ساعدنیوز
ساعدنیوز

داستان های هزار و یک شب / شب ششم : ماهیگیر و ماهی سخنگو

  سه شنبه، 22 آبان 1403 ID  کد خبر 418462
داستان های هزار و یک شب / شب ششم : ماهیگیر و ماهی سخنگو
ساعدنیوز: در این بخش از مطالب ساعدنیوز داستان های بسیار جالب و آموزنده را مطالعه می کنید. برای خواندن این حکایات همراه ما باشید.

به گزارش سرویس جامعه پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز، یکی از متون ادبی چندملیتی که زنان در آن حضوری روشن و فعال دارند، کتاب هزار و یک شب است. قهرمان قصّه‌های این کتاب، زنی با تدبیر و هوشیار است که با نقل قصّه‌هایی هوشمندانه، پادشاهی خودکامه و مستبد را به خودآگاهی می‌رساند. روند قصه‌گویی شهرزاد در کتاب هزار و یک شب نشان می‌دهد که او، کاملاً هوشمندانه و آگاهانه برای نجات جان خواهر خود و دیگر دختران سرزمینش تلاش می‌کرده است.

** این داستان زیرمجموعه داستان ماهیگیر و دیو می باشد.

آنچه در شب پنجم گذشت....

شهرزاد قصه گو که تا امشب از دست شهریار شاه خونریز نجات پیدا کرده بود در شب پنجم داستان شیرین سندباد شاه و باز شکاریِ او را برای شهریار خواند و داستان را نصفه گذاشت تا شبی دیگر جان خود را نجات دهد او در شب پنجم چنین گفت شاهی که در پی اتفاقی باز شکاری خود را کشته بود نادم و پشیمان گشت و به وزیر خود گفت تو می خواهی من با کشتن رویان حکیم پشیمان شوم ولی وزیر توانست با نیرنگ و حیله شاه را مُجاب کند که باید حکیم را بکشد ، وقتی حکیم از این ماجرا اطلاع یافت با زیرکی تمام کتابی را به سم آغشته کرد و به دست پادشاه داد، سپس پادشاه بِمُرد و حکیم زنده ماند؛ امشب شهرزاد قصه گو ادامه این ماجرا ها را برای شهریار تعریف خواهد کرد :

در شب ششم شهرزاد گفت: ای شهریار کامگار آورده اند که...

ماهیگیر و ماهی سخنگو

چون ماهیگیر به عفریت گفت اگر از کشتن من در گذشته بودی، خدا تو را زنده می گذاشت اما تنها خواسته تو کشتن من بود من تو را در این خمره میکشم و به دریا می اندازم دیو سرکش فریاد برآورد و گفت: تو را به خدا این کار را مکن و به بزرگواری خود بر جان من ببخش و به خاطر کار بد من، مرا مجازات مکن. اگر من بدی کردم تو خوبی کن زیرا در امثال و حکم آمده است: «ای نیک مرد از بدی کار بدکاران درگذر که کار بد آنها برایشان بس و کاری را که امامه با عاتکه کرد، مکن.» ماهیگیر گفت: «ماجرای آنها چیست؟» عفریت گفت: «اکنون که من در زندانم توان قصه گفتن نیست، مگر آن که مرا بیرون آوری تا قصه را برایت بگویم ماهیگیر گفت: «چاره ای نیست جز آنکه تو را به دریا بیفکنم و راهی برای بیرون آمدن از آن نخواهی داشت. یادت نیست که چگونه من از تو درخواست نرمش و مهربانی می کردم و گریه و زاری می نمودم و تو فقط قصد کشتن مرا داشتی بی آنکه گناهی سزاوار مرگ کرده باشم و به تو آسیبی رسانده باشم باری تنها کاری که کرده بودم بیرون آوردن تو از این زندان بود چون با من چنین کردی دانستم که تو بد اصل و بد گوهری اکنون دانسته باش که تو را به این دریا نمی اندازم مگر آن زمان که هر کس را که به اینجا آمد از کارهای تو آگاه کنم و از تو بر حذر دارم. سپس تو را به دریا می افکنم که تا آخرالزمان در این دریا بمانی و انواع شکنجه ها را بچشی.»

