به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز به نقل از همشهری، از شب قبل برای ساعت ۸ صبح روز سه شنبه یکم آذر ماه قرار گذاشتیم اما راننده بد قولی کرد و ساعت از ۹ و نیم گذشته بود که سر و کله اش پیدا شد؛ به سمت «اشنویه» راه افتادیم اما گویا راننده ی بد قول همه ی کارهای انجام نداده اش را گذاشته بود تا با هم انجام دهیم. ابتدا جلوی تاکسیرانی ارومیه پژوی زرد رنگش را نگه داشت تا برود و برای خروج تاکسی اش از شهر مجوز بگیرد؛ گفت دو سه دقیقه ای می آیم، ولی حدود ۱۰ دقیقه طول کشید و وقتی آمد با گفتن «سیستم قطع شده بود» سعی کرد تا تاخیرش را توجیه کند. راه افتادیم؛ به گمان من به سمت مقصدمان، اما آقای راننده با یک راهنمای به راست مجدداً شگفت زده ام کرد و گفت که با اجازه ی شما کپسول CNG رو پر کنم و بریم؛ چاره ای نبود جز همراهی. خداروشکر آقای راننده وقتی صف پمپ گاز را دید، پشیمان شد و گفت "عیبی یوخ"، بذار یه روز هم بنزین بسوزونیم؛ پژوی ۷-۸ سال کار کرده اش با این جمله ی آقای راننده با خوشحالی به سمت جاده رفت، اما چند دقیقه نگذشته بود که راننده ی محترم بالاخره یک پمپ گاز خلوت پیدا کرد و کار نیمه تمامش را به پایان رساند.
استقبال تندیس سیامند رحمان از مهمانان اشنویه
ساعت از ۱۱ گذشته بود که با عبور از مقابل راه بند پاسگاه پلیس وارد شهر اشنویه شدیم؛ شهری کردنشین در فاصله ی ۷۰ کیلومتری غرب مرکز استان آذربایجان غربی (ارومیه) و در همسایگی با کشورهای ترکیه و عراق که به «پایتخت گیلاس» معروف است. وارد شهر که شدیم در اولین میدان شهر تندیسی از سیامند رحمان قهرمان فقید وزنه برداری ایران و قوی ترین ورزشکار معلول جهان با مدالی بر گردن و دستی که به نشانه ای افتخار مدال را نگه داشته بود، توجه را به خود جلب می کرد.
گرچه با راننده برای پیاده شدن در ورودی شهر توافق کرده بودم، اما به جبران بد قولی که اول صبح داشت از او خواستم تا گشتی در شهر بزنیم؛ تابلوی «مرکز شهر» را راهنمای خود قرار دادیم و از میدان وارد بلوار معلم شدیم و پس از اتمام این خیابان به خیابان امام که به نوعی مرکز شهر و محل کسب و کار بازاریان و کسبه محسوب می شود وارد شدیم؛ راننده با تعجب گفت که «همه مغازه ها تعطیل هستند!» سرم را از گوشی و مرور اخباری که طی دو ماه قبل درباره اشنویه در فضای مجازی منتشر شده بود، درآوردم و به دنبال نگاه راننده، پیاده رو های دو طرف خیابان را نگاه کردم؛ تا حدودی حق با آقای راننده بود؛ اکثریت مغازه های خیابان امام بجز تعدادی قصابی و یک داروخانه و چند سوپرمارکت و تعدادی از اصناف دیگر که رقم شان از عدد انگشتان یک دست تجاوز نمی کرد، الباقی کرکره های شان پائین بود؛ البته بساط دست فروش های ساعت و سیگار و سبزی به راه بود و چند وانتی میوه فروش هم در حال وزن کردن میوه های فروخته شده و شمردن پول های شان بودند. راننده انتهای خیابان امام و ابتدای خروجی جنوبی شهر توقف کرد و با گفتن «خوش آمدید» در پژوی تقریباً فرسوده خود را نشانم داد.
میدان گیلاس و روز هشتم اعتصاب کسبه
از تاکسی که پیاده شدم سبدی از گیلاس در میدان مقابلم خودنمایی می کرد؛ از میدانی که نامش «گیلاس» بود، به سمت همان مسیری که با تاکسی آمده بودم راهی شدم. در این فکر بودم که برای اطلاع از وضعیت شهر چه سوالاتی از اولین نفری که دیدم بپرسم اما تا حدود ۳۰۰ متر مقابلم هیچ مغازه ای که کرکره اش بالا باشد نیافتم؛ در خیابان هم خبری از رفت و آمد فردی نبود؛ چند دقیقه بعد فردی را دیدم و از او سراغ فروشگاهی را برای خرید کابل شارژر برای موبایل زهوار در رفته ام، گرفتم اما او لبخند شاید تلخی زد و گفت که «فکر نکنم جایی باز باشه، از چهارشنبه گذشته همه در اعتصاب هستند».
