تا تنهایی کار کردن در شغل از اهمیت زیادتری برخوردار است، آنگاه مقیاس فاصلهای میتواند نشان دهد آیا اولویت اول نسبت به دوم یکسان است، کمتر است یا بیشتر. این امر میتواند از طریق تغییر مقیاس از ترتیبی در مثال بالا به حالتی که در آن چندین نقطه روی مقیاس وجود دارد که میتواند میزان اهمیت هر کدام از ویژگیهای پنجگانه شغل را نشان دهد محقق شود. چنین مقیاسی را برای طراحی شغل به صورت زیر میتوان نمایش داد:
«با مشخص کردن یکی از گونههای مقیاس زیر در مقابل هر عبارت، میزان موافقت خود را نشان دهید.»
| کاملاً مخالفم | مخالفم | بینظرم | موافقم | کاملاً موافقم |
از بین فرصتهایی که در شغل وجود دارد، فرصتهای زیر برای من حائز اهمیتند: | |||||
الف) تعامل با دیگران | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 |
ب) استفاده از مهارتهای مختلف | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 |
ج) انجام کار از ابتدا تا انتها | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 |
د) خدمت به دیگران | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 |
ه) کار کردن به صورت مستقل | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 |
اجازه دهید تشریح کنیم چگونه در مقیاس فاصلهای، اندازههای مساوی در ساختار یک مقیاس وجود دارد. فرض میکنیم که کارکنان اعداد 5 و 4 و 2 و 1 و 3 را برای بندهای پنجگانه علامت زده باشند. میتوان گفت که کارکنان تلاش میکنند تا نشان دهند که میزان اولویت آنها به بهرهبرداری از مهارتهای مختلف نسبت به انجام وظیفه از ابتدا تا انتها و میزان اولویتدهی آنها به خدمت به دیگران نسبت به اولویتشان به کار کردن به طور مستقل مساوی است. یعنی میزان تفاوت بین فاصلۀ نقاط 1 و2 روی مقیاس، مساوی میزان تفاوت بین فاصلۀ 4 و 5 است. هر عددی میتواند به اعداد روی مقیاس اضافه یا از آنها کسر کرد ولی فاصله موجود کماکان ثابت خواهد بود. برای مثال اگر عدد 6 را به همۀ نقاط پنجگانه روی مقیاس اضافه کنیم، مقیاس فاصلهای (به جای 1 تا 5) 7 تا 11 میشود. میزان تفاوت بین 7 و 8 مساوی میزان تفاوت 9 و 10 است. بنابراین نقطه مبدأ یا نقطه آغاز هر مقیاس میتواند هر عدد اختیاری باشد.
دماسنج پزشکی مثال خوبی از ابزاری است که دارای مقیاس فاصلهای است؛ این دستگاه یک مبدأ اختیاری دارد و میزان تفاوت بین 37 درجه (نقطه دمای طبیعی بدن) و 38 درجه درست مساوی میزان تفاوت بین 39 به 40 درجه است. در عین حال توجه کنید که اگر شخصی دمای بدنش از 37 به 38 افزایش یابد، نگران نخواهد شد، اما وقتی دمای بدنش از 39 به 40 افزایش یابد، اظهار نگرانی خواهد کرد.
بنابراین، مقیاس فاصلهای، فاصلهها، ترتیب تقدم و تساوی مقادیر را بین متغیرها نشان میدهد که نسبت به مقیاس اسمی و ترتیبی قویتر است و دارای امکان محاسبۀ تمایل به مرکز و میانگین حسابی است. برای سنجش، پارامترهای پراکندگی، دامنه تغییرات، انحراف معیار و واریانس نیز داراست.
به عنوان مثال دیگر، اگر سه دانشجو در آزمون روشهای تحقیق، به ترتیب نمرۀ، 45، 30 و 15 گرفته باشند، نمیتوان استنباط کرد که دانشجویی که نمره 30 گرفته است دو برابر دانشجویی که نمره 15 گرفته است معلومات دارد. به منظور روشن شد این موضوع فرض کنید 15 سؤال ساده به آزمون فوق افزوده شود و این سؤالها به گونهای باشند که هر سه دانشجو بتوانند به سؤالهای اضافه شده پاسخ درست بدهند. بنابراین، نمرههای جدید این دانشجویان به ترتیب 60 و 45 و 30 خواهد شد. حال اگر نسبت نمرههای دانشجویان را محاسبه کنیم متوجه خواهیم شد که نسبت نمرۀ دانشجوی اول به دانشجوی سوم برابر دو است یعنی دانشجویی که نمرهاش 60 شده است دو برابر دانشجویی که نمره 30 گرفته است معلومات تحقیقی دارد. در صورتی که در اندازهگیری اول این نسبت برابر سه (3 = 15 ÷ 45) بود.
