به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعدنیوز به نقل از روزیاتو، راجر ایبرت منتقد سرشناس و فقید تاریخ سینما در جملاتی ماندگار گفته است: «موضوع فیلم مهم نیست، چطور گفتنش مهم است». بسیاری از مردم تمایلی به صحبت در مورد اجتناب ناپذیر بودن مرگ ندارند، چه برسد به اینکه در مورد خود آن صحبت کنند اما اگر جایی برای پیدا کردن آرامش در مواجهه با میرا بودنمان باشد، آن سینما و فیلم است. فیلم ها به ما اجازه می دهند تا پا در کفش انسان های دیگر کنیم، زندگی هایی بسیار دورتر از زندگی خودمان را تجربه کنیم و چیزهایی را مد نظر بگیریم که در صورت ندیدن این فیلم ها هرگز به آن ها فکر نمی کردیم. از آنجایی که مرگ موضوع ناخوشایندی اما جهانی است، سینما دهها ها به روایت داستان هایی در مورد آن و موضوعات مرتبط با آن پرداخته است.
۱۰- Rabbit Hole (2010)
اگر چه مرگ یکی از معدود قطعیت های زندگی است، یکی از واقعیت هایی که اکثر ما با آن مواجه نمی شویم، از دست دادن نابهنگام فرزند است. در فیلم Rabbit Hole، نیکول کیدمن و آرون اکهارت نقش زوجی را بازی می کنند که مرگ نابهنگام پسر چهار ساله شان آن ها را در اندوهی عمیق فرو می برد، و در ادامه رابطه زناشویی و ازدواجشان نیز دچار مشکل می شود. این فیلم که بر اساس یک نمایشنامه برنده جایزه پولیتزر به همین نام ساخته شده، یک درام کوچک و خانوادگی است که دو بازیگر اصلی را در چالش برانگیزترین شخصیت های دوران بازیگری شان قرار می دهد، در شرایطی که هوی در نقش شوهر و همسرش بکا به اشکالی متفاوت با اندوه از دست دادن فرزندشان روبرو می شوند.
هوی به یک گروه حامی می پیوندد و تا آستانه داشتن رابطه با یک مادر دلشکسته دیگر پیش می رود در حالی که بکا با مردی جوان دوست می شود که به شکلی تصادفی پسرشان را در یک حادثه رانندگی کشته است. در سوگواری شان، این دو همدیگر را پس می زنند و سعی می کنند درماندگی و غم شان را به نمایش بگذارند. علیرغم سختی ها و تقلاهایشان، این دو در نهایت دوباره به هم پیوسته و با موفقیت و از طریق جستجوی آرامش در کنار دوستان، شرکت در مهمانی های مفرح و یاد گرفتن زندگی کردن با غم از دست دادن پدرشان با این غم بزرگ مبارزه می کنند. فیلم Rabbit Hole یک تصویرسازی تکان دهنده از اندوه از دست دادن عزیزان است، اما از آن نوع که ثابت می کند گذشت زمان همیشه آنقدر التیام با خود می آورد که این شرایط دشوار را پشت سر بگذاریم.
۹- Coco (2017)
انیمیشن Coco فیلمی در مورد بسیاری چیزهاست، مهم تر از همه شادی و جذابیت موسیقی، خانواده و هویت فرهنگی. اما می توان همزمان آن را فیلمی در مورد مرگ و زندگی پس از آن دانست، زیرا اکثر زمان فیلم در دنیای مردگان روایت می شود، جایی که یک پسر نوجوان دوستدار موسیقی به نام میگل سعی دارد راهش به خانه را پیدا کند، بعد از اینکه به صورت تصادفی همراه با پدربزرگ درگذشته اش در دنیای مردگان گرفتار می شود. اگر چه به اندازه دیگر فیلم های این فهرست چالش برانگیز نیست اما Coco استودیو پیکسار را در اوج قدرت دراماتیکش نشان می دهد، تصویری شفاف و تاثیرگذار از اتفاقی که ممکن است بعد از مرگ رخ دهد، در حالی که مخاطب خود را با این ایده آشنا می سازد که هر چند زمانی طولانی از مرگ افراد می گذرد اما این مدت طولانی نمی تواند آن ها و دستاوردهایشان در زندگی را از یاد ما ببرد.
همانند اکثر دیگر فیلم های پیکسار، انیمیشن Coco بامزگی و جذابیتی نیشدار برای کل خانواده دارد اما به همان اندازه که برای بزرگسالان مناسب است برای کودکان نیز مناسب خواهد بود، کسنی که باید با مفهوم از دست دادن عزیزان و در نهایت مرگ خودشان آشنا شوند. بدون شک صحبت در مورد مرگ با کودکانتان کار ساده ای نیست اما Coco می تواند گزینه مناسبی برای آغاز این بحث باشد.