عفریت گفت: «آزادم کن که اکنون زمان جوانمردی است و من به تو قول میدهم که هرگز زیانی به تو نرسانم بلکه سودی به تو خواهد رسید که تمام عمر از آن بهره مند گردی.» ماهیگیر از او قول و پیمان گرفت که اگر آزادش کرد، به ماهیگیر آزاری نرساند بلکه با او رفتار نیک در پیش گیرد. و پس از آنکه ماهیگیر او را واداشت که سوگند بخورد که عهد و پیمان نگهدارد و قسم به اسم اعظم را پشتوانه قول خویش کند، خمره را گشود. دود از خمره بیرون آمد، شکل گرفت و به صورت عفریتی ژولیده و ژنده پدیدار شد. عفریت بیدرنگ پای بر خمره زد و آن را به دریا افکند. ماهیگیر که دید عفریت خمره را به دریا انداخت به مرگ خود یقین پیدا کرد و خود را از ترس خیس کرد و گفت این علامت خوبی نبود. بعد به خود دلداری داد و گفت ای عفریت، خداوند فرموده است به پیمان خویش پایبند باشید زیرا که پیمان نزد او پاسخگوست.

و تو با من عهد کردی و سوگند خوردی که با من حیله و نیرنگ نبازی. اگر پیمان شکنی کنی خدا سزای تو را خواهد داد، زیرا که او غیرتمندی است که مهلت میدهد اما اهمال نمی ورزد. من همان سخنی را با تو میگویم که رویان حکیم به یونان شاه گفت: «مرا زنده بگذار تا خدا زنده ات گذارد.» عفریت خندید و پیش روی ماهیگیر به راه افتاد و گفت: «ماهیگیر دنبالم بیا.» ماهیگیر پشت سر او به راه افتاد و هیچ امیدی به نجات نداشت تا آنگاه که از پیرامون شهر دور شدند و بر بالای کوهی رفتند و از آنجا به بیابانی پهناور فرود آمدند و در وسط آن به دریاچه ای پر آب رسیدند. عفریت در آنجا ایستاد و به ماهیگیر فرمان داد که تور خود را در آب اندازد و ماهی بگیرد. ماهیگیر به دریاچه نگاه کرد و در آن ماهی هایی دید رنگارنگ به رنگهای سفید قرمز کبود و زرد. متعجب شد، تورش را در آب انداخت و کشید. و در آن چهار نوع ماهی یافت که هر یک به رنگی بودند ماهیگیر با دیدن ماهیان خوشحال شد و عفریت به او گفت: «اینها را نزد شاه ببر و به او پیشکش کن، او تو را از مال دنیا بی نیاز خواهد کرد.

و تو را به خدا عذر مرا بپذیر که من راهی دیگر نمیشناسم زیرا هزار و هشتصد سال در این دریا بوده ام و تا این لحظه جهان را به صورت کنونی ندیده بودم و به یاد داشته باش که هر روز جز یک بار از این دریاچه ماهی نگیری و اکنون تو را به خدا می سپارم.» آنگاه پا بر زمین کوفت و زمین دهان گشود و او را در کام خود فرو برد. ماهیگیر از آنجا دور شد به شهر رفت و از آنچه میان او و عفریت گذشته بود متحیر بود. سپس ماهی را برداشته به خانه برد و کوزه ای سفالین آورد و آن را از آب پر کرد و ماهیها را در آن انداخت همین که ماهی ها در کوزه به شنا پرداختند آن را بر سر گذاشت و همان طور که عفریت گفته بود روانهٔ کاخ شاه شد. ماهیگیر به محض رسیدن به پیشگاه شاه، ماهی ها را به او پیشکش کرد. شاه از دیدن ماهیانی که ماهیگیر به او داده بود متعجب ماند زیرا که در عمر خویش ماهیانی بدین گونه و به این شکل ندیده بود.

بی درنگ دستور داد که این ماهیان را نزد کنیز آشپز ببرند و این کنیز آشپز را سه روز پیش، پادشاه روم به او هدیه کرده بود و هنوز کار آشپزی نکرده بود وزیر به او دستور داد که آنها را بریان کند و گفت: «ای کنیز، شاه می گوید من تو را ای مایۀ آبروی من برای چنین روز مبادایی اندوخته بودم، اینک شایستگی و دستپخت خوب خویش را به ما بنمای. و این ماهی ها را شاه از کسی هدیه گرفته است.» وزیر پس از سفارش هایی که به دختر آشپز کرد برگشت و شاه به او دستور داد چهارصد دینار به ماهیگیر بدهد. وزیر پول را به او داد و او آن را در گوشه ای از قبایش پنهان کرد و رهسپار خانه و دیدار همسر خویش شد در حالی که از شادی در پوست نمی گنجید و پیش از رفتن کالاهای مورد نیاز خانه را خرید.