یادگاری های به جا مانده از روزهای اعتراضات
مسیرم را ادامه دادم؛ در مسیر با دقت بیشتری به کرکره مغازه ها نگاه کردم؛ برخی تا نیمه پائین بودند و برخی دیگر کسبه داخل مغازه نشسته بودند و کرکره ها را کاملا پائین آورده بودند. با کوله ای بر دوش در حال پیاده روی در شهر بودم که نشانه هایی از سوختگی روی دیواری در پیاده رو توجهم را جلب کرد؛ آن سمت خیابان هم همین نشانه ها وجود داشت؛ گویا این سیاهی ها یادگاری و آثار آتشی است که در روزهای نخست آغاز اعتراضات در اواخر شهریور ماه شعب بانک سپه در آن طرف خیابان و بانک رفاه و یک مغازه ی کناری اش را که گویا پیش از سوختن، تشک و بالشت می فروخته، در این سمت خیابان شعله ور کرده بود. از جوانی هم سن و سال خودم که در حال آمدن به سمتم بود سراغ مغازه ی تعمیرات گوشی موبایل را گرفتم که او هم گفت یک هفته است که همه در اعتصاب هستند و فکر نکنم به نتیجه ای برسی و از من دعوت کرد اگر ضرورت دارد برای شارژ موبایلم تا منزلش او را همراهی کنم؛ از محبت او تشکر کردم و راهم را ادامه دادم.
اینجا هیچ کس با تو صحبت نمی کند!
۴-۵ نفری را دیدم که سر چهارراهی ایستاده و مشغول صحبت بودند؛ به آنها نزدیک شدم و بعد از سلام و احوالپرسی درباره وضعیت این روزهای شهر پرسیدم، آنها دلیل کنجکاوی ام را پرسیدند در پاسخ گفتم که خبرنگار هستم و برای تهیه گزارشی از وضعیت شهر به اینجا آمده ام تا روایت مردم و کسبه را بدانم؛ یکی شان پرسید که داخلی هستی با خارجی؟ گفتم داخلی؛ همگی سکوت کردند و از جواب دادن به سوالم امنتاع کردند و یکی از آنها گفت «اینجا هیچ کس با تو صحبت نمی کند!»؛ این اتفاق یک بار دیگر با گروهی سه نفره تکرار شد، اما این ها دیگر از داخلی یا خارجی بودن رسانه من نپرسیدند و همان ابتدای کار دَکم کردند.
آنچه که عیان است، چه حاجت به بیان است...
در ادامه مسیر شانسم را برای گفت وگو با فردی که در مقابل مغازه ای ایستاده بود امتحان کردم و همان ابتدا و بعد از سلام و احوالپرسی کارت خبرنگاری ام را نشانش دادم و گفتم که «وقت داری تا درباره وضعیت شهر چند سوال بپرسم؟» لبخندی شاید از سر ناچاری بر صورتش نشست و من را به داخل مغازه ی خود دعوت کرد؛ خودش را شهرام معرفی کرد و خواست که اگر گزارشم منتشر شدنی بود، در آن نگویم که در چه صنفی فعالیت می کند؛ با استکان چای تازه ای به سمتم آمد و پیش از آنکه حرفی بزنم، داستانی درباره بی مهری به یک فرزند خانواده در مقابل محبت به دیگر فرزندان آن خانواده برایم تعریف کرد و گفت که «مردم ایجا گله مندند؛ از برخوردی که با ما می شود همه گله داریم؛ احساس می کنیم که بین ما کردها فرق قائل می شوند و این احساس خوبی نیست.» از او درباره علت این احساس پرسیدم؛ او گفت «در زبان فارسی ضرب المثلی هست که اولش را نمی دانم اما آخرش این است که چه حاجت به بیان است»؛ حرفش را تکمیل کردم و گفتم «آن چیز که عیان است، چه حاجت به بیان است». شهرام ادامه داد: شرایط ما همین است؛ اگر فرصتی پیش بیاید این را حتی به دولت و رهبری هم می گویم؛ من بیش از ۴۰ سال است که خودم را زیر پرچم کشورم می دانم و همراه نظام هستم اما گویی دولت ما را رها کرده است.
از شهرام پرسیدم آیا طی روزهای گذشته اشنویه شاهد درگیری بوده است؟ جواب داد نه؛ اینجا همان روزهای اول مهر چند روزی شلوغ شد، اما دیگر درگیری وجود ندارد؛ همه آرام هستند، اما یک هفته ای می شود که کسبه اعتصاب کردند. علت اعتصاب را جویا شدم، پاسخش همان ضرب المثل قبل بود. پرسیدم مسئولان شهرستان مثل فرماندار، نماینده مجلس و امام جمعه شهر در این مدت گفت وگویی با کسبه داشته اند؟ شهرام گفت: امام جمعه که چند هفته پیش استعفا داده است و سه هفته ای می شود نماز جمعه برگزار نمی شود، از نماینده مجلس و مسئولان شهرستان هم تا به امروز هیچ کسی سراغی از ما نگرفته است. همین رفتارها ما را می رنجاند. از او همچنین درباره وضعیت زندان اشنویه و انتشار خبری درباره درگیری در این زندان و فرار برخی از زندانیان پرسیدم که با گفتن «همه این حرف ها دروغ است» کار را یکسره کرد. تقریباً صحبتم با شهرام تمام شده بود که به گلایه از او درباره امتناع همشهریانش از مصاحبه با خودم پرسیدم که او لبخند دیگری تحویلم داد و گفت شاید به خاطر انگشتر عقیق و فیروزه ای است که در انگشتانت داری؛ توصیه می کنم که تا وقتی اینجا هستی انگشترها را در بیاری و به کسی هم نگی که خبرنگاری!