۸- Amour (2012)
شاهکار مینیمالیستی میشاییل هانکه با نام Amour بدون شک یکی از بهترین فیلم های سینما در مورد عشق، کهنسالی و تلاش برای رویارویی با مرگ با بالاترین میزان قدرت و شرافت ممکن است. تماشای این فیلم بدون شک دشوار است و به صبوری و شجاعت بسیاری نیاز دارد اما بازی های بازیگران اصلی و پیامی که در آن وجود دارد باعث می شود که ارزش تماشا را داشته باشد. داستان فیلم در مورد یک زوج هشتاد ساله در فرانسه به نام های خورخس و آن است که زندگی شان بعد از سکته مغزی آن به یکباره زیر و رو می شود، در شرایطی که خورخس مجبور می شود به صورت تمام وقت در اختیار همسرش بوده و از او مراقبت کند.
آن که نیمی از بدنش فلج شده و از ضعف جسمانی رنج می برد، به شوهرش می گوید که می خواهد بمیرد. تصویری که هانکه از چنین عشق زیبای بی منتی ارائه می دهد هم مخاطب و هم کل سینما را تحت تاثیر قرار داد، در شرایطی که عشق خورخس از همان سکانس اول کامل و بدون تزلزل می شود. اما سبک روایت فیلم از دشواری های میرا بودن و در نهایت مفهوم اتانازی است که باعث اوج گرفتن این فیلم می شود. همانطور که می توانید بعد از تماشای فیلم درک کنید، فیلم Amour برای کسانی که خیلی دل نازک هستند مناسب نیست اما ارزیابی آن از ایده ترک زندگی به خواسته و با شرایط خود و اینکه افراد تا کجا می توانند برای خواسته ها و آرزوهای عزیزانشان پیش بروند، بدون شک باعث خواهد شد تا چند روز پس از تماشای این فیلم به موضوع مرگ فکر کنید.
۷- Beginners (2010)
موضوع مرگ در فیلم ها همواره لازم نیست که سنگین و به شدت دراماتیک باشد تا فیلمی موفق و تاثیرگذار باشد. گاهی اوقات چنین فیلمی می تواند بامزه و با سکانس های کمدیک نیز همراه باشد. این همان اتفاقی است که در مورد فیلم کمدی رمانتیک مایک میلز با بازی ایوان مک گرگور به نام Beginners رخ می دهد، جایی که او نقش مردی را بازی می کند به آخرین روزهای زندگی پدرش با بازی کریستوفر پلامر فکر می کند. فیلم در قالب یک سری فلش بک روایت می شود در شرایطی که الیور تلاش دارد رابطه ای رمانتیک را با یک گارسن به نام آنا شکل دهد و زندگی ماجراجویانه و الهام بخش پدر کهنسالش که پیش از مرگش رازی تکان دهنده را فاش می کند و تصمیم می گیرد با هویت واقعی اش باقی روزهای عمرش را بگذراند.
با الهام گرفتن از آخرین روزهای زندگی پدرش برای پیدا کردن راه زندگی خود، الیور تلاش می کند نهایت لذتش را از زندگی ببرد. داستان فیلم با بازی خیره کننده مک گرگور و پلامر تکمیل می شود و به مخاطب القا می کند که باید زندگی را بر اساس قوانین خودتان زندگی کنید پیش از اینکه خیلی دیر شود. فیلم Beginners باعث می شود لبخندی بزرگ بزنید در حالی که به چیزهای بهتر در زندگی فکر می کنید، فیلمی که شبیه یک بغل بزرگ در قالب یک فیلم سینمایی است.
۶- Things We Lost In The Fire (2007)
درام جنایی نادیده گرفته شده سوزان بایر به نام Things We Lost In The Fire به موضوعات پیچیده ای می پردازد، از سوءمصرف مواد مخدر تا سوگواری، دوستی و البته مرگ. این فیلم بنیسیو دل تورو و هالی بری را در نقش دو انسان به شدت متفاوتی دارد که یک تراژدی بزرگ بین آن ها فاصله انداخته است. بری نقش آدری را بازی می کند، زنی که شوهرش برایان در یک خشونت تصادفی کشته می شود. در مراسم تدفین شوهرش، او با شخصیت جری که اکنون معتاد به هروئین است آشنا می شود، مردی که بهترین دوست شوهرش بوده و آدری مدت ها قبل به خاطر رفتارهایش، رابطه اش را با وی قطع کرده است.