این از داستان ماهیگیر اما دختر آشپز ماهی ها را تمیز کرد و در تاوه نهاد. اندکی صبر کرد تا یک طرف ماهی ها بریان شود و آنگاه آنها را به سوی دیگری بچرخاند که ناگهان دیوار آشپزخانه از هم شکافت و دختری زیبا، خوش قد و بالا با گونه هایی پر به سان ماه، با اندامی دلارا، چشمهایی سرمه سا، خوش صورت و بلند بالا که لباس خز کوفی به رنگ کبود بر تن و گوشواره در گوش و دستبند زیبا به دست و انگشترهایی با نگین های گرانبها به انگشتان کرده بود و ترکه ای از خیزران در دست داشت از شکاف دیوار بیرون آمد. دختر زیبا ترکه را بر تاوه فرود آورد و گفت: «ای ماهیان ،آیا همچنان به عهد و پیمان خویش پای بندید؟» کنیز با دیدن این منظره از هوش رفت و دختر زیبا بار دوم و سوم این گفته را بازگفت و ماهیان سر از تابه برداشتند و گفتند: «آری آری.» سپس همۀ ماهیان با هم این اشعار را خواندند:

«اگر ستیزه کنی با تو ما ستیزه کنیم / و گر وفا بنمایی وفای پیشه کنیم

و گر کناره کنی نیست چاره ای جز این / که درد هجر تو را با سکوت چاره کنیم»

تاوه را سرنگون کرد و به همان مکان که از آنجا آمده بود رفت و دیوار بر هم آمد. کنیز آشپز به هوش آمد و دید هر چهار ماهی سوخته و زغال شده اند کنیز با خود گفت: «از اول جنگ ، شکست از فرنگ» و داشت خود را سرزنش و نکوهش میکرد که وزیر را بالای سر خود یافت که می گفت: «ماهی را برای پادشاه بیاور.» کنیز به گریه افتاد و وزیر را از چگونگی ماجرا آگاه کرد وزیر متحیر شد و گفت: «این ماجرا بیشک دلیلی عجیب دارد.» سپس به دنبال ماهیگیر فرستاد او را آوردند وزیر گفت: «ای ماهیگیر برو و چهار ماهی مثل ماهیانی که آورده بودی بیار.» صیاد به دریاچه رفت و تور انداخت و آن را کشید و دید چهار ماهی به تور افتاده اند آنها را برداشت و نزد وزیر برد. وزیر آنها را به آشپز داد و گفت: «اینها را جلو خود من بریان کن تا به چشم خود ماجرا را ببینم.» کنیز ماهی ها را پاک کرد و در تاوه روی آتش نهاد اندکی نگذشته بود که دیوار شکافته شد و دختر با همان لباس و چوبدستی در دست پدیدار شد آن را به تاوه زد و گفت: «ای ماهی ای ماهی، آیا همچنان به عهد و پیمان قدیم خویش پای بندی؟» ماهیها سربلند کردند و این شعر را خواندند:

«اگر ستیزه کنی با تو ما ستیزه کنیم / و گر وفا بنمایی وفای پیشه کنیم

و گر کناره کنی نیست چاره ای جز این / که درد هجر تو را با سکوت چاره کنیم»

داستان که به اینجا رسید شهرزاد سپیده دم را نزدیک دید و لب از گفتار روا فروچید. خواهر او دنیازاد گفت: چه داستان شیرینی بود. گفت اگر شاه مرا زنده بگذارد و از کشتن من درگذرد، فردا شب داستانی شیرین تر خواهم گفت. آنها آن شب را در نهایت شادمانی و سرور تا صبح خوابیدند و صبح شاه به بارگاه حکومت رفت و چون کار دربار پایان گرفت به قصر آمد و به خانواده خود پیوست و در شب ششم شهرزاد گفت ای شهریار کامگار آورده اند که...