ساعت از یک بعد از ظهر گذشته بود که برای یافتن پاسخ هایی درباره وضعیت اشنویه راهی فرمانداری این شهرستان شدم؛ در فرمانداری پس از احراز هویت و چند تماس تلفنی توسط مسئول مربوطه با مرکز استان و چند نهاد در داخل شهرستان، اجازه های لازم برای حضور من در این ساختمان اخذ شد. نیم ساعتی را به انتظار آقای فرماندار که به گفته مسئولان فرمانداری برای حضور در جلسه ای در شهرستان از ساختمان خارج شده بود، نشستم؛ قصدم این بود که با آمدن فرماندار از او درباره بی توجهی به اعتصاب کسبه شهر بپرسم، اما او بلافاصله در جلسه ی شورای تامین حضور یافت و این یعنی ادامه انتظار حداقل ۲ ساعته برای انجام مصاحبه. با گشت و گذار میان اخبار و مطالب فضای مجازی این ۲ ساعت سپری شد و جلسه ی مقامات شهرستان پیش از اذان عصر به پایان رسید اما کمتر از نیم ساعت بعد صندلی های سالن جلسات فرمانداری اشنویه با حدود ۸۰ نفر از کسبه و روسای اصناف این شهرستان و جمعی از مسئولان قضایی، انتظامی و نظامی و اقتصادی محلی پر شد. جلسه ی عصر سه شنبه فرمانداری با بیش از ۵ هزار کسبه ای بود که ۸ روز گذشته را در اعتصاب به سر می بردند؛ جلسه ای که شاید برگزاری زودتر آن می توانست روزهای اعتصاب را کمتر و شرایط عادی را زودتر فراهم کند.
درخواست مسئولان اشنویه از کسبه برای پایان اعتصابات ۸ روزه
در ابتدای این جلسه سرهنگ یعقوب رشیدی فرمانده سپاه شهرستان اشنویه برای کسبه و روسای اتحادیه های این شهرستان از قصد و اهداف «ضد انقلاب» و «دشمنان» گفت و از آن ها خواست تا ضمن همراهی با مدیریت شهرستان جهت تامین امنیت و برقراری آرامش، دلایل خود برای اعتصاب و خواسته های شان را بیان کنند.
او علت اعتصاب کسبه در روزهای نخست را همراهی با فراخوان اعتصابات سه روزه عنوان کرد و گفت که بعد از این ۳ روز علت استمرار اعتصابات نیمی همراهی با فراخوان و نیمی ترس از تهدیداتی است که از سوی برخی علیه کسبه مطرح می شود. سرهنگ رشیدی از کسبه خواست تا با غلبه بر ترس و هجمه هایی که طی روزهای اخیر علیه شان وجود داشته، فعالیت خود را از روز چهارشنبه(امروز) از سر بگیرند.
سرهنگ علی توکلی فرمانده انتظامی شهرستان اشنویه نیز در این نشست گفت که به عنوان پلیس وظیفه دارم جان خودم را فدای مردم کنم و این را می دانم که هر اتفاقی که در شهر بیفتد، خودمان متضرر می شویم. او که حدود یک هفته قبل به این سمت منصوب شده است، تاکید کرد که در این یک هفته مردم اشنویه را مردمانی با صلابت، با خدا، انقلابی و متدین دیده است و از این مردم انتظار این وجود دارد که همراهی خود را افزایش دهند و به اعتصابات خود پایان دهند. سرهنگ توکلی گفت: از اصناف انتظار می رود تا با نظام همکاری کنند و این همکاری به نقطه عطفی در نظام تبدیل شود؛ امروز درخت انقلاب اسلامی تنومند است و ایران به ابرقدرتی در منطقه تبدیل شده است؛ ان شاءالله مردم اشنویه از این شهر با صلابت دفاع می کنند.