در این شکل گیری دوباره رابطه، این دو شخصیت آرامش را در غم یکدیگر پیدا می کنند. این فیلم یک تصویرسازی بسیار تاثیرگذار در مورد دوستی است و اینکه چطور مرگ عزیزان به شکلی سرزده و آرام ما را درگیر خود می سازد، فیلمی که تا آستانه تبدیل شدن به یک ملودرام پیش می رود اما این اتفاق نمی افتد و بری و دل تورو یکی از بهترین بازی هایشان را با تصویر کشیدن دلشکستگی و تردید به نمایش می گذارند. بسیار شبیه Rabbit Hole، این فیلم نیز یک درام خانوادگی در مورد قدرت تسکین بخش زمان و اهمیت اتکا کردن افراد به یکدیگر است و در نهایت به یک خداحافظی شیرین منجر می شود که شما را خوش بین و مشتاق رها می کند.
۵- The Descendants (2011)
الکساندر پاین همواره فیلمسازی بوده که توانایی غیرقابل انکاری و متفاوتی برای بررسی پیچیدگی های مرموز و مشکلات واقعی زندگی داشته است و درام برنده اسکار او با نام The Descendants در مورد مردی که تلاش دارد با مرگ قریب الوقوع همسرش و عمیق ترین رازهای زندگی او کنار بیاید یکی از بهترین فیلم های اوست. جرج کلونی در این فیلم نقش مت کینگ را بازی می کند، وکیلی که در تلاش است با دو دخترش رابطه خوبی برقرار کند در شرایطی که همسرش در یک حادثه قایق به اغما رفته است. در شرایطی که مت به این نتیجه می رسد که باید اجازه مرگ همسرش و جدا شدن دستگاه های حمایتی از او را بدهد، خبر می رسد که همسرش به او خیانت می کرده است.
مت مجبور می شود با این واقعیت مواجه شود که همسرش قصد جدایی از وی را داشته و در این شرایط او باید غرورش را کنار گذاشته و با مردی روبرو شود که همسرش با او رابطه داشته، در شرایطی که همزمان باید تلاش کند به بچه هایش نزدیک شود. با بازی هایی هوشمندانه، مسحور کننده و البته ویرانگر از بازیگرانش، The Descendants باعث می شود که درونمای مرگ به شدت واقعی جلوه کند، مخاطب وادار می شود که پیچیدگی های اینکه یک تراژدی غیرمنتظره و ترسناک چطور می تواند روابط خانوادگی را تحت تاثیر قرار می دهد درک کند، در شرایطی که مشخص می شود تمام تصور ما از نزدیکانمان تا همین اواخر، اشتباه بوده است.
۴- Stand By Me (1986)
فیلم Stand By Me نه تنها بهترین اقتباس سینمایی آثار استفن کینگ است که از رمان The Body این نویسنده اقتباس شده بلکه یکی از بزرگ ترین فیلم های تاریخ سینماست که به قدرت دوستی کودکانه و اینکه چطور خاطرات باعث زنده ماندن افراد حتی بعد از مرگشان می شود می پردازد. این فیلم شکل یک ماجراجویی متهورانه خارج از شهر را می گیرد در شرایطی که چهار پسر با زندگی های دشوار، در جستجوی یک جنازه به جنگلی مجاور محل زندگی شان می روند. البته این جنازه تمرکز داستان نیست و این رابطه این پسربچه هاست که در کانون توجه داستان قرار دارد.
در جریان این سفر ماجراجویانه، آن ها به هم کمک می کنند تا با نقص ها و مشکلاتشان و دورنمای بلوغشان کنار بیایند. با واقعیت گرایی دلگرم کننده و شگفتی های جذاب، این فیلم از دیدگاه یکی از پسربچه ها در دوران بزرگسالی روایت می شود، در شرایطی که یکی از دوستانش درگذشته است. این فیلم نگاهی تکان دهنده به جذابیت ها و دردهای خاطرات گذشته است و این ایده را در ذهن مخاطب می کارد که تا زمانی که کسی را به یاد داشته باشید، او از زندگی شما نرفته و نمرده است.
۳- Three Colours: Blue (1994)
اولین فیلم در سه گانه سه رنگ فراموش نشدنی و باشکوه کریستوف کیشلوفسکی، Three Colours: Blue تماماً در مورد مفهوم آزادی عاطفی است و بر شخصیت جولی با بازی ژولیت بینوش تمرکز دارد که به تازگی همسر و دخترش را از دست داده و در شرایطی که داغدار است تلاش می کند تا خود را از بقیه دنیا جدا سازد. درماندگی و تلاش برای فائق شدن بر چنین غم عمیقی در بازی بینوش دیده می شود، موضوعی که برای هر مخاطبی که تجربه ای مشابه داشته کاملاً قابل درک و ملموس است. فیلم رفتارهای شخصیت جولی را بعد از مرگ عزیزانش به تصویر می کشد که سعی دارد خاطرات گذشته را فراموش کرده، خانواده و دوستانش را از خود دور می کند و سرنوشتش را به عنوان یک زن تنهای بین نام که می خواهد کاری با هیچ کسی و هیچ چیزی نداشته باشد می پذیرد.