در شب هفتم خواهید خواند...

در شب هفتم این داستان، شهرزاد قصه گو داستان دیو و ماهیگیر را به ادامه خواهد رساند ......

با ما همراه باشید.

دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
(ویدئو) مازیار لرستانی: تنها کار تو دنیا که خیلی ازش خوشحالم مرد شدنمه/ چه دکوراسیونی داره خونش، آدم یاد خونه‌های نوستالژی دهه 60میفته (171 نظر) افسانه چهره آزاد: روزی که ازدواج کردیم به خانواده گفتیم از ما بچه نخواهید چون من و شاهرخ تصمیم داریم که هیچ وقت بچه دار نشویم با اینکه خیلی بچه‌ها را دوست دارم+فیلم (129 نظر) داریوش ارجمند: ببین شریفی نیا؛ من پاریس و لندن رو گشتم! بعد از بازی مالک اشتر پایم را در هیچ باشگاه بیلیاردی نگذاشتم می‌دانید چرا؟ چون آبروی امام علی (ع) روی کولم بود+فیلم (121 نظر) (ویدیو) الیکا ناصری: بارانِ سریال «گردن‌زنی»: دوست ندارم بگویند موفقیتم به خاطر جذابیت چهره‌ام است! (74 نظر) الهام چرخنده: نشون به اون نشون که شهربانو منصوریان گفت من از بسیج ورزشکاری هستم من هم دو تا ربع سکه برای شما دادم از جیب خودم/ لال شده بودم عین مرده! من تهدیدت نمیکنم +فیلم (60 نظر) پاسخ جالب رهبر معظم انقلاب به سوال چالشی؛ حکم شرعی استفاده از ظروف به جای آلات موسیقی در عروسی‌ها توسط زنان و شنیده شدن توسط مردان چیست؟ (49 نظر) (ویدیو) ستاره درخشان جوکر بانوان: نعیمه نظام‌دوست: یه عده بهم گفتن چقدر جلفه؛ چقدر دیوونست/ اگه خندوندن مردم دیوونگیه، من دیوونم! (39 نظر) (ویدئو) ژاله صامتی: جوونیام وقتی وارد حرفه بازیگری شدم، اصلا خوشگل نبودم، میتونستم خونه‌نشین بشم/ از خانوادم به خاطر اعتمادبه‌نفسی که بهم دادن ممنونم (38 نظر) عصبانیت علی دایی از سوال یک خبرنگار و ترک نشست خبری/ میگه:من بردم و میرم، تو اصلا در حد و عددی نیستی که بخوای اینجا شروع بکنی این حرف ها رو زدن (33 نظر) خداداد عزیزی:من طبیعتا مادرم رو بیشتر از خانومم دوست دارم، خانومم هم اینو میدونه (32 نظر) مات و مبهوت موندن رضا گلزار از دیدن همزاد خودش/ چقدرم که شبیه همدیگه هستن!+عکس (31 نظر) نصرالله رادش: من هم خیلی زشتم هم معتادم میخوام همه بدونن ولی راحت میگم غلط کردم سیگار بهتر از هروئینه!+فیلم (26 نظر) تیکه سنگین پژمان جمشیدی به فردوسی پور:آقا ولم کن من اصلا بازی ملی ندارم، هر دفعه من رو سکه پول میکنی جلو مردم!/همینجوری میرفتی حقتو از تلویزیون میگرفتی الان برگشته بودی! (22 نظر) گلوریا هاردی: آرزوی من این هست که کشور ایران و فرانسه با هم دوست باشند و روز به روز روابط بهتر و نزدیک تری داشته باشند، همان طور که حالا هم خوب هستند (22 نظر) هواداران زن پرسپولیس بعد از باخت / استقلال باخت، باخت، باخت هوادارا گفتن عیبی نداره ما استقلال نیستیماا، اینجا پرسپولیسه حواستون باشه بازیکنای عزیز (22 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
ترویج بی‌بند و باری در تبلیغ عجیب خرید طلای شب یلدا در حواشی داغ امروز جمعه 23 آذر 1403