سعید اقبال جو دادستان عمومی و انقلاب اشنویه نیز در این جلسه از کسبه شهرستان خواست که از کسانی که آنها را تهدید به بستن مغازه ها می کنند، نترسند؛ او خطاب به کسبه و اصناف اشنویه گفت که «اگر این افرادی که شما را تهدید به ادامه اعتصابات می کنند، جرأت انجام کاری را داشتند، خود را نشان می دادند؛ بدانید که کسی که این کار را می کند و می گوید اگر مغازه را نبندید، مغازه را به آتش می کشد، محارب است و حکم محارب نیر مشخص است؛ از این افراد نترسید چراکه دولت با شماست». دادستان اشنویه گفت: الان ۸ روز است که مغازه های شهر بسته است؛ آیا طی این روزها حزب دموکرات آمده درب منازل کسبه را بزند و بگوید که هزینه این روزها را من پرداخت می کنم؟
در ادامه این جلسه سید علی ترابی فرماندار و رئیس شورای تأمین اشنویه نیز طی سخنانی ضمن ابراز همدلی با کسبه شهر از آنها خواست تا اعتصابات خود را پایان دهند. در این جلسه همچنین برخی از کسبه به بیان نظرات و مطالبات خود از فرمانداری و مسئولان شهرستان پرداختند. یکی از کسبه با تاکید بر اینکه باید به فکر جوانانی که دستگیر شدند و آنهایی که در خیابان ها هستند، باشیم، گفت: اینها سن شان به ۳۰ نمی رسد و کار ندارند؛ چرا کسی به فکر آنها نیست؟ او ادامه داد: وقتی با این جوانان درباره علت حضورشان در خیابان و اغتشاش می پرسیم در جواب می گویند بیکار هستند و به مرده ای متحرک و سرباری برای خانواده شان تبدیل شده اند؛ او خطاب به مسئولان شهر گفت که کدام یک از افرادی که در این روزها در خیابان ها اعتراض می کنند یا آنها که در همین ایام بازداشت شده اند، شغل داشتند یا اینکه کارمند بوده اند؟
گلایه کسبه از تاخیر در برگزاری جلسه فرمانداری
جلسه حدوداً دو ساعته کسبه و اصناف با مسئولان شهرستان که با قول کسبه برای از سرگیری کسب و کار از صبح روز چهارشنبه به پایان رسید، فرصت خوبی بود تا به سراغ کسبه بروم و از آنها درباره روزهای اعتصاب و دلایل آن بپرسم، اولین فردی که از جلسه خارج شد مردی با لباس کردی و موهای سفید بود که شاید سنش به ۶۰ سال نمی رسید؛ از او که گویی عجله هم داشت درباره دلایل اعتصاب کسبه و نتیجه ی جلسه پرسیدم که با گفتن اینکه «من نمی توانم به خوبی کردی حرف زدنم، فارسی حرف بزنم» من را از سر خودش باز کرد و پله های فرمانداری را دوتا یکی به سمت درب خروج طی کرد. به سراغ فرد دیگری رفتم؛ او کمی جوان تر بود و لباس غیر محلی بر تن داشت و نامش احمد بود؛ از احمد درباره مطالباتی که کسبه در جلسه مطرح کردند، پرسیدم و او گفت که خواسته ما تامین امنیت داخل شهر است. سوال بعدی ام درباره عامل ناامنی بود که احمد گفت: اگر بخواهم رک و پوست کنده بگویم، ناامنی خاصی در شهر وجود ندارد. درباره بسته بودن مغازه ها باید بگویم که اوضاع به این صورت است که یک کاسب قصد باز کردن مغازه خود را دارد اما می بیند که مغازه کناری اش بسته است، از روی خجالت و شرمندگی او هم می بندد. «یعنی اعتصابات در اشنویه به همین دلیل ۸ روز طول کشیده است؟!» سوالم را با تعجب از احمد پرسیدم و او جواب داد: «باور کنید که همین است».
از احمد درباره اوضاع شهر و ویدئویی پرسیدم که روز قبل از اعتصابات در اشنویه به دلیل مخالفت با نظام منتشر شده بود، او با تاکید بر اینکه فضای شهر خیلی آرام است، گفت: همه این ویدئوهایی که حداقل درباره اشنویه منتشر می شود، کشک است! من کرد اهل سنت هستم، در واقع اکثراً در این شهر، کرد و اهل سنت هستند؛ من به شما می گویم که از روزی که اعتراضات در سراسر کشور آغاز شد، گروهی در اشنویه شروع کردند به تعیین و تکلیف برای مردم و کسبه؛ همه آنچه که از اشنویه منتشر می شود، صرفاً یک محتوا برای فضای مجازی و شبکه های ماهواره ای ماهواره است و هیچ واقعیتی ندارد. من بیش از ۲۵ سال است که در صنف خودم فعالیت دارم و بچه نیستم، اما بسیاری از اصناف اشنویه سن شان پائین است؛ این سن پائین با احساسات نیز همراه و همین موضوع باعث شده که این اعتصابات ادامه پیدا کند. در شهر ما هیچ ایرادی وجود ندارد و کسبه هم از فردا (امروز ۴شنبه) کار خود را از سر می گیرند. معتقدم که کشور مشکلاتی دارد اما حل شدنی است و راه حل آن اعتصاب نیست.