اگر چه چنین روایتی بسیار تاریک و تکان دهنده به نظر می رسد، Blue همچنان انسانی و جذاب باقی می ماند در شرایطی که تلاش جولی برای پشت سر گذاشتن گذشته ناموفق می ماند پس از آنکه با یکی از همسایه های به دردسر افتاده اش آشنا شده و در می یابد که آخرین ساخته موسیقایی شوهرش قرار است توسط نزدیک ترین همکارش تکمیل شود، کسی که ژولیت عاشق او می شود. Blue فیلمی تراژیک، احساسی و با تصویر پایانی بی نظیری است که نه تنها آغازگر یک سه گانه سینمایی فراموش نشدنی بود بلکه یکی از تکان دهنده ترین و واقع گرایانه ترین تصویرسازی ها از سوگواری و تلاش برای کنار آمدن با اندوهی عمیقی است که در سینما خواهید دید.
۲- Manchester By The Sea (2016)
با دو بازی خیره کننده و فراموش نشدنی از کیسی افلک و میشل ویلیامز و یکی از تاثیرگذارترین سناریوهای دهه ۲۰۱۰، فیلم Manchester By The Sea داستان یک مرد به شدت افسرده و بی هدف را روایت می کند که بعد از مرگ برادرش به خانه باز می گردد و اکنون باید از برادرزاده ای که رابطه چندانی با وی نداشته مراقبت کند. افلک در این فیلم نقش سرایداری به نام لی چندلر در یک بازی برنده اسکار را بر عهده دارد، در سناریویی که بار سنگین گذشته را دوش یک مرد می گذارد، جایی که اعمال او ناخواسته به مرگ سه فرزندش و فروپاشی ازدواجش منجر شده و اکنون نمی تواند با مسئولیت پدر بودن به زندگی ادامه دهد در سراسر فیلم، لی سوگوار ازدواج، فرزندان و برادرش است اما از طریق برادرزاده و رویارویی نافرجام دوباره با همسر سابقش است که می تواند ذره ای حس پایان غم و آرامشی شکننده را بیابد. برخلاف بسیاری از دیگر فیلم های این فهرست، Manchester By The Sea با یک تصویر خوشایند و پایانی خوش به پایان نمی رسد و به جای آن تصویری واقع گرایانه تر از اندوه را به تصویر می کشد که در عمل هیچگاه از بین نمی رود، غمی که می توان به کمک خانواده، دوستان و پذیرش اتفاقات سخت با آن کنار آمد.
۱- Ikiru (1952)
زیباترین و تکان دهنده ترین فیلم آکیرا کوروساوا به نام Ikiru (واژه ژاپنی به معنای زندگی کردن) داستان یک کارمند پا به سن گذاشته به نام واتانابه را روایت می کند در شرایطی که مشخص می شود به سرطان معده مبتلا شده و به این باور می رسد که تمام زندگی اش بی معنی بوده است. همسرش مرده، پسرش به او اهمیتی نمی دهد و او هیچ دستاوردی برای زندگی اش نمی بیند. در تلاش برای کنار آمدن با مرگ قریب الوقوعش، واتانابه تمام مدت زمان فیلم را در جستجوی هدف می گذراند. او بدون برنامه وارد یک کلوب شبانه در توکیو می شود، سعی در ارتباط با پسر و همکارانش دارد و در نهایت تصمیم می گیرد تا آخرین روزهای زندگی اش را در تلاش برای ساختن یک پارک و زمین بازی در شهرش سپری کند.
به شدت تراژیک، تکان دهنده و البته باشکوه با بازی تاکاشی شیمورا در کنار تعهد بی مانند کوروساوا به ایده آل های انسانی، فیلم Ikiru یادآور تکان دهنده در این مورد است که همه ما باید با مرگ کنار بیاییم اما نهایت استفاده و لذت را نیز از زندگی مان ببریم و پیش از پایان زندگی، تمام تلاشمان را برای کمک به دیگران انجام دهیم. Ikiru یکی از بهترین کارهای کوروساوا است و با تصویرسازی تکان دهنده و دردناکش از پذیرش سرنوشت، اندوه و از دست دادن عزیزان، فیلمی است که زندگی شما را برای همیشه تغییر خواهد داد.