هفته پژوهش و فناوری 1403؛ از نمایشگاه دستاوردها تا تجلیل از دانشمندان جوان و نشست‌های تخصصی + ویدئو
اعلام شرایط و مراحل نام‌نویسی در نوبت اول کنکور 1404/ ثبت‌نام از 25 آذر
ویدیو / جادوی انیمیشن در ایران باستان؛ خلاقیتی که با ساده‌ترین ابزار تاریخ‌ساز شد!
(ویدیو) سم خونت رو با «هیولا» تنظیم کن!😂 / قیافه نیما شعبان نژاد بعد از شنیدن جواب سوالات امتحان ریاضی خداست!
ویدیو| حامد آهنگی؛ معلم فوق سمی برنامه‌ی جوکر که به «منضبوط» بودن بسیار حساس بود/ محمدرضا علیمردانی ریسه رفت از خنده😂
ویدیو / هنرمندی خیره‌کننده "جواد عزتی" در «آتابای» و تسلط بی‌عیب و نقص او به زبان ترکی؛ تمرین بی‌وقفه یا نبوغ خدادادی؟
تست هوش/ چالش 15 ثانیه‌ای؛ آیا می‌توانید همه عددهای 7 را پیدا کنید؟
(ویدیو) وقتی نیچه و اینشتین به «جوکر» می‌آیند / استفاده از فلسفه و فیزیک، شیطنت جدید احسان علیخانی برای خنداندن مردم!
آغاز به کار نوزدهمین رویداد مجازی رقابت‌های استارتاپی در دانشگاه علم و صنعت
2 ارز دیجیتالی که در آستانه عبور از 100 میلیارد دلار ارزش بازار هستند و دنیای سرمایه‌گذاری را متحول می‌کنند!
(ویدئو) خاطره‌ی فوق‌العاده خنده‌دار نقش اول فیلم «هفتاد سی» از عشق دوران مدرسه‌اش/ بهرام افشاری: دختره برگشت گفت آقا این ما رو اذیت میکنه راننده همونو رفت تو حیاط کلانتری!😁
ویدیو / تاریخ تلویزیون این انگلیسی حرف زدن "علی صادقی" رو فراموش نمی‌کنه!😂😂
ویدئو| نبرد سرنوشت‌ساز «رستم و سهراب» در شاهنامه
ویدئو| فاش شدن خاطره تلخ اما بامزه سروش صحت از واکنش دردناک پدربزرگش به سواستفاده طنزآمیز دایی‌اش از اشعار مولانا!
منتخب روز   
(ویدئو) جشن تولد 58 سالگی مجلل و شاهانه مازیار لرستانی در بالن/ سومین سال تولد واقعی‌ام! پاسخ سرپرست تیم پزشکی رهبر معظم انقلاب به یک سوال پرطرفدار؛ آیا رهبری موبایل دارند؟+ویدیو نگاهی به ژست و استایل شیک پاییزی بازیگران سریال «کیمیا»/ از نیکی کریمی و مهراوه شریفی‌نیا گرفته تا مهدی پاکدل و امیرحسین آرمان و پوریا پورسرخ سفر به عصر قاجار؛ از اردوی همایونی در جاده چالوس و حاکمیت پسرش در کودکی تا عکاسی ناصرالدین شاه از زنان حرم سرایش + عکس (ویدئو) سمانه پاکدل، همسر هادی کاظمی: دوران نوجوانی دزدی می‌کردم/ مجید صالحی دزدی سمانه پاکدل از همکارش را هم لو داد! دعوای المیرا شریفی‌مقدم و کارشناس روی آنتن برنامه/ مردی که بین درخواست همسر و حرف مادرش گیر کرده چیکار میتونه میکنه؟ کیهان: سوریه به ایران بدهی ندارد و ایران به سوریه وام نداده نگاهی به جواهرات اشرافی مینا مختاری، همسر خوش‌سلیقه بهرام رادان در آستانه شب یلدا/ از ست گوشواره و انگشتر با سنگ زمردی گرفته تا انگشترطاووسی زمان ثبت‌نام نوبت اول آزمون سراسری 1404 اعلام شد (ویدئو) تارنوازی بهنوش بختیاری سر سفره شیک و باشکوه شب یلداش/ از هر انگشتش یه هنر میریزه اینه‌ها کفش های دزد بی فکر خانه‌ی جواهرفروش کار دستش داد 10 طرح ناخن بخصوص با رنگ سال 2025، موکا موس