از احمد خواستم تا یکی از مشکلات قابل حلی که می گوید را مطرح کند که او گفت: بسیاری از جوانان برای وام هایی به اندازه ۵ یا ۱۰ میلیون برای ایجاد شغلی کوچک برای خود به بانک ها مراجعه می کنند اما با مانع مواجه می شوند؛ این جوان به محض شکل گیری یک اعتراض در شهر، قطعاً به عنوان نفر اول در اعتراضات شرکت می کند، چون فکر می کند که دولت به او توجهی ندارد. آقای رئیسی وقتی آمد، گفت فرصت شغلی ایجاد می کنم، اما من می گویم که تا کنون هیچ فرصت شغلی جدیدی در اینجا ایجاد نشده است؛ دولت باید توجه بیشتری به جوانان شهرهای کوچک داشته باشد.
از او پرسیدم «آیا تا به امروز، مسئولان شهرستان با شما درباره اعتصابات گفت وگویی داشتند؟» که احمد گفت: اصلاً و ابداً؛ این گلایه از آقای فرماندار و اتاق اصناف وجود دارد که بعد از گذشت ۸ روز از اعتصابات، امروز ما را صدا کردند و پای صحبت ما نشسته اند؛ این درحالیست که روز اول باید این جلسه برگزار می شد. او در جواب سوال دیگرم که «اگر روز اول این جلسه برگزار می شد، آیا اعتصابات پایان پیدا می کرد!؟» گفت: بله، قطعاً اگر این اتفاق می افتاد، از روز دوم کسبه مغازه های شهر را باز می کردند.
هنوز هم علت اعتصابات ۸ روزه را متوجه نشده ام
پس از اینکه با احمد خداحافظی کردم، از مسئولان فرمانداری سراغ مصطفی ایمانی مسئول اتاق اصناف اشنویه را گرفتم تا او را درباره اقداماتی که در روزهای اعتصاب این شهرستان مورد سوال قرار دهم؛ او در پاسخ به نخستین سوالم که «علت اعتصاب کسبه اشنویه چه بود؟» گفت: «به قرآن قسم که من هنوز هم علت این اعتصابات ۸ روزه را متوجه نشده ام». او ادامه داد: واقعیت این است که فراخوانی برای اعتصاب ۳ روزه کسبه در کل کشور منتشر شده بود و طی این ۳ روز هم کل کسبه شهر مغازه های خود را بستند اما بعد از ۳ روز من به عنوان رئیس اتاق اصناف سردرگم هستم و مانده بودیم که چه کار باید بکنیم. ما برای اتمام این اعتصابات تمام سعی و تلاش خود را انجام داده ایم. شاید علت استمرار بیش از ۳ روز اعتصاب در اشنویه این بود که کسبه از خجالت روی همدیگر اقدام به بازگشایی مغازه های خود نمی کردند اما بر اساس آنچه که در جلسه امروز از سوی کسبه مطرح شد، الان کل شهر دوست دارد که همه چیز عادی باشد.
سوال دیگری که از ایمانی پرسیدم درباره گلایه کسبه از اتاق اصناف و فرمانداری درباره تعلل در برگزاری جلسه ای با کسبه بود که او با رد این ادعا گفت: کلاً اینجا ۱۰ اتحادیه اصناف وجود دارد و من با همه ی این ۱۰ اتحادیه جلسه برگزار کردم. من نمی توانم با ۵ هزار کسبه اشنویه یک به یک صحبت کنم اما طی این روزها نزد برخی از این کسبه رفتم و از آنها خواستم مغازه های خود را باز کنند. «آیا امکان نداشت جلسه ی امروز هفته ی قبل برگزار شود؟» سوال دیگرم از رئیس اتاق اصناف اشنویه بود که او در پاسخ تاکید کرد: ما توان ما اینقدر است که به کسبه بگوییم که مغازه های خود را باز کنید و این کار را نیز با ارسال پیامک انجام دادیم؛ من این قدرت را ندارم که به بازار بروم و با زور بگویم که دکان تان را باز کنید. اگر من هر روزی می گفتم که کسبه جمع شوند تا صحبت کنیم، این جمعیت از کسبه که در جلسه امروز حضور داشتند، در جلسه ی با حضور من این تعداد از کسبه حضور نمی یافتند. جلسه ی امروز با حضور اعضای شورای تامین شهر برگزار شد و ما از اصناف و کسبه دعوت کردیم که در جلسه حضور یابند و مشکلات و خواسته های خود را مطرح کنند و بجز گلایه از مسائل اقتصادی که در همه جای کشور وجود دارد نیز هیچ مطالبه خاصی در جلسه امروز مطرح نشد.
