داستان های هزار و یک شب / شب دوازدهم : حمّال و دختران ( قسمت چهارم)
به گزارش سرویس جامعه ساعد نیوز، یکی از متون ادبی چندملیتی که زنان در آن حضوری روشن و فعال دارند، کتاب هزار و یک شب است. قهرمان قصّههای این کتاب، زنی با تدبیر و هوشیار است که با نقل قصّههایی هوشمندانه، پادشاهی خودکامه و مستبد را به خودآگاهی میرساند. روند قصهگویی شهرزاد در کتاب هزار و یک شب نشان میدهد که او، کاملاً هوشمندانه و آگاهانه برای نجات جان خواهر خود و دیگر دختران سرزمینش تلاش میکرده است.
** این داستان زیرمجموعه داستان حمّال و دختران می باشد.
شهرزاد قصه گو که تا امشب از دست شهریار شاه خونریز نجات پیدا کرده بود در شب دهم قسمت دوم داستان شیرین حمّال و دختران را برای شهریار حکایت کرد و داستان را نصفه گذاشت تا شبی دیگر جان خود را نجات دهد در این داستان که شهرزاد قصه گو حکایت کرد وقتی همه ی در خانه این دختران بودند این ها کارهای عجیبی کردند که پادشاه حاضر نتوانست خویشتن داری کرده و سوالی نپرسد او گفت چرا این کار ها را انجام می دهید که ناگهان دری باز شد و چند مرد قوی هیکل وارد شدند در این یکی از دختران گفت قبل از اینکه گردنتان را بزنیم داستان خود را برای ما بگویید؛ قلندر (گدای اول) داستان نابینا شدنش رو شرح داد تا آنجا که راز مگوی پسر عمویش را به ناچار با عمویش فاش کرد . در ویدیویی که تماشا کردید گدای دوم تمام سرنوشتش را باگو کرد.
برای شنیدن ادامه داستان در روزهای آتی نیز همراه ساعدنیوز باشید.
در شب سیزدهم خواهید خواند...
در شب سیزدهم این داستان، شهرزاد قصه گو ادامه داستان حمّال و دختران را حکایت خواهد کرد که هر کدام از حاضرین روایت خود را بازگو می کنند ......
با ما همراه باشید.
برای خواندن داستان های هزار و یک شب اینجا کلیک کنید.