بنابراین، چون در این مقیاس صفر واقعی وجود ندارد، انجام عملیات ضرب و تقسیم درست نیست. گرچه تفاوت بین موقعیتها یا اعداد را میتوان با هم جمع کرد، ولی نسبتهای محاسبه شده میان اعداد، بیمعنی هستند. در اندازهگیری برخی از متغیرها نظیر پیشرفت، هوش، نگرش و شخصیت، پژوهشگر همیشه به فواصل بین واحدهای اندازهگیری اطمینان اطمینان ندارند و غالباً قبول این فرض که اعداد به دست آمده معتبر و بامعنی هستند برای او ضروری است. ضمناً فرض بر این است که آزمونهای استاندارد ارتباط بین واحدهای اندازهگیری و صفت مورد اندازهگیری را بهتر معلوم میکنند، یک قاعدع است. نمره 130 در یک آزمون هوش نشاندهندۀ هوش بیشتری از نمره 125 در همان آزمون است و فرض شده است که فاصلۀ بین طبقههای هوش مساوی است، یعنی فاصلۀ بین 125 تا 130 مساوی فاصله بین 120 تا 125 است. در یک آزمون معلمساخته، دو دانشآموز میتوانند نمرههای مساوی بگیرند، اما این دو ممکن است به سؤالهای متفاوت که درجههای دشواری مختلفی داشتهاند، پاسخ داده باشند. آیا این دانشآموزان دارای توانایی یکسانی هستند؟ همچنین دانشآموزی را تصور کنید که در امتحان دیکتۀ فارسی نمره صفر را گرفته است. آیا نمرۀ صفر بدین معنی است که او توانایی نوشتن هیچ کلمهای را نداشته است؟ این نوع برداشت درست نیست زیرا نمرههای دیکته فقط رتبۀ دانشآموزان را بر اساس تعداد غلطی که داشتهاند تعیین میکند نه چیزی دیگر.
مقیاس نسبی
مقیاس نسبی دارای کلیۀ ویژگیهای مقیاسهای فاصلهای، ترتیبی و اسمی است. این مقیاس بالاترین سطح اندازهگیری است و در آن صفر واقعی وجود دارد. در این مقیاس، برای مقایسه دو ارزش یا دو واحد
میتوان از نسبت استفاده کرد. متر که برای اندازهگیری طول به کار برده میشود و دارای مبدأ صفر است، یک مقیاس نسبی است. بنابراین در این مقیاس میتوان گفت 6 سانتیمتر دو برابر 3 سانتیمتر طول دارد. در مقیاس نسبی امکان ضرب و تقسیم هر یک از اندازهها در یک عدد معین بدون تغییر ویژگی مورد
اندازهگیری وجود دارد. به عنوان مثال میتوان 2 متر را در 100 ضرب کرد تا واحد اندازهگیری به 200 سانتیمتر تبدیل شود. در این مقیاس عمل ضرب موجب موجب تغییر نسبت اولیه نمیشود.
مقیاس نسبی غالباً در علوم فیزیکی به کار برده میشود. در علوم انسانی ویژگیهای معدودی وجود دارند که میتوان آنها را با استفاده از این مقیاس اندازهگیری کرد. به همین ترتیب تفسیر ویژگیهای انسانی با استفاده از این مقیاس گاهی اوقات امکانپذیر نیست. برای مثال، میتوانیم بگوییم بلندی قامت شخصی با قد 180 سانتیمتر دو برابر بلندی قامت فردی است که 90 سانتیمتر قد دارد، ولی نمیتوان گفت هوش شخصی که دارای بهره هوشی 150 است دو برابر هوش فردی است که دارای بهره هوشی 75 است. اطلاعات
جمعآوری شده با استفاده از این مقیاس را میتوان با تمام روشهای آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
عملیات ریاضی و آزمونهای آماری که برای هر یک از مقیاسها به کار برده میشوند
مقیاس | عملیات ریاضی | شاخصهای آماری | آزمونهای آماری |
اسمی | درصد، نسبت، شمارش | نما | ضریب همبستگی فی |
رتبه ای | نما، دامنه تغییرات، میانه | نما، دامنه تغییرات، میانه | همبستگی اسپیرمن تائوی کندال دبلیوی کندال |
فاصلهای | درصد، نسبت، شمارش، جمع و تفریق | نما، دامنه تغییرات، میانه، میانگین، واریانس، انحراف استاندارد | کلیۀ آزمونهای آماری پارامتریک و غیرپارامتریک |
نسبی | درصد، نسبت، شمارش، جمع و تفریق، ضرب و تقسیم | نما، دامنه تغییرات، میانه، میانگین، واریانس، انحراف استاندارد | کلیۀ آزمونهای آماری پارامتریک و غیرپارامتریک |
[1] Stevens
[2] Nominal scale
[3] Ordained scale
[4] Interval scale
[5] Ratio scale