آیا اشنویه سقوط کرد؟
پس از پایان جلسات فرمانداری اشنویه در روز سه شنبه و خالی شدن دفتر سید علی ترابی فرماندار این شهرستان از مسئولان محلی به سراغ او رفتم و سوالاتی که از قبل داشتم و همچنین سوالاتی که امروز برایم ایجاد شده بود را از او پرسیدم؛ ابتدا از او خواستم تا ماجرای آغاز اعتراضات در اشنویه را تعریف کند که او گفت: همزمان با آغاز اعتراضات در شهرهای مختلف به در روزهای پایانی شهریورماه، اعتراضات در اشنویه نیز آغاز شد، اما فقط طی دو روز ۳۰ و ۳۱ شهریور در این شهرستان تجمعات زیاد بود؛ با وجود فشارها و تهدیدهایی که از طرف گروه های معاند ضد انقلاب و آمریکای جنایتکار و ایادی آن در منطقه مطرح می شد و همچنین تمرکزی که شبکه اینترنشنال روی شهرستان اشنویه داشت، به لطف خدا مردم اشنویه خیلی زود خط خود را جدا کردند و آرامش کاملی در این شهرستان برقرار شد و زندگی، امورات و کارهای مردم بدون وقفه پیش رفت و در مدیریت شهرستان هم حتی یک روز کار تعطیل نشد.
ترابی در پاسخ به سوال «آیا اشنویه سقوط کرده بود؟» به مرزی بودن اشنویه اشاره و اظهار کرد: قطعاً دشمنان انقلاب و نظام توجه بیشتری به سمت شهرهای مرزی دارند و تمام تلاش آنها نیز این بود که اشنویه بیشتر از تمام شهرهایی که از اغتشاشات آسیب دیدند، آسیب بیشتری ببیند؛ آنها به می خواستند رعب و وحشت در دل مردم ایجاد شود و آرامش را از مردم بگیرند به همین دلیل شایعه سقوط شهر را مطرح کردند. حتی گفته شد من به همراه فرمانده های نظامی شهر با بالگرد از شهر خارج شده ایم این درحالی بود که همان روزی که این خبر کذب مطرح شد، ما درحال کار رسانی به ده ها روستا بودیم؛ اینها مطالبی است که رسانه های بیگانه می خواهند با بیان آن، دل مردم را خالی کنند.
فرماندار اشنویه ادامه داد: اشنویه به جز آن دو شب که شاید حدود ۳۰۰ نفر آن هم به مدت ۲ ساعت و نیم الی ۳ ساعت در تاریکی شب در سطح شهر شعارهایی سر دادند، با تلاش مستمر و شبانه روزی نیروهای امنیتی، انتظامی و انتظامی صورت گرفت و همچنین رصد و پایش شبانه روزی ۸۳ کیلومتر مرز مشترک با دو کشور عراق و ترکیه توسط نیروهای مرزبانی ناآرامی دیگری را تجربه نکرده است. به صراحت می گویم که در طول آن ۲ روز نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی اشنویه به غیر از تفنگ های ساچمه زن، از هیچ سلاحی با تیر جنگی استفاده نکردند.
از ترابی پرسیدم که «در روزهایی که برخی در خیابان های شهر حضور یافتند، چه مطالبه ای از سمت معترضان مطرح شد؟» که گفت: در روز اول من به همراه فرمانده سپاه که لباس کردی بر تن داشت، رئیس شورای شهر و رئیس اداره آموزش و پرورش بدون اسلحه به وسط چهارراه کارگر رفتیم و با جوانانی که بصورت هدایت شده به خیابان آمده بودند صحبت کردیم. با تعجب پرسیدم «آیا آنها هیچ اعتراضی نداشتند و اینطور که شما مدعی هستید، برای حضور در خیابان ها هدایت شده بودند؟» که آقای فرماندار ادامه داد: بله، در روزهای آغاز اعتراضات در شبکه های مجازی گفته می شد که مردم اشنویه عرضه و غیرت بیرون آمدن ندارند و رفتند کنار همسرانشان گوجه رب می کنند؛ آن روزها در اشنویه فصل برداشت گوجه بود و در شبکه های اجتماعی با بیان این حرف ها به صورت جدی مردم را تحریک کردند تا به خیابان ها بیایند و آنها هم که به خیابان آمدند خودشان نمی دانستند که علت حضورشان چیست.
در ادامه از فرماندار درباره گلایه های شهرام از تبعیض علیه کردها پرسیدم که او اینگونه جواب داد: خودم کرد و اهل سنت هستم و بارها نیز گفتم که ملت کرد شاید در هیچ دوران حکومتی به غیر از نظام جمهوری اسلامی مسئولیت نداشته است؛ الان در مدیریت اجرایی کشور فرماندار، بخشدار و حتی استاندار کرد داریم. همچنین کارمندان بسیاری در ادارات استان های کرد نشین، کرد هستند؛ کسانی که تلاش می کنند در میان کردنشین آن این احساس را ایجاد کنند، دشمن خاک ایران هستند و چشم دیدن رشد و توسعه ایران را ندارند. تا پایان سال جاری تمام روستاهای اشنویه گازرسانی خواهند شد و اگر واقعاً نظام جمهوری اسلامی با کردها مشکل داشت یقیناً این همه توسعه در مناطق کرد نشین صورت نمی گرفت.
ترابی تاکید کرد که تبعیض باید نمود داشته باشد و پاسخش را اینگونه ادامه داد که «الان در شهرستان اشنویه چندین خانواده داریم که فرزند یا یکی از اعضای آن یا آن طرف مرز و در احزاب تجزیه طلب کرد هستند یا اینکه در همین شهر و از طرفداران این گروهک ها است؛ آیا گاز، برق، یارانه این خانواده ها قطع شده یا اینکه خانه یکی از آنها را سوزاندیم؟» حرف هایش باعث شد صحبتش را قطع کنم و بپرسم «مگر باید این اقدامات را انجام می دادید؟!» آقای فرماندار گفت: نه، چون او نیز شهروند همین شهر است و اگر قرار بود تبعیضی علیه آنها قائل شویم، شاید می شد این اقدامات را انجام داد ولی من به عنوان فرماندار به این افراد تسهیلات هم می دهم و اگر بیاید و تقاضای شغل کند، اصلاً به این نگاه نمی کنم که خودش یا اعضای خانواده اش این طرف مرز هستند یا آن طرف مرز؛ نظام در شهرستان اشنویه خدماتی را ارائه داده که شاید در کرمان وجود نداشته باشد؛ بنابراین تبعیضی نبوده است. اعضای خانواده اعضا یا طرفداران و وابستگان گروهک های تجربه طلب کرد در ادارات شهر اشنویه مشغول به کار هستند و کاملاً از حقوق شهروندی برخوردارند. تمام نیروی های امنیتی و انتظامی شهرستان نیز از نقطه صفر مرزی تا مرکز شهر سینه خود را سپر کرده اند که امنیت را برقرار کنند و شهروندان با خیال راحت زندگی کنند. شاید در بحث معیشت و تورم قصوری وجود دارد اما در حال تلاش برای حل آن هستیم.
او ادامه داد: این چند روز تهدیداتی و مسائلی که بوده، از طرف همین افراد بوده است و این آنها بودند که در حال ایجاد تبعیض و نامردی هستند؛ آنها با وجود اینکه از دموکراسی صحبت می کنند، کاسبان شهر را تهدید می کند که اگر دکان تان را باز کردید، آن را به آتش می کشانیم. آیا نظام قدرت آن را ندارد که بگوید با هواداران یا خانواده هایی که برخی اعضای آن از وابستگان به گروهک های تجزیه طلب کرد هستند، برخورد می کند؟ این قدرت وجود دارد ولی تا کنون این کار را نکرده است چراکه معتقد است که این افراد شهروند و نور چشم نظام هستند. دشمن می خواهد از حربه گسل های قومیتی و مذهبی کرد و غیر کرد و شیعه و اهل سنت و تبعیض استفاده کند؛ این درحالی است که ایران رنگین کمانی از تمام اقوام است و همه در کنار هم در حال زندگی هستند. همه جا ایران سرای ماست اما گاهی اوقات فراموش می کنیم که قدر داشته های خود را بدانیم؛ شاید مشکلات و قصوری در کار وجود داشته باشد، اما اگر یک خوانواده ساده را در نظر بگیریم، ممکن است فرزند با والدین خود اختلاف پیدا کند اما دلیل نمی شود که خانه را به هم بریزیم و ساخته های خود را ویران کنیم. رهبری هم فرمودند که این اتفاقات تمام خواهد شد و انشاءالله نشاط و شادابی دوباره به شهرهای ما برخواهد گشت.
از فرماندار اشنویه درباره اعتراضات کسبه شهر و علت استمرار ۸ روزه اعتصابات در اشنویه پرسیدم که گفت: امروز تقریباً با ۸۰ الی ۱۰۰ نفر از بازاریان جلسه داشتیم؛ آنها اعلام کردند که دولت مقصر ۵۰ درصد اتفاقات اخیر است؛ من به عنوان نماینده دولت برای کسبه حاضر در جلسه توضیح دادم که چه اقداماتی را طی روزهای گذشته انجام دادیم؛ برای آنها گفتم که ما در کنار مردم و کسبه بودیم و به اتاق اصناف و رئیس اداره بازرگانی گفتیم که اگر مغازه داری در اعتصاب است با او صحبت کنید و اگر لازم است بگویید تا ما هم با آنها صحبت کنیم اما دیدیم که رئیس اتاق این موضوع را به مردم منتقل نکرده بود. فاصله موجب ایجاد نارضایتی بین مردم می شود و اگر ما در کنار مردم نبودیم، به جای دو روز شلوغی در شهر ۲۰ روز شلوغ داشتیم. در همین جلسه یکی از کسبه مطلبی درباره بیکاری جوانان در اشنویه و تاثیرات آن بر اعتراضات مطرح کرد که به او پاسخ مفصلی دادم؛ گفتم که ۵ هزار و ۶۰۰ نفر کارگر فقط از پیرانشهر، مهاباد، ارومیه و نقده برای سیب چینی ۱۰ هزار ۸۰۰ هکتار باغ سیب به اشنویه آمدند؛ همچنین در این شهر در حال ساخت یک بیمارستان هستیم؛ برای این کار فراخوانی برای جوشکار، سفید کار و کاشی کار دادیم اما از اشنویه هیچ فردی را پیدا نکردم و از شهرستان های دیگر نیروی کار آوردیم؛ اگر کسی در اینجا کار ندارد، چرا ۵ هزار و ۶۰۰ کارگر برای سیب چینی به اشنویه آمدند؟ در اینجا ۱۰۷ هزار کلونی زنبور داری در اشنویه وجود دارد که نیمی از آن در اختیار مهاجران است؛ بنابراین مسأله بیکاری در اشنویه وجود ندارد.
در ادامه گلایه کسبه ای که انتظار توجه بیشتر فرمانداری و مسئولان شهرستان به اعتصاب شان را داشتند را با فرماندار اشنویه در میان گذاشتم که او تاکید کرد: من از روز نخست اعتصابات چندین مرتبه روسای اصناف که نماینده کسبه هستند، جلسه گذاشتم و از آنها خواستم که تا با کسبه صحبت کنند و مطالبات آنها را به ما منتقل کنند. مثالی خدمت شما می زنم؛ چندی پیش در جلسه ی ملاقات مردمی، تعدادی از کسبه ی یکی از بخش های بازار اشنویه آمدند و مطرح کردند که روزانه توسط افرادی تهدید به بستن مغازه می شوند و گفتند که اگر چند مامور انتظامی در محدوده کسب آنها حضور داشته باشد، آنها به راحتی می توانند کاسبی کنند؛ با درخواست این کسبه موافقت کردیم و برای تامین امنیت آنها چند مامور را در محدوده کسب آنها قرار دادیم اما آنها با این وجود باز هم مغازه های خود را باز نکردند؛ علت آن نیز از نظر من گوش دادن به تبلیغات فضای مجازی است. در جلسه امروز همین موضوع حضور نیروی انتظامی در بازار به عنوان گلایه از سمت برخی از کسبه مطرح شد؛ این موضوع ما را سردرگم کرده است؛ وقتی نیرویی در بازار نبود، از ما درخواست نیرو شد و وقتی هم نیرو در بازار گذاشتیم کسبه می گویند که احساس خوبی از این موضوع نداریم. من معتقدم که کسبه شهر تحت تاثیر فضاسازی های روانی قرار گرفتند و این موضوع آنها را به سمت استمرار اعتصاب کشاند. معیشت و تورم تنها موضوع مورد اعتراض کسبه شهر بود که در جلسه امروز مطرح شد.
موضوع استعفای امام جمعه و تعطیلی نماز جمعه و همچنین ماجرای درگیری در زندان اشنویه از دیگر سوالاتم از فرماندار بود که آقای ترابی گفت: اطلاع دقیقی از دلایل استعفای امام جمعه ندارم اما تا جایی که می دانم علت این استعفا کهولت سن عنوان شده است؛ اینطور هم نبوده که نماز جمعه شهر تعطیل شود، بلکه این مراسم با حضور امام جمعه موقت برگزار شده است. درباره ماجرای مطرح شده در فضای مجازی درباره زندان اشنویه نیز به صراحت می گویم که اصلاً نه داخل زندان، نه مقابل زندان و نه حتی در شعاع ۵۰۰ متری پیرامون زندان کوچکترین اتفاقی نیفتاده است و رسانه های خارجی با انتشار این مطالب صرفاً به دنبال تهیه خوراک برای خود هستند.
ساعت به ۷ عصر نزدیک می شد که مصاحبه با فرماندار و کار من در اشنویه تمام شد؛ در مسیر ارومیه و تهران مدام آنچه که در فضای مجازی از اشنویه نوشته و منتشر شده بود را با آنچه در ۸ ساعت حضورم در اشنویه دیدم، مقایسه می کردم؛ نتیجه که مشخص بود اما تمایلی به پذیرش آن نداشتم؛ پذیرش اینکه برخی در فضای مجازی، هدف شان بر هم زدن آرامش روان دیگران است و نام یک شهر که صحنه ی اعتراضات و بعضاً درگیری است را در کنار نام شهرهای دیگر که وضعیتی متفاوت دارند، قرار می دهند تا شاید آنجا هم میدان اعتراض و درگیری گسترده شود، دشوار نیست اما هم درک اعتماد سایرین به این افراد و دل سپردن به آنان برایم سخت است و هم پذیرش اینکه مدیر و مسئولی با انجام صحیح وظایفش می تواند مانع بسیاری از اتفاقات شود اما کارش را نمی کند، در نظرم پذیرفتنی نمی آید.